eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
71.7هزار عکس
74.9هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ✅ فقط اسلام؛ والسلام..! 🔸هرگاه مردم واقعاً اسلام را پذیرفته‌اند و به دستورات اسلام عمل کنند، رشد و تکامل و استقلال محقق می‌شود. در حقیقت تحلیل کلان شهید مطهری این است که ما الآن اگر بخواهیم جامعه را اصلاح کنیم باید همین نگاه را در جامعه ایجاد کنیم و این باعث اصلاح جامعه می‌شود. حجت‌الاسلام احمد آذربایجانی
♨️«رهبر دوراندیش»؛ تیتر یک تهران تایمز 🔻یادتان هست چند سال پیش آمریکا پایش را در یک کفش کرده بود که ایران باید بر سر قدرت موشکی خود مذاکره کند؟ سیاتمداری هوشیار در تهران گفت: "اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی ...توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سَروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائی‌ای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید. قدرتهای دنیا که شما می‌بینید با صدای کلفت حرف میزنند، زور میگویند، غلط میکنند، حرفهای بد میزنند و زورگویی میکنند، بیشتر از همه به استناد همان سلاحهایی است که دارند؛ آن‌وقت ما در مقابل اینها بیاییم دست خودمان را خالی کنیم؟ سپاه که پیشرفتهای موشکی خودش را نشان میدهد، نه فقط مایه‌ی افتخار و مباهات ایرانی‌ها [است، بلکه] وقتی این موشکهای سپاه با این دقّت و با این زیبایی آزمایش میشود، خیلی از ملّتهای آزادی‌خواهِ دُوروبَر ما که دلشان از آمریکا و از رژیم صهیونیستی خون است، خوشحال میشوند." آن «رهبر دوراندیش» آیت الله خامنه ای بود و رخدادهای اخیر عمق درایت ایشان را نشان داد. 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ♻️ مرحوم فِهری زنجانی ‌می‌فرمودند: 🔹در مشهد، آیت الله بهجت.ره را دیدار کردم، پرسیدم: ❓یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگـر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. ما که سید بودیم. چه ‌می‌شد دست ما را هم ‌می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از 🟩 امام رضا عليه‌السّلام برای من نگویید، از این جا نمی‌روم! آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند: یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند. یکی این بود: 🟦 مگر ‌می‌شود 🟦 مگر ‌می‌شود 🟦 مگر ممکن است 🟨 کسی به ما پناه آورد و ❓ ما او را پناه ندهیم؟!
🟩 امیرالمؤمنین‌علی عليه‌السّلام میفرمایند: مؤمن بی‌وضو نخوابد 🪞 پس ◽️ اگـر آب نیابد با خاک تیمم کند زیرا در خواب روح مؤمن به سویِ ♥️ خـداوند به بالا برده می‌شود. 📚خصال صدوق
اتفاق های بزرگی در سرتاسر جهان در حال رقم خوردن هست ... چشمتون از این اتفاق ها برندارین که ان شاالله دنیا در حال گذار هست به نفع اسلام و مسلمین .👀 |
حضور تاجرا از کشورهای مختلف و خرید محصولات ایرانی باعث میشه که به ایران و ایرانی بودن افتخار کنیم ...🇮🇷
شرکت دانش بنیانی که ویتامین ب ۴ برای دام و طیور تولید میکنه و استفاده دارویی هم داره صادرات به حوزه خلیج فارس و اروپا دارن و قیمتش نصف قیمت مشابه خارجیه ارزاوری ۱۰ میلیون دلاری تو ۱۴۰۱ و تو ۱۴۰۲ افزایش ۶۰ درصدی داشتن... ✍️ محمد علی سمیعی
ارزآوری ۶.۲ میلیارد دلاری بخش کشاورزی در سال ۱۴۰۲ و افزایش ۲ میلیارد دلاری تراز تجاری در این بخش از خبرهای خوبی هستند که نباید لابلای اخبار حاشیه‌ای گم شوند؛ قطعا تا حد مطلوب فاصله بسیاری وجود دارد اما همین‌که این دولت کارها معطل را نگه نداشته و منوط به اما و اگر نکرده جای شکر دارد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ ازکجا معلوم قرآن کتاب خداست ⛔️ شاید حضرت محمد از خودش درآورده یا کسی بهش گفته پاسخ: شیخ مرتضی‌ کهرمی
💠رهبر معظم انقلاب: 🔸من توصیه‌می‌کنم  را تا آنجایی که می‌توانید بخوانید،ولو یک وقتی هم نتوانستید، مثلاً را بخوانید، ترک نشود؛ 🔸یعنی دنبال کنید اینها را، اینها خیلی اثر می‌گذارد، می‌دهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما کمک می‌کند در پیدا کردن راه. 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خـدایا ⭐️تو را به مهربانيت قسم 🌸دلی شاد ⭐️ قلبى ارام 🌸 وسلامتی ⭐️نصيب همه دوستان بگردان ⭐️شبتون بخیر ⭐️ 🌹
سعدی اگر چشم تو را می‌دید دیگر از لکنتش دیوان شعر از او نمی‌ماند
گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم! لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم معطر بشویم شاید از باغچه‌ی کوچکِ اندیشه‌مان گل روید - سهراب سپهری ✾࿐༅🍂🌸🍂༅࿐✾ ‏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ؛ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﯼ... ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ...! ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ؛ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ، ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ...! ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ! ﻣﮕﺬﺍﺭ ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ... ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ...! ﺍﮔﺮﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ!🌴💎🌴 ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦ‌ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ! ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ‌ﯼ ﺧﺸﻢ! ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ... ﻫﻤﻪ ﺁن ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ خوبیهایت ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان 049.mp3
2.63M
یه آدمِ عاشـ❤️ـق از دویدن برای عشقش، لذت میبـره! 👈اگــه حالِ دلت با خسته شدن برای معشوقت، خوب نمیشه؛ یعنی یه خبری توی قلبت هست! تا دیر نشده درمانش کن 🌴💎🌹💎🌴
امام زمان 050.mp3
2.48M
خوش بحال کسی که خـ❤️ـدا برای خودش انتخابش کنـه! خوش بحال کسی که امام زمان، دویدن هاشـو، بخــره! 💢خوب فکر کن؛ تو چقــدر، در بند محبتــش گرفتار شدی؟ 🌴💎🌹💎🌴
امام زمان 051.mp3
1.33M
👈دیگه وقتشه رهاکنیم بازیهای کودکانه رو من و توئی هایِ خودخواهانه رو! وآنچه که جمعِ مونو می پاشونه! ⭕️یه دست صدا نداره! بایدهمدل شیم تا به لحظه ظهور برسیم 🌴💎🌹💎🌴
امام زمان 052.mp3
2.74M
✍️کور منم؛ که چشمانم را غبارگناه، تاریک کرده است! کور منم؛ که درد ندیدنت؛ دلـ🖤ـم را نمی لرزاند! کور منم؛ که نمیتوانم با تو،نداشته هایم را نبینم. کوری یعنی... 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ مــیــم ســادات هــاشمــے 🌹قـسـمـت ســیــزدهـــم دستم راروی سینه ام می گذارم.هنوزبشدت می تپد. فاطمه ڪنارم روی پله نشسته وزهراخانوم برای آروم شدن من صلوات می فرستد. اماهیچ کدام مثل من نگران نیستند! بخودم که آمدم فهمیدم هنگام دویدن و بالا آمدن ازپله هاشالم افتاده و تو مرا با این وضع دیده ای!!! همین آتش شرم به جانم میزد!! علےاصغرشالم راازجلوی درحیاط مےآوردودستم مےدهد. شالم راسرم میڪنم وهمان لحظه توبامردی میانسال داخل می آیـے... علےاصغرهمینڪ اورا میبیند بالحن شیرین میگوید: حاچ بابا!! انگار سطل آب یخ روی سرم خالےمی ڪنند... مردباچهره ای شکسته ولبخندی که که لابه لای تارهای نقره ای ریشش گم شده جلو مےاید: _ سلام دخترم!خوش اومدی!! بهت زده نگاهش می کنم بازم گند زدم!!! آبروم رفت!!! بلند می شوم،سرم راپایین می ندازم... _ سلام!!...ببخشید من!..من نمی دونستم که.. زهراخانوم دستم رامی گیرد! _ عیب نداره عزیزم!ماباید بهت می گفتیم که اینجوری نترسی!!حاج حسین گاهـےنزدیڪ اذان صبح میره روی پشت بوم برای نماز..وقتی دلش میگیره ویاد همرزماش میفته! دیشبم مهمون یکی ازهمین دوستاش بوده.فک کنم زود برگشته یراست رفته اون بالا باخجالت عرق پیشانی ام راپاک می کنم،بزورتنهایڪ ڪلمه می گویم: _ شرمنده...‌ فاطمه به پشتم می زند: _ نه بابا!منم بودم می ترسیدم!! حاج حسین بالبخندی که حفظش کرده می گوید: _ خیلےبد مهمون نوازی ڪردم!مگه نه دخترم!! وچشمهای خسته اش را بمن می دوزد نزدیک ظهراست گوشه چادرم را بایک دست بالامی گیرم وبادست دیگرساڪم رابرمی دارم.زهراخانوم صورتم رامی بوسد _ خوشحال می شدیم بمونی!اماخب قابل ندونستی! _ نه این حرفاچیه؟؟دیروزم ڪلـےشرمندتون شدم فاطمه دستم رامحکم می فشارد: رسیدی زنگ بزن!! علےاصغرهم باچشمهای معصومش میگوید:خدافس آله خم میشوم و صورت لطیفش رامی بوسم.. _ اودافظ عزیزخاله خداحافظـےمی ڪنم،حیاط راپشت سرمی گذارم ووارد خیابان می شوم. تو جلوی درایستاده ای ،کنارت که می ایستم همانطور که به ساکم نگاه می کنے می گویـے: خوش اومدید...التماس دعا قراربود تومرابرسانےخانه عمه جان. اماڪسـےڪه پشت فرمان نشسته پدرت است. یڪ لحظه ازقلبم این جمله میگذرد. دلم برایت.... وفقط این کلمه به زبانم می آید: محتاجیم...خدانگهدار 🌴📚🌼📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید.😊🌹 
✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت چـهــاردهــم چندروزی خانه عمه جان ماندگار شدم دراین مدت فقط تلفنـےبافاطمه سادات درارتباط بودم! عمه جان بزرگترین خواهرپدرم بودومن خیلـےدوستش داشتم.تنهابوددرخانه ای بزرگ ومجلل. مادرم بلاخره بعدازپنج روز تماس گرفت.. صدای گوشخراش زنگ تلفن گوشم راڪرمی ڪندبشقاب میوه ام راروی مبل می گذارم وتلفن رابرمی دارم. _ بله؟ _ مامانـےتویـے؟؟...ڪجایـےشما!خوش گذشته موندگارشدی؟ _ چراگریه میڪنـے؟؟ _ نمیفهمم چےمیگیـــــ.... صدای مادرم درگوشم می پیچد!بابابزرگ ....مرد! تمام تنم سردمیشود! اشڪ چشمهایم رامیسوزاند!بابایـے...یادڪودڪـےوبازی های دسته جمعـےوبازی های دسته جمعـےوشلوغ ڪاری درخانه ی باصفایش!..چقدرزود دیرشد. حالت تهوع دارم!مانتوی مشڪےام راگوشه ای ازاتاق پرت می ڪنم وخودم را روی تخت می ندازم . دوماه است ڪه رفته ای بابابزرگ!هنوز رفتنت راباورندارم!همه چیز تقریبا بعد ازچهلمت روال عادی بخودگرفته! اما من هنوز.... رابطه ام هرروزبافاطمه بیشترشده و بارها خود او مرا دلداری داده. باانگشت طرح گل پتویم را روی دیوار می ڪشم وبغض می ڪنم چندتقه به درمی خورد _ ریحان مامان؟! _ جانم ماما!..بیاتو! مادرم بایڪ سینـےڪه رویش یڪ فنجان شکلات داغ وچندتکه کیک که درپیش دستـے چیده شده بود داخل می آید.روی تخت می نشنیدونگاهم می ڪند _ امروز عڪاسـےچطور بود؟ می نشینم یک برش بزرگ ازکیک رادردهانم می چپانم وشانه بالا می ندازم!یعنـےبدنبود! دست دراز میکند ودسته ای ازموهای لخت و مشڪےام راازروی صورتم کنار می زند. باتعجب نگاهش می ڪنم: چقدیهو احساساتی شدی مامان _ اوهوم!دقت نکرده بودم چقدر خانوم شدی! _ وا....چیزی شده؟! _ پاشوخودتوجم و جورڪن،خواستگارت منتظره ما زمان بدیم بیاد جلو!.وپشت بندش خندید کیک به گلویم می پرد به سرفه میفتم و بین سرفه هایم می گویم... _ چی...چ...چی دارم؟ _ خب حالا خفه نشو هنو چیزی نشده که! _ مامان مریم تروخداا..منک بهتون گفتم فعلاقصد ندارم _ بیخود می کنی!پسره خیلیم پسر خوبیه! _ آخی حتما یه عمر باهاش زندگی کردی _ زبون درازیا بچه! _ خوب کی هس ای پسر خوشبخت!؟ _ باورت نمیشه....داداش دوستت فاطمه! باناباوری نگاهش میکنم! یعنـےدرست شنیدم؟ گیج بودم . فقط میدانستم که منتظرت می مانم. 🌴📚🌼📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید.😊 
✍ مــیــم ســادات هــاشـمــے 🌹قـسـمـت پـــانــزدهــم (بــخــش اول) خیره به آینه قدی اتاقم لبخندی ازرضایت مےزنم.روسری سورمه ای رنگم رالبنانـےمےبندم وچادرم راروی سرم مرتب میڪنم!صدای اِف اِف واین قلب من است ڪه مےایستد!سمت پنجره می دوم،خم می شوم وتوی ڪوچه رانگاه می ڪنم.زهراخانوم جعبه شیرینی رادست حاج حسین می دهد.دختری قدبلند ڪنارشان ایستاده حتما زینب است! فاطمه مدام ورجه وورجه میڪند! "اونم حتما داره ذوق مرگ میشه" نگاهم دنبال توست!ازپشت صندوق عقب ماشینتان یک دسته گل بزرگ پراز رزهای صورتی وقرمز بیرون مےاوری.چقدر خوش تیپ شده ای... قلبم چنان درسینه می ڪوبد ڪه اگر هرلحظه دهانم رابازکنم طرف مقابل می تواند آن رادرحلقم به وضوح ببیند! سرت پایین است وباگلهای قالی ورمی روی!یک ربع است که همینجور ساکت وسربه زیری! دوست دارم محکم سرم رابه دیوار بکوبم بلاخره بعدازمکث طولانـےمی پرسی: من شروع ڪنم یاشما؟ _ اول شما! صدایت راصاف وآهسته شروع میڪنـے _ راستش...خیلـےباخودم فکر کردم که اومدن من به اینجادرسته یانه! ممکنه بعدازین جلسه هراتفاقی بیفته...خب...من بخاطراونیڪه شما فڪر میڪنید اینجا نیومدم! بهت زده نگاهت میکنم,, _ یعنی چی؟؟؟ _ خب."مِن ومِن میڪنی" _ من مدتهاست تصمیم دارم برم جنگ!..برای دفاع!پدرم مخالفت میڪنه..وبهیچ عنوان رضایت نمیده. ازهردری وارد شدم.خب...حرفش اینکه... بااسترس بین حرفت می پرم: _ حرفشون چیه؟!! _ ازدواج کنم!بعد برم.یعنی فکر می کنه اگر ازدواج کنم پابند میشم ودیگه نمی رم... خودش جبهه رفته اما.نمی دونم!! جسارته این حرف،اما...من می خوام کمکم کنید....حس می کردم رفتارشما بامن یطور خاصه.اگر اینقدرزوداقدام کردم...برای این بود که می خواستم زود برم. "گیج وگنگ نگاهت می کنم." _ ببخشید نمی فهمم! _ اگر قبول کنید...می خواستم بریم و بخانواده بگیم اول یه صیغه محرمیت خونده شه...موقت!اینجوری اسم من توی شناسنامه شما نمیره. اینطوری اسمن ،عرفاوشرعا همه مارو زن و شوهرمیدونن.. اما...من میرم جنگ.و ... وشما میتونید بعدازمن ازدواج کنید! چون نه اسمی رفته...نه چیزخاصی! کسی هم بپرسه.میشه گفت برای اشنایی بوده و بهم خورده!! یچیز مثل ازدواج سوری " باورم نمی شود این همان علـےاکبراست! دهانم خشک شده وتنها باترس نگاهت می کنم..ترس ازین ڪه چقدربا آن چیزی که ازتو درذهنم داشتم فاصله داری!!" _ شایدفکر کنید می خوام شمارومثل پله زیرپابزارم وبالابرم!اما نه!. من فقط کمک می خوام. " گونه هایم داغ می شوند.باپشت دست قطرات اشکم راپاک می کنم" 🌴📚🌹📚🌴 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید😊