eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
71.7هزار عکس
75هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ای ساربان آهسته رو، با ناتوانان صبر کن تو بار جانان می‌بری، من بار هجران می ‌برم... 📎معاون اطلاعات عملیات لشگر ۲۵ ڪربلا #سردارشھید_محمدحسن_غفارے🌷 #سالـــــروز_شھـــــادت
همین قدر بگویم که در دنیا دلم برای هیچ کسی تنگ نمیشود، مگر امام عزیز که جانم فدایش باد ... سلام مرا به امام برسانید ، که اخرین آرزویم زیارت ایشان است ... برادرران و خواهران بدانید خمینی حجت و دست هدایت خداستـــــ ... #شهید_مھدی_خندان🌷 #سالـــــروز_شھـــــادت
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی ... #سردارشھید_مرتضی_جاویدی🌷 #سالـــــروز_شھـــــادت
💥سال 1359 (16 دی ماه) حماسه هویزه، شهادت سید حسین و یارانش در دشت هویزه:👇 🍀صدای تانك های آن طرف جاده به گوش می رسید. تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینكه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده كه رسیدیم، توانستیم تانك هایی را ببینیم. به جز چند تایی كه در حال سوختن بودند، بقیه غرش كنان به پیش می تاختند. 🍀چشمم به حسین (علم الهدی) كه افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاكریز دراز كشیده بود. در امتداد خاكریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یك جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود كه بچه ها با گلوله مستقیم تانك ها از پای در آمده بودند. 🍀تانك های سالم از كنار تانك های سوخته عبور می كردند و به طرف خاكریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عكس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» كه حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانك ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: كمی دیگر صبر كن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت. 🍀تانك ها به حدود پنجاه متری خاكریز رسیده بودند كه یكباره حسین از جا بلند شده و نزدیك ترین تانك را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانك خورد و آن را به آتش كشید. غیر از حسین دو نفر دیگر كه آر. پی. جی داشتند، دو تانك دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش كشیدند. بقیه تانك ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاكریز را به گلوله بستند. خاكریز یكپارچه دود شد و بعید بود كسی سالم مانده باشد. 🍀روز علی بلند شد و نزدیك ترین تانك را نشانه رفت و با اینكه فاصله كم بود، تانك را از كار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت خاكریز پیدا شد و یك تانك دیگر با گلوله حسین به آتش كشیده شد. پیدا بود كه از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. 🍀حسین از جا كنده شد و خود را به خاكریز دیگر رساند. تانك ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانك ها دوباره شروع شد. حسین پشت خاكریز خوابیده بود. تانك به چند متری خاكریز كه رسید، حسین گلوله اش را شلیك كرد. دود غلیظی از تانك بلند شد. تانك دیگری با سماجت شروع به پیشروی كرد. 🍀روز علی كه آر. پی. جی را آماده كرده بود، از خاكریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانك به آتش كشیده شد و چهار تانك دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاكرد. سه تانك باقیمانده در یك زمان به طرف حسین شلیك كردند. گلوله ها خاكریزش را به هوا بردند. گردو خاك كمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت خاكریز افتاده بود و چفیه صورتش را پوشانده بود. یكی از تانك ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت كه از روی پیكر حسین عبور كند. 🌷شهید سیدمحمدحسین علم الھدی🌷 💓قرآنی با امضا 🌼 بنی‏ صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏ نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند!.. حسین می‏ گفت: هویزه دردل دشمن است و ما از اینجا می‏ توانیم به عراق ضربه بزنیم شخصاً با بنی‏ صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏برد، نامه ‏ای به آیت ‏الله خامنه‏ ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه‏ های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی ما می‏ مانیم!.. در دی ماه ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما بادل استوار ازایمان وتوكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند... 🌼چهارم دی سال پنجاه و نه، بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند.هیچ كس زنده نماندند!.. عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‏ ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضا👈 💓امام خمینی و آیت‏ الله خامنه‏ ای... , برشی اززندگی شهیدحسین علم الهدی ✍️ تنها درخواست شهید محمد حسین علم الهدی در زندان ساواک چه بود؟👈 نوجوان که بود ، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاعِ زندان اصلاً خوب نیست. اتاقهای زندان بسیار کوچک و قدیمی و کاملاً غیر بهداشتی بود. به سید حسین‌گفتم: چه چیزی لازم داری تا برات بیارم؟... گفت: فقط یه جلد قرآن برام بیارین...