eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
81.5هزار عکس
87.3هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از Tofir
هدایت شده از علامه طباطبایی (ره)
کانال مجلس تراز انقلاب(یازدهم)💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویر حاج قاسم سلیمانی بر دیوارهای کشور ایتالیا...... افتخار اسلام ونظام اسلامی آنکه توانست به ما عزت دهد ومارا دردنیا سربلند سازد. 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️این برخورد خانم"سهیلا جلودارزاده"معیار خوبیه برای شناخت بقیه کاندیدهای اصلاحطلب که۴ساله اکثریت کرسیهای مجلس رو اشغال کردند ولی مدافع حقوق مردم ایران نبودند! اومده گزارش بده بجاش شروع میکنه به تخریب روانی علیه طرف مقابل، طرف می پرسه این حرف شما چه ربطی به موضوع داره ، پا میشه می ره ِ....
⛔️ گعده فتنه گران در منزل عبدالله نوری در گعده منزل عبدالله نوری در حوالی بلوار اندرزگو مطرح شد : " اگر مجلس از دست تیم روحانی و خاتمی خارج شود، خداحافظی روحانی قطعی است و پوپولیسم جناح رقیب با مدیریت قیمت ها و تنظیم بودجه به نفع قشر متوسط و ضعیف، انتخابات ۱۴۰۰ را به نفع خود رقم خواهد زد. سیاست ما باید بطور قطع بدست آوردن اکثریت مجلس باشد. باخت در مجلس یعنی دومینوی سقوط جبهه اعتدال و اصلاحات در ایران. اگر جریان رقیب پیروز شود و روحانی ببازد یعنی جهانگیری و عارف و آذری جهرمی شانسی در انتخابات ۱۴۰۰ نخواهند داشت. ما باید از تجربیات مجلس ششم و هدایت های آقای حجاریان و عملگرایی آقای تاجزاده استفاده کنیم. مجموعه کارگزاران پول خوبی از طریق آقای ج و ک جمع کردند و باید سه شنبه و چهارشنبه (۲۹ و ۳۰ بهمن۹۸) مردم را بمباران کنیم‌. خاتمی یک تکرار دیگر کند و روحانی یک گازانبر و لوله دیگر رو کند. افکارعمومی آنقدر فراموشکار هستند که حوادث دو سال گذشته و افزایش قیمت ها را فراموش کنند و دوباره به وجد دربیایند و به نفع روحانی موج ایجاد کنند. اختلاف پایداری با جناح راست هدیه حماقت آنها به ماست که نباید از این هدیه صرف نظر کنیم. احتمالا از دوشنبه آقایان آشنا و ح باید نظرسنجی های هدفمند خود را منتشر کنند. "
بسمه تعالی 🍀🍁 از حساب یک انگشتر در قیامت هم می ترسید... 👈🏼 "هارون الرشید" را چندین پسر بود. از میان آنها یکی بنام "قاسم موتمن" دست از دنیا و ریاست و جاه و جلال پدر شسته و دل به آخرت و پرستش خدا نهاده بود، به طوری که شباهتی از لحاظ پوشاک و وضع ظاهری با پسر سلاطین نداشت. 🔹روزی از جلو هارون رد شد. یکی از خواص او، قاسم را که به آن هیئت دید خنده اش گرفت. هارون از سبب خنده پرسید. گفت: این پسر، شما را مفتضح و رسوا کرده با این لباسهای ژنده و کهنه که در میان مردم رفت و آمد می کند. هارون در جواب گفت: علت این است که تا کنون ما برای او منصبی معین نکرده ایم. آنگاه او را خواست و شروع به نصیحت کرد، که با این ظاهر خود، مرا شرمنده می کنی، حکومت یکی از ولایات را برای تو می‌نویسم در آنجا وزیرى شایسته براى تو قرار مى‌دهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باشى. قاسم گفت: پدرجان تو را چندین پسر است دست از من بردار و مرا پیش دوستان خدا شرمنده مکن. آنقدر هارون اصرار ورزید تا قاسم سکوت نمود. 🔹 هارون سپس اشاره کرد تا حکومت مصر را بنام او بنویسند و فردا صبح به طرف مصر حرکت کند؛ ولی قاسم شبانه از بغداد به طرف بصره فرار نمود. صبحگاه هر چه از پی او گشتند او را نیافتند، تا اینکه بر اثر رد پا فهمیدند قاسم تا کنار دجله آمده است. قاسم همان شب فرار کرد و خود را به بصره رسانید. 🔹 عبدالله بصری می‌گوید: دیوار خانه ما خراب شده بود و احتیاج به یک کارگر داشتم. میان بازار آمدم تا کارگری پیدا کنم. جوانی را مشاهده کردم کنار مسجدی نشسته و قرآن می‌خواند. بیل و زنبیلی هم در جلو خود گذاشته، پرسیدم: آیا کار می‌کنی؟ گفت: چرا نکنم؟! خداوند ما را برای همین خلق کرده که زحمت بکشیم و نان تهیه کنیم. گفتم: پس برخیز و با من بیا. گفت: اول اجرت مرا تعیین کن. من یک درهم اجرت برایش تعیین کردم و به خانه رفتیم. تا شامگاه به اندازه دو نفر کار کرد، شب به او خواستم دو درهم بدهم راضی نشد و گفت: همان مقدار که قرار گذاشتیم بیشتر نمی‌گیرم. اجرت خود را گرفت و رفت. 🔹 فردا صبح به محل روز گذشته رفتم تا او را بیاورم ولی در آنجا نبود. از کسی پرسیدم. گفت او روزهای شنبه فقط کار می‌کند و بقیه هفته را به عبادت و پرستش می‌گذراند. پس صبر کردم تا روز شنبه دیگر او را در همان مکان یافتم و برای انجام کار به خانه بردم. مشغول کار شد و مقدار زیادی کار کرد. هنگام نماز ظهر دست و پای خود را شست و وضو گرفته به نماز مشغول شد. بعد از نماز بر سر کار خود رفت و تا غروب کار کرد. شامگاه اجرت خود را گرفت و بیرون شد. 🔹 شنبه دیگر چون کار دیوار تمام نشده بود از پیش رفتم این مرتبه او را نیافتم. پس از جستجو گفتند دو سه روز است که مریض شده از محل او سؤال کردم مرا به خرابه‌ای راهنمائی کردند. بر سر بالین او رفتم و سرش را بر دامن گرفتم. همین که چشم باز کرد. پرسید تو کیستی؟ گفتم همان کسی که دو روز برایش کار کردی من عبدالله بصریم. گفت شناختم تو را، آیا تو میل داری مرا بشناسی؟ گفتم آری. گفت: (فقال انا قاسم بن هارون الرشید) من قاسم پسر هارون الرشید هستم. 🔹 تا این حرف را از او شنیدم بدنم به لرزه افتاد از تصور اینکه اگر هارون بفهمد من پسر او را به عنوان عملگی بکار واداشته ام با من چه خواهد کرد. قاسم فهمید من ترسیدم. گفت هراس نداشته باش. تاکنون کسی در این شهر مرا نشناخته، اکنون هم اگر آثار مرگ را در خود نمی دیدم، نامم را نمی‌گفتم. اما از تو خواهشی دارم وقتی که از دنیا رفتم این بیل و زنبیل را به کسی بده که برایم قبر می‌کند و این قرآن را که مونس من بود به شخصی بسپار که بخواند و به او انس گیرد. 🔹 انگشتری از انگشت خود بیرون کرد و گفت به بغداد می‌روی، پدرم هارون روزهای دوشنبه بار عام دارد و هر کس بخواهد می‌تواند با او ملاقات کند. آن روز داخل می‌شوی و انگشتر را در مقابلش می‌گذاری. او انگشتر را می‌شناسد چون خودش به من داده. می‌گویی پسرت قاسم در بصره از دنیا رفت و این انگشتر را وصیت کرد برای شما بیاورم و گفت به شما بگویم که: پدر! جرأت تو در جمع آوری مال مردم زیاد است! این انگشتر را هم بر آن اموال سرشار اضافه کن. مرا طاقت حساب روز قیامت نیست. 🔹 در این هنگام ناگاه خواست حرکت کند ولی نتوانست از جای برخیزد. برای مرتبه دوم خود را حرکت داد باز نتوانست. به من گفت: بازویم را بگیر و مرا حرکت ده که مولایم "علی بن ابی طالب علیهما السلام" آمده است. تا او را حرکت دادم روحش از آشیانه بدن پرواز کرد؛ گویا چراغی بود که خاموش شد. 📚 خزینة الجواهر، علی اکبر نهاوندی
1_193489388.mp3
14.29M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 با موضوع سیره تربیتی حضرت موسی علیه السلام 🗓 شنبه بیست و ششم بهمن ماه1398 🗂 حجم : 13.6 «کانال نورالشهدا (شهید سلیمانی)🌹🌹»
صفحه ۳۶۳ قرآن💐💐