✨﷽✨
✍از عزرائیل پرسیدند:
تا به حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
➕عزرائیل جواب داد:
🔶️یک بار خندیدم،
🔶️یک بار گریه کردم
🔶️و یک بار ترسیدم.
"خنده ام" زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم...
"گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود... منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم... دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم...
"ترسم" زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.
در این هنگام خداوند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی ست که جان مادرش را گرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سر پناه خواهد بود.
✅خوشحالی میت
✍️آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): ما نمیمیریم؛ روح ما زنده است. لذا وقتی شما سر قبر مادر و پدرتان میروید، او آگاه میشود و دعایتان میکند. آنقدر خوشحال میشود که سر قبرش رفتهاید.
از آمدن یک مهمان خوب که به خانهتان میآید، چطور خوشحال میشوید؟ میّت وقتی سر قبرش میروی، این طور خوشحال میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کی گفته کار نیست؟
🔺 فقط توی این ۶ ماهی که از راهاندازی «سامانه جستجوی شغل» وزارت کار گذشته، ۲۶۱ هزار فرصت شغلی روش بارگذاری شده!
اگه دنبال کاری حتما بهش سر بزن 👇
🌐 shoghl.mcls.gov.ir
سه خوانش غزل ۱۸ حافظ.m4a
6.53M
صوتی غزل ۱۸
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت
چشم بد دور کز آن تفرقه خوش بازآورد
طالع نامور و دولت مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
#استاد_آهی
سه خوانش غزل ۱۳ حافظ.m4a
5.61M
غزل شماره ۱۳
میدمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب
میچکد ژاله بر رخ لاله
المدام المدام یا احباب
میوزد از چمن نسیم بهشت
پس بنوشید دم به دم می ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
در چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ساقی پری پیکر
همچو حافظ بنوش باده ناب
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
#استاد_آهی
#ژاله_صادقیان
#استاد_موسوی_گرمارودی
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بانوی نخبه ای که همه ی حال خوب رو برای کشورش خواست!
🔹خانم «محدثه ی حاجی عبدالوهاب» دو شرکت باکلاس هلندی رو رها کرده و به کشورش بازگشت
#فجر_45