دیماه سال 1397 بود که دو توئیت جنجالی محسن رضایی درخصوص عملیات کربلای ۴ مبنیبر آنکه این عملیات برای فریب دشمن انجام شد، سروصدای زیادی بهپا کرد. ادعای فرمانده وقت سپاه در حالی بود که طی سالهای گذشته تعداد زیادی از فرماندهان و پژوهشگران جنگ بارها از لو رفتن این عملیات سخن گفته و حتی از ادامه آن با علم به لو رفتنش شدیدا انتقاد کرده بودند. حساسیت موضوع و تناقض شکلگرفته در افکارعمومی موجی از واکنشها را در شبکههای اجتماعی پدید آورد و بهطور مشخص این سوال را ایجاد کرد که اساسا چرا باید تعداد زیادی از رزمندگان بهخاطر یک عملیات فریب که از قضا لو هم رفته بود، به شهادت برسند. کربلای ۴ حالا دیگر مساله بخش محدودی از پژوهشگران و کارشناسان جنگ نبود و به موضوعی اجتماعی تبدیل شده بود. همین موضوع نهایتا سردار را ناگزیر کرد برای شفافسازی دراینباره بهصورت تلفنی در یک گفتوگوی زنده تلویزیونی حاضر شده و ضمن پاسخگویی به شبهات پدیدآمده، دلگیریها را رفع و رجوع کند. حاجقاسم در پاسخ به این شبهه که چرا با علم به لو رفتن، عملیات همچنان به دستور رضایی ادامه پیدا کرد، یادآور شد این یک تصمیم شخصی نبود، بلکه یک جمع در مساله جنگ تصمیمگیرنده بودند. او تاکید کرد در همه عملیاتها درصدی از لورفتگی وجود داشت و اگر ما برمبنای این میخواستیم تصمیم بگیریم، نباید هیچ عملیاتی را انجام میدادیم. فرمانده شهید نیروی قدس صحبتهای رضایی را هم اینطور تصحیح کرد که کربلای ۴ عملیات فرعی نبود، اما بعد از عملیات کربلای ۵ و پیروزی بزرگی که در پی آن به دست آمد، با توجه به سرعت اجرای عملیات، این تصور در دشمن به وجود آمد که کربلای ۴ عملیات فریب ما بوده و عملیات کربلای ۵، عملیات اصلی بوده است. این صحبتها در عمل تا حد زیادی غبار تردیدها و ابهامات پیرامون کربلای ۴ و جو بدبینی شکلگرفته نسبت به فرماندهی جنگ را زدود و چالشی را که میرفت تبدیل به یک شکاف اجتماعی جدید شود، حل و فصل کرد.
«اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آنوقت نفت منطقه صادر شود، اگر توانستید این کار را بکنید و نتیجهاش را ببینید...» این اظهارات روحانی در دیدار گروهی از ایرانیان مقیم سوئیس را خیلیها تهدید آمریکا و متحدانش به بستن تنگه هرمز تفسیر کردند. در پی این اظهارات، سردار سلیمانی با صدور پیامی از مواضع رئیسجمهور تقدیر کرد. سردار در این پیام ضمن حمایت از روحانی نوشت: «دست شما را برای ایراد این سخنان بهموقع، حکیمانه و صحیح میبوسم.» اقدام سردار به حمایت تمامقد از مواضع رئیسجمهور، کنشی بود که بسیار فراتر از صفبندیهای سیاسی مرسوم فهم میشد. برخی، اما در داخل از دریافت پیام آن عاجز ماندند و ترجیح دادند سردار را مورد ملامت قرار دهند. در این رابطه حمید رسایی با انتشار توئیتی سعی کرد به سردار درس بصیرت بدهد. این توئیت البته اعتراضات زیادی را برانگیخت، اما یک چیز را بیش از همه روشن کرد. سردار جایی میان جناحبندیها و رقابتهای سیاسی داخلی ندارد و باید کنشهای او را ورای این چارچوب تحلیل کرد. چند روز بعد از این ماجرا بار دیگر حسن روحانی به سیاستهای ایالات متحده حمله کرد و گفت: «آقای ترامپ! ما مرد شرف و ضامن امنیت آبراه منطقه در طول تاریخ هستیم؛ با دم شیر بازی نکنید، پشیمانکننده است.» فردای آن روز رئیسجمهور آمریکا نیز پاسخ داد: «آقای روحانی! دیگر هرگز ایالات متحده را تهدید نکن، شما تاوان آن را خواهید داد بهطوری که در طول تاریخ افراد کمی چنین تاوانی دادهاند.» اینبار نیز سردار سلیمانی تمامقد از رئیسجمهور حمایت کرد و اظهارات ترامپ را به تندی پاسخ داد: «آقای ترامپ، در شأن رئیسجمهور نیست که جواب تو را بدهد. من بهعنوان یک سرباز جواب تو را میدهم. ترامپ قمارباز! من خودم بهتنهایی در مقابلت میایستم.»
*﷽*
وقتی حسین در صحنه است...!!
اگر در صحنه نیستی...!!
هر جا خواهی باش...!!
چه ایستاده به نماز...!!
چه نشسته بر سفره شراب...!!
هر دو یکی است ..!!
چه جمله زیبا و بابصیرتی فرمودند : اینکه #حسین_زمانمان را بشناسیم و همراه او در صحنه #جهاد حاضر باشیم.
#شهید_محسن_گلستانی
╭─💕─═✨💜✨═─💕─
کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی🌹🌹)
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (9) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح میشود.
پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.
و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمهای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان.
امام (ره)
✳️✳️
╭─💕─═✨💜✨═─💕─
کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی🌹🌹)
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
((شعري درباره ي شاد كردن دل ديگران))
تار و پود عالم امكان بهم پيوسته است
عالمي را شاد كرد آن كس كه يك دل شاد كرد
صائب تبريزي
((شعري درباره ي ارزش احسان كردن))
صد خانه اگر به طاعت آباد كني
زان به نبود كه خاطري شاد كني
علاءالدوله سمناني
((شعري درباره ي بد نكردن به ديگران))
بد ونيك ماند زما يادگار
تو تخم بدي تا تواني مكار
فردوسي
((شعري درباره ي ارزش احسان كردن))
به احسان آسوده كردن دلي
به از الف ركعت به هر منزلي
سعدي
((شعري درباره ي آسان گيري در رفتار با ديگران))
تو با خلق سهلي كن اي نيكبخت
كه فردا نگيرد خدا بر تو سخت
سعدي
((شعري درباره ي بدي نپسنديدن براي ديگران))
تو نكويي كن و در حق كسي بد مپسند
كه بد و نيك جهان گذران مي گذرد
عبرت نائيني
((شعري درباره ي نام نيك از خود بر جاي گذاشتن))
ز آدمي به جهان نام نيك ماند و بس
به مهر كوش كه گيتي به كس وفا نكند
اديب نيشابوري
((شعري درباره ي ترغيب به نيكي كردن))
سرانجام جاي تو خاك است و خشت
جز از تخم نيكي نبايد كه كشت
فردوسی
((شعري درباره ي حقيقت احسان))
احسان هنري نيست به اميد تلافي
نيكي به كسي كن كه به كار تو نيايد
صائب تبريزي
((شعري درباره ي ره آورد احسان))
ز احسان مي شود صاحب كرم را دولت افزون تر
بلي هر چاه را آب از كشيدن بيش مي گردد
كشميري
((شعري درباره ي قدر داني از نيكي هاي ديگران))
كسي كو با تو نيكي كرد يكبار
هميشه آن نكويي ياد مي دار
ناصر خسرو
╭─💕─═✨💜✨═─💕─
کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی🌹🌹)
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
نتيجه نيكوكارى
يكى از وزيران به زير دستانش رحم و احسان مى كرد و همواره واسطه نيكى رسانى به آنها بود. از قضاى روزگار به خاطر كارى ، او مورد سرزنش و خشم شاه قرار گرفت (و زندانى شد). همه كارمندان در خلاصى و نجات او سعى مى كردند و ماءمورين زندان ، نسبت به او مهربانى مى نمودند و بزرگان مملكت به سپاسگزارى از نيكيهاى او زبان گشودند. به اين ترتيب همه به عنوان حقشناسى ، ذكر خير او مى نمودند، تا اينكه شاه او را بخشيد و آزاد كرد. يكى از صاحبدلان (اهل باطن ) از اين ماجرا آگاه شد و گفت :تا دل دوستان به دست آرى
بوستان پدر فروخته به
پختن ديگ نيكخواهان را
هر چه رخت سر است سوخته به
با بدانديش هم نكويى كن
دهن سگ به لقمه دوخته ب
منبع: گلستان سعدی
نجات يافتن نيكوكار و هلاكت بدكار
با گروهى از بزرگان در كشتى نشسته بودم . كشتى كوچكى پشت سر ما غرق شد. دو برادر از آن كشتى كوچك ، در گردابى در حال غرق شدن بودند. يكى از بزرگان به كشتيبان گفت : ((اين دو نفر را از غرق نجات بده كه اگر چنين كنى ، براى هر كدام پنجاه دينار به تو مى دهم . ))
كشتيبان خود را به آب افكند و شناكنان به سراغ آنها رفت و يكى از آنها را نجات داد، ولى ديگرى غرق و هلاك شد.
به كشتيبان گفتم : لابد عمر او به سر آمده بود و باقيمانده اى نداشت ، از اين رو اين يكى نجات يافت و آن ديگر به خاطر تاءخير دستيابى تو به او، هلاك گرديد.
كشتيبان خنديد و گفت : آنچه تو گفتى قطعى است كه عمر هر كسى به سر آمد، قابل نجات نيست ، ولى علت ديگرى نيز داشت و آن اينكه : ميل خاطرم به نجات اين يكى بيشتر از آن هلاك شده بود، زيرا سالها قبل ، روزى در بيابان مانده بودم ، اين شخص به سر رسيد و مرا بر شترش سوار كرد و به مقصد رسانيد، ولى در دوران كودكى از دست آن برادر هلاك شده ، تازيانه اى خورده بودم .
گفتم : صدق الله ، خدا راست فرمود كه :
من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها :
كسى كه كار شايسته اى انجام دهد، سودش براى خود او است . و هر كس بدى كند به خويشتن بدى كرده است .
(فصلت / 46)تا توانى درون كس متراش
كاندر اين راه خارها باشد
كار درويش مستمند برآر
كه تو را نيز كارها باشد
منبع: داستان و حکایت از گلستان سعدی
دعوت فقرا به صرف غذا
روزی امام حسين عليه السلام از كنار مساكين عبور مى كرد كه ديد پلاسى پهن كرده و تكه نانى بر گذارده اند و مشغول خوردن هستند. حضرت به آنها سلام كرد و ايشان هم جواب سلام او را دادند. آنگاه وى را دعوت كردند تا باآنها غذا بخورد. امام عليه السلام هم كنار آنها نشست فرمود: اگر غذاى شماصرقه نبود باشماهم غذا مى شدم . شپش فرمود: به منزل من بيايد. فقرا هم به متزل آن حضرت رفتند و امام عليه السلام به آنها غذا و لباس داد و دستور داد مبلغى پول هم به آنها داده شد.
منبع: کتاب قصه های تربیتی چهارده معصوم
نيكى به بدان
شخصى در محضر امام حسين عليه السلام گفت : نيكى كردن به نااهل ضايع مى شود.
امام عليه السلام فرمود چنين نيست ، احسان همانند باران تندى است و به نيك و بد مى رسد.
منبع: کتاب قصه های تربیتی چهارده معصوم
عفو زيباى امام عليه السلام
بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت . حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. ازاين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت و آنگاه بدگوئى و سخنان آزار دهنده اى نبود مگر اينكه نسبت به ان حضرت رواداشت و امام عليه السلام در برابر همه سخنان او سكوت كرد. وقتى بدگوئهاى او به پايان رسيد رها كرد و رفت .
چوم شب فرا رسيد امام سجاد عليه السلام به منزل او رفت و درب زد وقتى حسن رد منزل خود را باز كرد به او فرمود: اى برادر اگر در آنچه كه به من بدگوئى كردى راست گفتى خداوند مرا ببخشايد و اگر نسبت دروغ دادى خداوند تو را مورد بخشش قرار دهد و السلام عليك و رحمة اللّه . آنگاه برگشت و رفت .
حسن كه اين برخورد زيباى امام عليه السلام را مشاهده كرد بدنبال او رفت و امام را در بغل گرفت و گربه كرد به گونه اى كه حضرت براى او رقت كرد آنگاه قسم ياد كرد ديگر به آن سخنان و كارهاى زشت باز نخواهد گشت .
امام عليه السلام هم به او فرمود: من هم نسبت به آنچه گفتى تو را حلال كردم .
منبع: کتاب قصه های تربیتی چهارده معصوم
يهودى و زرتشتى
مرد يهودى و فقير با شخصى آتش پرست كه مال زياد داشت ، به راهى مى رفتند، آتش پرست شترى داشت و اسباب سفر نيز همراه داشت ؛ از يهودى سؤ ال كرد: مذهب و مرام تو چيست ؟
گفت : عقيده ام آن است كه جهان را آفريدگارى است و او را پرستش مى كنم و به او پناه مى برم ، و هر كس موافق مذهب من مى باشد به او نيكى مى كنم و هر كس مخالف مذهب من است خون او را بريزم .
يهودى از آتش پرست سؤ ال كرد: مرام تو چيست ؟ گفت : خود و همه موج
صور دوانيقى )) كه بعد از برادرش ابوالعباس سفاح به خلافت رسيد امام كاظم عليه السلام را امر كرد كه در مجلس روز عيد بنشيند و مردم براى تبريك بيايند و هداياى خود را نزدش بگذارند و حضرت آنها را قبول كند.
حضرت فرمود: عيد نوروز عيد سنتى فرس (ايرانيان ) است و در اسلام درباره آن چيزى وارد نشده است .
منصور گفت : اين كار را به خاطر سياست لشگر و سپاه مى كنم ، شما را به خداوند عظيم سوگند مى دهم كه قبول كنيد و در مجلس بنشينيد، حضرت هم قبول كردند و در مجلس نشستند و اعيان لشگر و امراء و مردم خدمتش شرفياب مى شدند و تهنيت مى گفتند، و هدايا را نزد حضرتش مى گذاشتند.
منصور خادمى را موكل كرده بود كه نزد حضرت بايستد و اموال را كه مى آورند ثبت و ضبط كند. آخرين نفرات از مردم ، پيرمردى بود كه وارد شد و عرض كرد: يابن رسول الله من مردى فقير مى باشم و مالى ندارم كه براى شما هديه بياورم وليكن هديه من سه بيت شعرى است كه جدم در مرثيه جد شما حسين بن على عليه السلام سروده ، اشعار را خواند
حضرت فرمود: هديه شما را قبول كردم ، و در حقش دعاى خير كرد.
پس سر خود را به طرف خادم منصور بلند كردند و فرمود: برو نزد منصور و او را از اين اموال جمع شده خبر بده و بگو چه بايد كرد؟
خادم رفت و برگشت و گفت : امير مى گويد تمام آن را به شما بخشيدم در هر راهى كه مى خواهى صرف كن .
پس حضرت به آن پيرمرد فرمود: تمام اين اموال را بردار كه همه را به تو بخشيدم .
منبع: کتاب 100موضوع500داستان
يوسف عليه السلام و برادران
بعد از آنكه برادران با حيله يوسف عليه السلام را به بيرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم يوسف به حزن و گريه دائمى وادار كردند... سالها گذشت تا فهميدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسيدند.
يوسف ع نخستين جمله اى را كه گفت اين بود: ((خداى من ! به من احسان كرد كه مرا از زندان بيرون آورد.))
اينكه از گرفتارى چاه و به دنبالش بردگى خود نامى به زبان نياورد، ظاهرا از روى جوانمردى بود كه نخواست برادران را خجالت زده كند و آزارهائى را كه از آنها ديده بود اظهار كند و آن خاطرات تلخ را تجديد نمايد.
بعد فرمود: اين شيطان بود كه برادرانم را وادار كرد تا آن اعمال نابجا را نسبت به من انجام دهند و مرا به چاه افكنند و پدر را به فراق من مبتلا كنند؛ اما خداى سبحان اين احسان را فرمود: كه همان رفتار نابجاى آنها را مقدمه عزت و بزرگى ما خاندان قرار داد!
اين هم از بزرگوارى يوسف ع بود كه رفتار ظالمانه برادران را نسبت به خود به شيطان منسوب داشت و او را مقصر اصلى دانست تا برادران شرمنده نشوند و راه عذرى براى كارهاى خويشتن داشته باشند.
فرمود: ((امروز بر شما ملامتى نيست )) و از جانب من آسوده خاطر باشيد كه شما را عفو كردم و گذشته ها را ناديده مى گيرم و از طرف خداى تعالى نيز مى توانم اين نويد را به شما بدهم و از وى بخواهم كه ((خدا نيز از گناه شما درگذرد زيرا او مهربانترين مهربانان است .))
((آرى بدون شك هر كس تقوا و صبر پيشه سازد خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.))
درسى كه حضرت يوسف عليه السلام نسبت به بديهاى برادران به همگان داد، احسان نيك در مقابل بدى كردار آنان بود كه انشاء الله ما هم بتوانيم نسبت به برادران دينى اين چنين باشيم .
منبع: کتاب 100موضوع500داستان
جزاى احسان
انوشيروان (يكى از شاهان ساسانى ) كه نسبت به شاهان ديگر، اندكى رعايت عدالت (آن هم در اواخر سلطنتش ) مى كرد، روزى همراه منشيان براى دادرسى به مظلوين ، در محلى نشسته بود، ناگهان ديدند مار بزرگى به پيش آمد و زير تخت انوشيروان رفت و توقف كرد.
حاضران تصميم گرفتند آن را بكشند.
انوشيروان گفت : دست نگهداريد، به گمانم براى كمك خواهى آمده باشد، آنها از كشتن مار، خوددارى كردند، بعد از لحظاتى ، ديدند كه مار حركت كرد و به طرف بيابان رفت ، يكى از ماءموران به دنبال مار رفت ، ديد مار كنار چاهى آمد و داخل چاه شد و برگشت و گوئى اوضاع چاه را مكرر بررسى مى كند (بعد معلوم شد عقرب سياهى به سراغ لانه مار آمده و قصد آسيب زدن به مارها دارد) مأ مور سرش را به درون چاه خم كرد، ديد در زمين چاه ، مارى مرده است و عقرب سياهى بر روى آن قرار دارد، مأ مور، نيزه اش را روى عقرب گذاشت و فشار داد و آن را كشت ، سپس نزد انوشيروان آمد و جريان را گفت .
سال بعد در همان روز، انوشيروان براى دادرسى نشست ، ديدند همان مار آمد و از دهان خود چند دانه سياه ريز به زمين ريخت و رفت ، بدستور انوشيروان آن دانه ها را كاشتند، از آن ، رايحان روئيده شد.
انوشيروان بسيار زكام مى شد و سردرد پيدا مى كرد، از آن رايحان استفاده كرد، ونتيجه خوبى در رفع بيماريش گرفت .
منبع: کتاب داستان دوستان جلد 1