eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
74.5هزار عکس
78.1هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
1_178923618.mp3
12.97M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 با موضوع سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام 🗓 شنبه پنج بهمن ماه1398 🗂 حجم : 12.3 مگابایت
در زمان اشغال هند توسط بریتانیا، روزی افسر انگلیسی بدون هیچ دلیلی سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد. شهروند ساده هندی چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد. 🔸افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده و خشمگین شده بود؛ ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند.. 🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه! 🔸افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی. 🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد... 🔸روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند. 🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم. 🔸ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند. 🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند. 🔸ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد. 🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد! 🔸افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی. 🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است. 🔸ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد. 🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را در به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد». 🔻این داستان، حکایت افراد زیادی است! آنان که با گرفتن پول و مقام، حقوق و وام نجومی، ملک و زمین و اموال، رانت و اختلاس و پارتی و سایر امتیازات، فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و... کرامتِ خویش را فروخته اند‌، از ترس باختن اندوخته های کاذب خود لال شده اند و حرفی نمی زنند! داستانی آشنا برای همه ما... «کانال نورالشهدا (شهید سلیمانی)🌹🌹»
دست‌نوشته ی یک جراح چشم‌ از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسليت نشست، جواب سلامش را گفتم و به معاينه مشغول شدم. ديد چشم چپش در حد درک نور، كاتاراكتی بسيار پيشرفته! سن ات چقدره؟! چه مدتيه چشمت اینجوری شده؟! -١٦ سالمه، از بچگی ديابت داشتم، چند ماهيه كه كلا نمی‌بينم! به جوان همراهش كه ده سالی بزرگتر از او بود رو كردم : - چرا اينقدر دير؟ سرش را پايين انداخت: حالا ميشه كاری براش كرد؟! عملش ميكنم، موفقيت در درمان بستگی به وضعيت شبكيه دارد، زودتر آورده بوديد شانس موفقيت بيشتر بود. نگاهی حسرت بار به پسرک كرد و نگاهی به پذيرشي كه برايش مينوشتم، سوالش را از چشمان نگرانش خواندم! -پذيرشش را برای بيمارستان دولتی نوشتم، هزينه زيادی ندارد نگران نباشيد. -انگار دنيا را به او داده باشند، خدا خيرت بده آقای دكتر -فقط عمل ايشان خاص است و بايد برای عمل رضايت مخصوص بدهيد، خودش و ولی او... غير از من كسی همراهش نيست! -خواستم بپرسم نسبت شما؟ چشمم به پسرک افتاد كه با پشت آستين اشكش را پاک ميكرد، نپرسيدم! پسرک را برای ريختن قطره و آماده شدن جهت معاينات تكميلی به اتاق مجاور فرستادم تا با خيال راحت پاسخ سوالات و فضولی های گل كرده ام را بجويم؛ عمل شروع درمان است، بخاطر ديابتش بايد تحت نظر باشد و كارهای لازم روی شبكيه انجام شود، چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! پدر و مادرش؟! نسبت شما با او؟! اين پسر در فقر مطلق است، پدرش به سختی توان سير كردن شكم فرزندانش را دارد... نسبت قومی با او ندارم، معلمش هستم ، چند روزی مرخصی گرفتم تا پی درمان او باشم... -هزينه اش؟ -با خودم! بر دلم تحسين همت بلند اين جوان بود و بر دستانم شرمی كه قلم را روی برگ پذيرش به حركت درآورد "رايگان" فردا روز عمل شد و از اقبال خوبش لنز مرغوبی كه از قبل داشتيم و مناسبش بود در چشمش گذاشتم. ذهنم مشغول او بود و فكرم در گروئه روح بزرگ انسانهايی گمنام و امروز عصر كه پانسمان از چشمش برميدارم... پانسمان را برداشتم، آرام و با ترس چشمانش را باز كرد سری در اتاق گردانيد و بعد آن نگاهی به من و نگاهی به جوان همراهش: آقا داريم می‌بينيم، آقا داريم می‌بينيم. اشک آقا معلم سرازير شد، با سر و چشم نگاهی به سقف انداخت و زير لب گفت خدايا شكرت، پسرک را بغل كرد و سرش را بوسيد. موقع رفتن گفت خدا رو شكر كه شما رو سر راه ما گذاشت تا چشم اين پسر.... اشتباه می‌كرد، در اين وانفسايی كه كمتر خبر خوبی از جايی می‌رسد، خدا او را سر راه معلمش گذاشته بود تا منجی چشم پسرک باشد! عشق یعنی نان ده و از دین مپرس در مقام بخشش از آیین مپرس
. ♻️ اعتیاد به مذاکره 🔹تصویر بالا مربوط به مراسم تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. تصویری که از جمله پربازدیدترین تصاویر مراسم ان روز شد. نوشته‌ای که این جوان روی دست گرفته، با ادبیات مختلف از جمله مطالبات مردم بوده و هست. آیا شش سال و نیم سرکار گذاشتن یک ملت، معطل کردن کشور و پر رو کردن دشمن کافی نیست که روحانی و ظریف هنوز چهلم ان شهید نرسیده، دم از مذاکره با قاتل حاج می‌زنند!😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱 رهبر انقلاب در اخرین بیانات‌شان در نماز جمعه تهران، حتی امیدواری دولت به اروپا را هم تقبیح کردند اما دولت تنبل روحانی با که حکایت از اعتیاد به مذاکره می‌کند، همچنان در انتظار گشایش غربی‌هاست. بی شرف تر از روحانی و ظریف وجود نداره خدا لعنتشون کنه
‏عکس از Tofir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بازگشتی بود برای دیدن این لبخندت😔 خدانگهدار... 🌹کانال نورا لشهدا(شهید سلیمانی)
جوان پیشرو، دلیل امید  «اعتقاد به جوانان» و استفاده از «نیروی جوان باانگیزه» به عنوان «موتور پیشران حرکت کشور» هموار از نکات مورد اعتقاد و تأکید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز در طول مدت مسئولیت ایشان در مناصب مختلف بوده است. همچنین، یکی از مسائل مهمی که رهبر انقلاب اسلامی همواره در جلسات کاری و دیدارهای مختلفی که با مسئولان کشوری و لشگری برگزار می‌کنند بر آن تأکید دارند، مسأله‌ی «خودباوری» و «اعتقاد به وجود راه حل مشکلات در درون کشور» است.
💢تجمع طلاب و روحانیون قم در مقابل ساختمان وزارت امورخارجه 🔹۵ بهمن ۹۸ |جمعی از طلاب و روحانیون حوزه علمیه در اعتراض به بازگشت سفیر انگلیس به ایران مقابل ساختمان وزارت امور خارجه در قم تجمع کردند. 🔸تجمع‌کنندگان شعارهای "لانه روباه پیر تعطیل باید گردد"، "سفارت خیانت تعطیل باید گردد"، "نشانه دینداری از انگلیس بیزاری" و "سفیر آشوبگر اخراج باید گردد" سر دادند
‏عکس از Tofir
نهضتهای اسلامی در عین این که از نظر اصول کلی از یک کادر معین خارج نیستند، از نظر اهداف کوچک و جزئی [متفاوت اند. مثلا امروز یکی از هدفهای نهضتهای اسلامی مبارزه با استعمار است] ولی در صدر اسلام، ما پدیده ای به نام استعمار به مفهومی که امروز وجود دارد نداشته ایم. این که ملتی ملت دیگر را در خدمت خودش قرار بدهد، بر مقدّرات آن ملت حکومت کند، به جای آن ملت بر آن ملت سیاست براند و حکومت کند، به جای آن ملت از منابع اقتصادی او استفاده کند، فرهنگ خودش را با لطایف الحیل بر فکر و مغز آن مردم تحمیل کند، یک پدیده جدید است، مربوط به عصر جدید است و از عمرش سه چهار قرن بیشتر نمی گذرد که ملتی در حالی که خودش را آزاد می پندارد، به ظاهر هم خودش را آزاد و مستقل می بیند و همه چیز دارد، در باطن تحت قیمومت یک ملت دیگر است و آن ملت با دستهای نامرئی خود دارد او را غارت می کند. این یک پدیده جدید است. ولی مبارزه با این پدیده جدید در کادر کلی اصولی اسلامی وجود دارد. اسلام که در صدر برنامه خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی که ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی کند به طریق اولی  ظلم و غارتگری یک ملت را بر ملت دیگر تحمل نمی کند چون اسلام در تعلیماتش نشان داده است که برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است. امیرالمؤمنین در جمله ای که در یکی از نامه هایشان در نهج البلاغه است . می فرماید: اعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْامَّةِ وَ افْظَعُ الْغِشِّ غِشُّ الْائِمَّةِ(نامه 26). بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است، خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست. بنابراین اسلام با استعمار هم مبارزه دارد گو این که استعمار در آن زمان نبوده. در زمان امیرالمؤمنین مبارزه بر ضد استعمار آنچنان که در این زمانها وجود دارد وجود نداشته ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی که شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اکید و شدید وجود دارد؛ اصول کلی هست که این اصول کلی در همه جا وجود دارد. جمله هایی است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یکی از خطابه های حسین بن علی علیه السلام هست که آن خطابه در آن مجتمع معروف در دوره دیکتاتوری و اختناق عجیب معاویه- که دو نفر اگر می خواستند حدیثی در فضیلت علی علیه السلام نقل کنند، در صندوقخانه هم به زحمت جرئت می کردند- ایراد شده است. حسین بن علی علیه السلام از اجتماع حج در منی  و عرفات استفاده فرمود، کبار اصحاب را در آنجا جمع کرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه خودش را اعلام کرد و همین جمله ها را که از پدرش است به آنها فرمود. این جمله ها کلیاتی را برای همه هدفهای اسلامی به طور کلی، گذشته از این که هر زمانی خصوصیاتی دارد که زمان دیگر ندارد، مشخص می کند. آن جمله ها این است: اللهُمَّ انَّک تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یکنِ الَّذی کانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِتماسَ شَی ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ  یعنی خداوندا تو خودت می دانی که حرکتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما رقابت در کسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت برای یک فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست. پس هدف چیست؟ وَلکنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِک وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فی بِلادِک فَیأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِک وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِک (نامه129). این چهار جمله یک کادر کلی را مشخص می کند. کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران انتشارات صدری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨☀درباره آیه‌الکرسی☀✨بخوان عبدالله بن عوف گفته است: شبی خواب دیدم كه قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخ‌های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار؛ من هم شمردم 50 درب داشت. بعد گفتند: خانه‌هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه‌ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پریدم و خدا را شكر گفتم. صبح كه شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف كردم. او گفت: معلوم است كه تو آیه الكرسی زیاد می‌خوانی. گفتم: بله؛ همین طور است. ولی تو از كجا فهمیدی. گفت برای اینكه این آیه 50 كلمه و 175 حرف دارد. من از زیركی حافظه او تعجب كردم. آنگاه به من گفت: هر كه آیه الكرسی را بسیار بخواند سختی‌های مرگ بر او آسان می‌شود. 1. آیه الكرسی نوری از آسمان است. 2. آیه الكرسی آیتی از گنج عرش است. 3. آیه الكرسی باعث ایمنی در سفر است. 4. آیه الكرسی اعلاترین نقطه قرآن است. 5. ذكر رسول مكرم اسلام در بستر؛ خواندن آیه الكرسی بود. 6. با خواندن آیه الكرسی انسان دچار هیچ‌گونه آفتی نخواهد داشت. 7. برای رفع فقر آیه الكرسی مؤثر است و كمك الهی از غیب می‌رسد. 8. همه چیز در آیه الكرسی است یعنی كرسی گنجایش آسمان‌ها و زمین را دارد. 9. در تنهایی آیه الكرسی بخوانی باعث رفع ترس می‌شود و از سوی خدا كمك می‌رسد. 10. آیه الكرسی رادر نمازها؛ روزها؛ شبهای ایام هفته؛ سفرها و در نماز شب و دفن میت بخوانید. 11. هنگام خواب نیز آیه الكرسی بخوانید زیرا باعث می‌شود خداوند فرشته‌ای نگهبان و محافظت بگمارد تا صبح سلامت بمانی. 12. هر گاه از درد چشم شكایت داشتی آیه الكرسی بخوانید و آن درد را اظهار نكنید آن درد برطرف می‌شود و از آن عافیت می‌طلبید. 13. پیامبر اسلام (ص): در خانه‌ای كه آیه الكرسی خوانده شود ابلیس از آن خانه دور می‌شود و سحر و جادو در آن خانه وارد نمی‌شود. 14. آیه الكرسی پایه و عرش الهی است و هدف از خواندن آن این است كه مردم در عبادت جز خداوند كسی را نپرستند و به ذلت فرو نروند و روح یكتاپرستی ایجاد كنند و از بندگی ناروا آزاد شوند و آیه الكرسی عقلها را بیدار و اله حقیقی را معرفی و خدای دانا و توانا را به مردم می‌شناساند. 15. وقت غروب 41 بار آیه الكرسی را بخوانی حاجت‌روا می‌شوی 0 ( 41 بار تا علی العظیم بخوان یعنی یك آیه ) مجرب است و برای رفع هم و غم؛ شفای مریض؛ درمان درد؛ رحمت خداوند و زیاد شدن نور چشم آیه‌الكرسی را مدام بخوانید. 16. اگر مؤمن آیه الكرسی را بخواند و ثوابش را برای اهل قبول قرار دهد خداوند ملكی را بر او مقرر می‌كند كه برایش تسبیح كند. 17. آیه الكرسی در مزرعه و مغازه پنهان كردن باعث بركت مزرعه و رونق گرفتن كسب است. 18. از پیامبر نقل نموده‌اند كه: این آیه عظیم‌تر از هر چیزی است كه حق تعالی آفریده است. 19. چند چیز حافظه را زیاد می‌كند یكی از آن خواندن آیه الكرسی است. 20. هر شب آیه الكرسی را بخوانی تا صبح در امان خدا هستی. 21. هر صبح آیه الكرسی را بخوانی تا شب در امان خدا هستی. 22. آسان شدن مرگ بوسیله آیه الكرسی است. 23. آیه الكرسی عظیم‌ترین آیه در قرآن است. 24. برای حفظ مال و جان آیه الكرسی بخوان. 25. آیه الكرسی ویرانگر اساس شرك است. 26. آیه الكرسی سید سوره بقره است. ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻻَ ﺇِﻟَٰﻪَ ﺇِﻻَّ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻲُّ ﺍﻟْﻘَﻴُّﻮﻡُ ۚ...... اینو تا جایی که می‌تونی نشر کن تا ثواب جاری برای خود و دیگران داشته باشی بدان که این هر چقدر در بین مردم بچرخد بیشتر برای شما وپدرمادرت وامواتت ثواب نوشته می‌شود. ✨🌟 حداقل برای یک نفر ارسال کنید☃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✏️✏️سئوالی که یک استاد غرب زده برای دانشجویانش طرح کرد... استاد i
سوگند نامه یک جوان ‌مسیحی برای حاج قاسم وابومهدی👇 اين جملات از يادداشت يك مسيحي است. ريان الكلداني. او زماني كه داعش شهرهاي عراق را يكي پس از ديگري اشغال مي كرد و مردم بي گناه را قتل عام مي كرد با جوانان مسيحي وارد حشد الشعبي شد. گروه مسيحياني كه "بابليون" نام داشت همراه با ديگر نيروهاي عراقي با داعش جنگيدند. شهيد سردار قاسم سليماني در دفاع از اهالي مسيحي عراق یکی از آنها، همراه با آنها بود. حتي به گفته ريان الكلداني بارها حاج قاسم تا مرز شهادت جلو رفت. اكنون اين فرمانده گروه بابليون پس از شهادت حاج قاسم سليماني سوگندنامه اي نوشت كه حرف دل همه مسيحيان عراق و سوريه بود. سايت روسي شبكه اينترآذ اين سوگندنامه را به زبان روسي منتشر كرد. مردم روسيه كه مسيحي مي باشند و زمان جنگ با داعش نگران مسيحيان عراق بودند اين يادداشت را دست به دست با اشك و اندوه بازنشر كردند. متن فارسي سوگندنامه ريان الكلداني را تقديم مي كنيم: سحرگاه امروز پدرم را از دست دادم روح پدرم در شما دو تن بود، شما هر دو با هم پدرم بوديد. شناسنامه و نام و عنوان نمي تواند در آنچه مقاومت و مبارزه يكپارچه ساخته و شهادت تقدس بخشيده است، جدايي بيافكند. پيام من به روح پدرم فرمانده شهيد حاج قاسم و أبومهدي چنين است: با دلسوختگي پسري كه پدرش را از دست داده با تو سخن نمي گويم با زبان شاگردي كه جهاد را به او ياد داده اي شهادتت را تبريك نمي گويم با دردمندي گروهي پايدار كه تو ستونش بوده اي سوگواري ات نمي نشينم بر فراز ننگ دشمن و عزت تو ايستاده ام بر خاكستر ماشين هايتان دست بر پيشاني، باور نمي كنم من دعاي تو را در نمازها شنيده بودم كه دهها بار در جبهه هاي جنگ بر زبان مي آوردي: خدايا با شهادت بر ما منت بگذار و حسن عاقبت روزي مان كن. من كه مي دانم روح تو شادمان و سرخوش در آسمانها با نيكان و شهدا و مجاهدان بال گشوده است و نغمه سرايي مي كند. تو در بهشتهاي جاودانگي چون فرمانده اي قهرمان و شجاع بر مركبي از عزت و عظمت و شكوه و شجاعت و مردانگي سرخوشانه مي روي اما من اندوهگينم... به اندوه كليساهايي كه سقفهايشان را از فروريختن بازداشتي و از آوارشدن حفظ كردي... غصه كشيشان و راهبان و راهبه ها و صومعه هايي كه حرمت و آبرويشان را حفظ كردي و توطئه تكفيري ها را از آنها بازداشتي ... غم زبان كلداني و سرياني كه به يارشي شان برخاستي و اندوه ميراثي كه ما را براي پاسداري و نگاهباني شان قدرت بخشيدي. مي گريم، با گريستن همه ملتم و همه يارانم و همه سرزمينم مويه مي كنم با همه چشمهايي كه سالهاست آرميده در همان لحظاتي كه تو در جبهه ها پاسدارشان بودي. اشك مي ريزم چون كودكي تنها و سرگشته كه در آشوب و غوغايي فراوان سراسيمه است. من يتيم تو هستم! همان پسري كه يك تروريست داعشي بر در خانه اش ايستاده بود، شمشير به دست، شمشيرها در دست، گردن مي زد و زنان را به اسارت مي برد و به دختران تجاوز مي كرد... آن وقت بود كه تو -اي فرزند حسين- رسيدي، با بيرق همدلي بر كف و آن اهريمن را بر زمين زدي و به حمايت مسيحيت آمدي! آنها به روستاهايمان آمده بودند تا سرهايمان را ببرند ولي تو آمدي و گفتي شرافت شما، شرافت ماست! همسايگانمان ما را فروختند و برادرانمان به ما خيانت كردند و در بيابان غربت، كسي جز تو نيافتيم كه در آغوشمان بگيرد و دردهايمان را التيام بخشد و با قدرت و اراده مسلح مان سازد. روزي كه آنها دنبال آواره كردن ما بودند و مي خواستند ما را از سرزمين مان برانند، تو قدم هايمان را دراين خاك محكم ساختي! تو كليساي من و خواهر و مادرم را نگاه داشتي، تو خانه ام را و ديارم را حفظ كردي، حال چگونه بر تو اشك نريزم و بر حال خويش در يتيمي بعد از تو نگريم؟ و من چه سان در سوگ تو بسرايم؟ و آيا ما جز تو هستيم؟ گمان كردند كه تو را كشته اند؟ گمان كردند كه تو را پايان داده اند؟ نمي دانند كه با كشتن تو همه ما را با هم بيدار كرده اند تا غرش كنيم! هان، بنگر، برادران مان را كه با خشمي خروشان در رگهايشان به ميدان آمده اند و مي خروشند تا طغيانگران را از تخت هايشان به زير كشند. ما استوار و برپاي، آمده ايم تا سرنوشت منطقه را تغيير دهيم، زيرا تو قرباني بسيار مقدسي در قربانگاه آزادي عراق بودي! خون تو آمريكا را چنان فراري خواهد داد كه هرگز نتواند بازگردد، آمريكايي كه همچون افعي در سرزمين مان لانه كرده و به غارت زندگي و خانمان و دار و درختمان مشغول بود، اكنون وقت كوبيدن سرش رسيده است. بغداد مي غرد، نينوا زنگها را به صدا در مي آورد، بصره مي خروشد و همه شهرها و مراكز مجاهدان به نام تو مهياي برخاستن ميشود به زودي انتقام طعمي تازه خواهد داشت و به زودي عالم خواهد ديد كه فرزندان تو همه پسرهايي هستند كه در هر خانه اي در سراسر عراق پشت سر خود بيدار كرده اي و گوش به زنگ نگاه داشته اي!
شهید سید حسین آملی در سال ۱۳۶۲ در منطقه مریوان کردستان از ناحیه نخاع آسیب جدی دیده و دو پای وی بر اثر جراحات قطع شد. این اسطوره درد، در دوران حیاتش درباره جانبازیش اظهار کرده بود: خدا نکند که پشیمان بشوم؛ همه این‌ها خواست خداست. لطف خدا به بندگانش زیاد است. برادرِ این جانبازشهید نیز در سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید و همسرش نیز خواهر شهید موسی احمدی قاجاری بود که با وجود شرایط جانبازی با وی ازدواج کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏ 🔴فقط می‌تونم بگم بی‌نظیره! ▪️نسل جدیدی از حاج قاسم سلیمانی‌ها در راهند...!!
Cat Stevens ❣کات استیون از خواننده های معروف انگلستان بود كه پس از سال ها خوانندگی و آوازخوانی به سرطان حنجره دچار شد. ❣کات استیون به بیمارستان مراجعه كرد و دلیل ریزش این همه خون از گلویش را جویا شد و پزشكان متخصص بعد از انجام آزمایشات پزشكی مشخص كردند كه آقای كات استیون به سرطان حنجره دچار شده است. توصیه های پزشكان این بود كه او نباید تا آخر عمر با صدای بلند صحبت كند و هرگز نباید آواز بخواند. ❣پس از مدتی كه كات استیون از حرفه ی خوانندگی كنار رفت سلول های سرطان زا به تمام قسمت های عصبی حنجره او نفوذ كرده بود تا جایی كه به سختی می توانست صحبت كند. او میگوید بسیار نا امید شده بودم چون باور كرده بودم كه به زودی مرگ به سراغم می آید لذا تصمیم گرفتم این مدت محدود باقیمانده عمرم را به كشورهای دیگر سفر كنم و خود را مشغول شناخت فرهنگ و آداب و رسوم ملت های دیگر كنم. ❣دراولین سفر خودم به كشور مصر كه كشوری تاریخی و كهن سال است سفر كردم به نمایشگاه كتاب در شهری رفتم که در این نمایشگاه كتاب های قدیمی از نویسندگان برتر مصر و دیگر نویسندگان مطرح دنیا آنجا موجود بود كه ناگاه چشمم به كتابی افتاد كه هر چقدر آن را نگاه كردم اثری از نویسنده نیافتم.كتاب تقریبا پرحجم و به زبان عربی نوشته شده بود و من هم توانایی مطالعه ی آن را نداشتم لذا نگهبانی را صدا زدم و سراغ نویسنده كتاب را گرفتم گمان میكردم كتاب آن‌قدر قدیمی است كه نویسنده ی آن معلوم و مشخص نیست. ❣نگهبان نگاهی به من كرد و گفت: نویسنده ی این كتاب خداوند آسمان ها و زمین است با شنیدن این سخن حس بسیار غریب و غم انگیزی به من دست داد و به قول معروف تمام موهای بدنم راست شد گفتم: امكان دارد من یك نسخه ی انگلیسی از این كتاب را ببینم؟ آن نگهبان یك نسخه از ترجمه قرآن را برایم آورد من هم وقتی آن را بازكردم میانه های كتاب بود اولین نگاهم به سوره ی یوسف افتاد وقتی آن را خواندم آنقدر برایم لذت بخش بود كه سه بار دیگر پشت سر هم آن را خواندم و با اشتیاق تمام به فراگیری زبان عربی پرداختم و با تلاش بسیار اندكی از متن عربی را هر روز میخواندم و برایم خیلی عجیب بود كه احساس می كردم گلو درد من شدت روزهای قبل را ندارد و كم كم از درد آن كاسته میشود تا اینكه روزی در اتاقم قرآن می خواندم كه خون بسیار زیادی از گلویم بیرون آمد من هم بسیار ترسیدم و گمان كردم سرطان تمام گلوی من را از بین برده است به سرعت من را به بیمارستان رساندند و پزشكان به بررسی آزمایشات و معالجه من پرداختند كه پس از مدتی همه ی آنها بهت زده و در نهایت تعجب و شگرف ساكت بودند و به من نگاه می كردند من هم اشك از چشمانم جاری شد گمان كردم اتفاقات بسیار بدی افتاده است ولی پزشكان من را در آغوش كشیدند و با صدای بلند گفتند: مژده ای بدهید آقای كات استیون اثری از سرطان باقی نمانده است من هم بلافاصله دانستم ✨كتاب خدا برای من شفا بخش بوده است و از آن روز به بعد قرائت قرآن را ترك نكرده ام و مردم رابه دین اسلام دعوت می كنم همیشه خدا را شاكرم چون قبل از اینكه مسلمانان را بشناسم قرآن را شناختم. ❣كات استیون بعد از اینكه مسلمان شد به ساخت مسجدهای زیادی در اروپا پرداخت و مردمان زیادی را خداوند به سبب ایشان هدایت كرده است وی نام خود را به یوسف اسام تغییر داد چون شفای خود را از سوره ی یوسف می داند و هم اكنون همراه پسرش(سامی یوسف) به خواندن سرودهای اسلامی به زبان عربی و انگلیسی مشغول هستند. 👈کسی هست ✨ این معجزه قرآن رامنتشر نکند؟!💖