eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
74هزار عکس
77.5هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 شعر: او می‌آید مـــی‌آیـــــــــد از دور مــردی ســــواره 🌸🌹🌸🌹🌸 بـــر مــرکب عشـــق چــــون ماهپــــاره والشمــس رویـش واللــیــــل مـــویـش 🌸🌹🌸🌹🌸 گلـــها هــمه مســــت از رنگ و بویـش عـمــــامـــه بر سر مثــل پیـمبـــــر 🌸🌹🌸🌹🌸 در بـازوانــش نـیروی حیــــــــــــــــدر از پــای تــاسـر در شـور و شیــــن است 🌸🌹🌸🌹🌸 بــرق نگـاهــش مثل حســــین است می‌آیــد از دور خوشــــبوتر از یـــــاس 🌸🌹🌸🌹🌸 در چشــــم و ابرو مـانـند عبــــــاس القــصـه ایــن مــرد امیـد دل‌هاســـــــــت 🌸🌹🌸🌹🌸 خوشبوتر از یاس فرزند زهراست 📎 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : قورباغه و شبنم کوچولو نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : کوشا و نوشا قصه گو : حلما انتظام گروه سنی : ۲ سال به بالا تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🧸توضیحات : کوشا و نوشا ، دو پرنده‌ی کوچولو بودن که با خانوادشون زندگی میکردن. یک روز پدر و مادرشون ، تصمیم میگیرن ... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
مزه شو یادتونه🥲
🦋🌼🌸🦋👦 صد دانــــه یاقــــوت دستـه بـه دستـه با نظــــــم و ترتیب یک جا نشستـــــه هر دانه ای هست خوشرنگ و رخشان قلب سپیـــــــــــدی در سینـــــــــــه آن یاقـــــــــــوت ها را پیچیـــــــــده با هـم در پـــوششــــی نرم پــــــــرورددگـارم ســـــرخ است و زیبا نامش انار است هـــم ترش و شیرین هــم آبدار است 🦋🌼🌸🦋👦
🌼تبر طلایی و تبر نقره ای 🌸موضوع: راست گویی،دروغ گویی،طمع ورزی روزی هیزم شکن فقیری به جنگل رفت و مشغول بریدن شاخه های خشک درختان شد. او تا ظهر کار کرد. خسته و گرسنه شد. روی کنده ی درختی نشست و غذایش را که تکه نانی بودخورد. بعد هم خم شد تا از چشمه ی زیر درخت آب بنوشد. ناگهان تیر از دستش رها شد و به داخل چشمه افتاد. چشمه عمیق بود، هیزم شکن هم شنا بلد نبود. او غمگین و ناامید، با خود گفت: «حالا چه کار کنم تبرم را از دست دادم دیگر وسیله ای برای کار کردن ندارم ، آن وقت به یاد مادر بیمارش که در خانه منتظرش بود افتاد و گریه اش گرفت. ناگهان چشمه قل قل جوشید و نور درخشانی بر آن تابید. در میان نور، پیرمردی بر آب چشمه ظاهر شد. هیزم شکن وحشت زده از جا پرید اما پیرمرد با صدایی مهربان به او گفت: «بگو ببینم چه غصه ای داری و چرا گریه میکنی؟ هیزم شکن که کمی آرام شده بود جواب داد: تبرم در آب افتاده است بدون آن دیگر نمی توانم کار کنم پیرمرد مهربان گفت: تو مرد خوب و زحمت کشی هستی با مادرت هم به مهربانی رفتار میکنی. بنابراین نگران نباش من تبرت را در آب پیدا میکنم. این را گفت و در آب چشمه فرو رفت،کمی بعد دوباره نوری بر آب تابید و پیرمرد مهربان ظاهر شد.او یک تبر طلایی با خود آورده بود. تبر را به هیزم شکن نشان داد و گفت: «آیا این، تبر تو است؟هیزم شکن با نگرانی جواب داد: «نه، نه من هیچ وقت تبر طلایی نداشته ام،تبر من یک تبر ساده و معمولی بوده پیرمرد گفت: «پس کمی دیگر صبر کن تا تبرت را بیاورم» و دوباره در آب فرو رفت. چند لحظه بعد، دوباره چشمه قل قل کرد نوری بر آن درخشید و پیرمرد ظاهر شد. این بار او یک تبر نقره ای در دست داشت، تبر را به هیزم شکن نشان داد و گفت: «آیا این، تبر توست؟» هیزم شکن سرش را تکان داد و گفت: نه تبر من، یک تیر معمولی بوده. پیرمرد مهربان باز هم در آب چشمه فرو رفت و این بار با یک تبر آهنی کهنه بر آب ظاهر شد. هیزم شکن وقتی تیر آهنی را دید با خوشحالی فریاد کشید: «همین است. این تیر خودم است. حالا دوباره می توانم با آن کار کنم پیرمرد تبر آهنی را به او داد و گفت: «تو مرد راستگویی هستی به همین خاطر من تبر طلایی و تبر نقره ای را هم به تو می دهم، پیرمرد مهربان دو تیر طلایی و نقره ای را به طرف هیزم شکن در از کرد. هیزم شکن با دستهای لرزان آنها را گرفت. بعد ناگهان دید که پیرمرد در آب چشمه ناپدید شد. روز بعد هیزم شکن تبرهای طلایی و نقره ای را به دوست هیزم شکن خود نشان داد و ماجرای روز گذشته را برایش تعریف کرد. دوست او که مردی طمع کار بود با خود گفت: من هم باید صاحب یک تبر طلایی بشوم آن وقت نشانی چشمه را از هیزم شکن پرسید و به به طرف آن دوید وقتی به چشمه رسید تبر آهنی اش را در آب انداخت. بعد هم کنار چشمه نشست و شروع کرد به گریه کردن. آب چشمه قل قل کرد پیرمرد مهربان در میان نور ظاهر شد و پرسید: «ای هیزم شکن، چرا گریه میکنی؟ هیزم شکن جواب داد تبرم توی چشمه افتاده دیگر وسیله ای برای کار کردن ندارم. مادرم بیمار است و حتما از گرسنگی می میرد پیرمرد در آب چشمه فرو رفت کمی بعد با یک تبر طلایی در دست ظاهر شد و پرسید: «آیا این تبر تو است؟ هیزم شکن دروغ گو به سرعت جواب داد: بله بله این تبر من است و دست هایش را دراز کرد تا تبر طلایی را بگیرد. پیرمرد وقتی این دروغ را شنید، عصبانی شد و گفت: تو مرد دروغ گو و طمع کاری هستی ، تبر تو یک تبر آهنی بود نه این تبر طلایی ، بعد هم در آب چشمه فرو رفت و دیگر برنگشت. هیزم شکن دروغ گو به شدت ناراحت و غمگین شد. چون او تبر خودش را هم از دست داده بود و دیگر نمی توانست کار کند. 🦋🌼🌸🦋
🌸 شعر: او می‌آید مـــی‌آیـــــــــد از دور مــردی ســــواره 🌸🌹🌸🌹🌸 بـــر مــرکب عشـــق چــــون ماهپــــاره والشمــس رویـش واللــیــــل مـــویـش 🌸🌹🌸🌹🌸 گلـــها هــمه مســــت از رنگ و بویـش عـمــــامـــه بر سر مثــل پیـمبـــــر 🌸🌹🌸🌹🌸 در بـازوانــش نـیروی حیــــــــــــــــدر از پــای تــاسـر در شـور و شیــــن است 🌸🌹🌸🌹🌸 بــرق نگـاهــش مثل حســــین است می‌آیــد از دور خوشــــبوتر از یـــــاس 🌸🌹🌸🌹🌸 در چشــــم و ابرو مـانـند عبــــــاس القــصـه ایــن مــرد امیـد دل‌هاســـــــــت 🌸🌹🌸🌹🌸 خوشبوتر از یاس فرزند زهراست 📎 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : قورباغه و شبنم کوچولو نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧نام قصه : کوشا و نوشا قصه گو : حلما انتظام گروه سنی : ۲ سال به بالا تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن 🌜 🧸توضیحات : کوشا و نوشا ، دو پرنده‌ی کوچولو بودن که با خانوادشون زندگی میکردن. یک روز پدر و مادرشون ، تصمیم میگیرن ... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
وقتی همه گل ها از سرمای زمستان آرزده می شوند، گل نرگس شروع به رشد و شکفتن می کند؛ وقتی همه مدعیان بسط عدالت در دنیا به بن بست می رسند و ظلم همه جا را می گیرد ، فرزند حضرت نرگس (سلام الله علیهما) عالم را پر از عدالت خواهد کرد. اللهم عجل لولیک الفرج @ziaran1 کانال زیارانی
تفاوت اسلام حقیقی در یمن و اسلام آمریکایی تروریست های سوری: یمن برای دفاع از مسلمانان مظلوم غزه و اشغالگری صهیون ، اشغالگر را مورد اصابت موشک هایش قرار می دهد و برابر آمریکا و همه جبهه غرب می ایستد، ولی تروریست های سوری برای دفاع از مسلمان مظلوم که هیچ برای جلوگیری از اشغال سرزمین سوریه در برابر صهیون حاضر نیستند یک تیر شلیک کنند. این تفاوت اسلام حقیقی و علوی با اسلام آمریکایی است که تفاوت از زمین تا آسمان است. @ziaran1 کانال زیارانی
وقوع چند انفجار در طرطوس سوریه 🔹منابع خبری از شنیده‌شدن صدای چند انفجار مهیب در منطقۀ «زوبه» در طرطوس (غرب سوریه) خبر دادند. هنوز علت انفجارها مشخص نیست. @Farsna
آیا جنگ اوکراین به جنگ جهانی سوم منتهی میشود؟ - @mrtahlilgar.mp3
8.56M
آقای تحلیلگر / آیا جنگ اوکراین به جنگ جهانی سوم منتهی میشود؟/روسیه و تحولی جدید 🎙 آیا جنگ اوکراین به آستانه جنگ جهانی سوم نزدیک می‌شود؟ تصور کنید یک موشک، حامل ده‌ها سرجنگی، ظرف ۱۵ دقیقه آسمان دنیپرو را به روشنایی روز تبدیل می‌کند. آزمایش موشکی جدید روسیه و حملات متقابل اوکراین با تسلیحات آمریکایی، پرسشی هولناک را به میان می‌آورد: آیا این تنش‌های موشکی به یک دوئل هسته‌ای منجر خواهد شد؟ در روزهای اخیر، این مناقشه پیچیده‌تر و خطرناک‌تر از همیشه شده است. جنگ به کجا خواهد رسید؟