eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
73.9هزار عکس
77.4هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 کشاورز بود و زحمت‌کش. درس طلبگی میخواند و شیخ محمد صدایش می‌کردیم. همیشه لبخند به روی لب داشت. روی باغ خودش کار میکرد. وضع مالی‌اش خوب بود. اما ساده زندگی کردن را بیشتر دوست داشت و مالش را وقف امور خیریه می‌کرد. از نوجوانی وارد بسیج شد. به بسیج خیلی علاقه داشت. بیشتر وقتش را یا در باغش می‌گذراند یا در فعالیت‌های بسیج و اردوهای جهادی. پل دختر، سراوان، سیل شیراز و هر جایی که نیاز به کمک بود، پیدایش می‌شد. فرقی نمی‌کرد سیل باشد یا زلزله یا شرایط عادی. دو ماه پیش افتاد توی استخر ۱۵ متری باغش و نزدیک بود غرق بشود. می‌گفت:« در دلم توسل کردم به سیدالشهدا و گفتم آقا من را نجات بده. من می‌خواهم در راه شما شهید بشوم!» چند نفر رسیدند و نجاتش دادند. چندین بار سوریه رفت. تک‌تیرانداز بود. برای ۱۳ آذر هم بلیط سوریه داشت اما دو روز قبل از شهادتش به همسرش گفته بود:« من همین چند روز شهید می‌شوم و کار به سوریه نمی‌کشد.» حتی جای دفنش را به دوستانش نشان داده بود و گفته بود:« یا به سرم ضربه می‌خورد یا به قلبم!» همیشه پنج‌شنبه‌ها برای گشت بسیج می‌رفت کمک. توی اغتشاشات اخیر هم یگان امنیت بسیج بود. سه‌شنبه شب رفتند معالی آباد. خودش و دوستانش ۱۵ نفری می‌شدند. اغتشاش‌گران با شلوغ کاری به کناری کشاندن‌شان. نزدیک یک ساختمان مسکونی و با سنگ و آجر و کوکتل مولوتوف بهشان حمله کردند. همه مجروح شدند و شیخ محمد به سرش ضربه خورد و شهید شد. 🌠