eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.2هزار دنبال‌کننده
82.5هزار عکس
88.6هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🕊💚کرامت مادرحضرت زهرا(س)🌕🌕🌕 🕊🕊🕊🕊🕊💚«خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی بنظرم زیبا بود که تقدیم می‌کنم: ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها )💚 قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها )💚 را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها)🌕دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)💚شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . فقط بگو لبيک يازهرا (س)💚 حماسه‌های ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ ـــــــــــــ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•شادی ارواح طیبه ی شهدا🌷صلوات🌷اللهم صل علی محمدوآل محمد🌷وعجل فرجهم🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌹🍃🤲التماس دعا ویژه🤲🌹🍃
پروردگارااا در این شب دفتر دل دوستانم را به تو میسپارم با دستان مهربانت قلمی بردار خط بزن غمهایشان و دلی رسم کن برایشان به بزرگی دریا شاد و پرخروش 🌟شبتون بخیر و آرام🌟 @Shamim_best_gift
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 رهبر انقلاب، روز گذشته: اگر بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی و شهوترانی خودشان قرار خواهند داد. ۱۴۰۰/۱۲/۱۹ 💻 @Khamenei_ir |
4_5992199515086524116.mp3
3.33M
📻🌿 ؛ ــــ ــــــ ــــــــ ولی من و تو فقط خدا رو داریم :) فکر میکنی تنهایی؟ پس هنوز باور نکردی خدا چقدر بهت نزدیکه.. خدایا، دلِ من نشناسد غیرِ تو دلدارِ دگر🧡
خطبه ۱۶۰ بند ۵.m4a
7.31M
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 📣 مرحله سوم ختم نهج البلاغه 🔸سهم روز دویست و نهم 📔 خطبه ۱۶۰ بند ۵ 📣 صوت نهج البلاغه
📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣 📣 مرحله سوم ختم نهج البلاغه 🔸 سهم روز دویست و نهم 📣 ادامه خطبه ۱۶۰ بند ۵ 5⃣ راه و رسم زندگی پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) ♦️ پس به پيامبر پاکيزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگويی است برای الگو طلبان و مايه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوب ترين بنده نزد خدا کسی است که از پيامبرش پيروی کند و گام بر جايگاه قدم او نهد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) از دنيا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر و شکمش از همه خالی تر بود. دنيا را به او نشان دادند، امّا نپذيرفت و چون دانست خدا چيزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چيزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت و چيزی را که خدا کوچک شمرده ،کوچک و ناچيز می دانست. اگر در ما نباشد جز آن که آنچه را خدا و پيامبرش دشمن می دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداريم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا و سرپيچی از فرمان های او کافی بود!. و همانا پيامبر «که درود خدا بر او باد» بر روی زمين می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده می نشست و با دست خود کفش خود را وصله می زد و جامه خود را با دست خود می دوخت و بر الاغ برهنه می نشست و ديگری را پشت سر خويش سوار می کرد. پرده ای بر در خانه او آويخته بود که نقش و تصويرها در آن بود، به يکی از همسرانش فرمود، «اين پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می افتد، به ياد دنيا و زينت های آن می افتم.» پيامبر(صلی الله علیه و آله) با دل از دنيا روی گرداند و يادش را از جان خود ريشه کن کرد و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنيا از ديدگانش پنهان ماند و از آن لباس زيبايی تهيّه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند و اميدِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون کرد و دل از دنيا برکند و چشم از دنيا پوشاند و چنين است کسی که چيزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای تو نشانه هايی است که تو را به زشتی ها و عيب های دنيا راهنمايی کند، زيرا پيامبر(صلی الله علیه و آله) با نزديکان خود گرسنه به سر می برد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زينت های دنيا از ديده او دور ماند. پس تفکّرکننده ای بايد با عقل خويش به درستی انديشه کند که آيا خدا محمد(صلی الله علیه و آله) را به داشتن اين صفت ها اکرام فرمود يا او را خوار کرد؟ اگر بگويد خوار کرد، دروغ گفته و بُهتانی بزرگ زده است، و اگر بگويد: او را اکرام کرد، پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنيا را برای او گستراند و از نزديک ترين مردم به خودش دور نگهداشت. پس پيروی کننده بايد از پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيروی کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت ايمن نمی باشد، که همانا خداوند، محمّد(صلی الله علیه و آله) را نشانه قيامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کيفر جهنّم قرار داد. او با شکمی گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد و کاخ های مجلّل نساخت سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک گفت و دعوت پروردگارش را پذيرفت. وه! چه بزرگ است منّتی که خدا با بعثت پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگی به ما عطا فرموده. رهبر پيشتازی که بايد او را پيروی کنيم و پيشوايی که بايد راه او را تداوم بخشيم. به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم، که از پينه کننده آن، شرمسارم. يکی به من گفت: «آيا آن را دور نمی افکنی؟». گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش می شوند. ┄┄┅┅✿●❀🦋❀●✿┅┅┄┄
حق روزه.m4a
1.73M
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 📚 مرحله دوم ختم رساله حقوق امام سجاد علیه السلام 📔 حق یازدهم : حق روزه 🍀 " و باید بدانی که روزه پرده حجابی است که خداوند بر زبان، گوش، چشم، عورت و شکم تو کشیده است، تا تو را از آتش مصون دارد، و در حدیث نبوی آمده است که روزه سپر آتش است. پس اگر اعضای بدنت در پس این پرده آرام گرفت، امیدوار باش که مصونیت یافته ای، و اگر رهایشان کردی که به پریشانی و حرکات خارج از قاعده خود ادامه دهند و پرده حجاب را بالا زنند، بی‌جا و از روی شهوت نظر کنند و پا را از حدود تقوای الهی بیرون کنند، ایمن مباش که آن پرده دریده شود و از آن خارج شوی. "