eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
75.1هزار عکس
78.7هزار ویدیو
3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌دونی چرا زود گریه‌مون می‌گیره؟ چون رنج‌هایی که نباید رو کشیدیم و ظلم‌هایی که نباید رو دیدیم و بار اندوهی فراتر از آستانه‌ی تحملمون به دوش کشیدیم. می‌دونی چرا زود گریه‌مون می‌گیره؟ چون هنوز چیزی به نام وجدان در ما بیدار هست، چون هنوز از رنج دیگران رنج می‌بریم و با اندوه دیگران اندوهگین می‌شیم. چون جای جای این جهان و این سرزمین، عزیزانی داریم که ندیدیم و به آغوششون نکشیدیم، ولی خاری به ناحق به پای اون‌ها بره، ماییم که با تمام وجود درد می‌کشیم، که زیاد درد کشیدیم و زیاد اندوهگین شدیم و زیاد به مرز استیصال رسیدیم. می‌دونی چرا زود گریه‌مون می‌گیره؟ چون بغض و اندوهی عمیق و سالخورده و گره‌های بی‌شمار حل‌ نشده‌ای، همه‌جا همراه ماست. ما زود گریه‌مون می‌گیره. با ما مدارا کنید...
از آن ثانیه‌ها برای تو آرزو می‌کنم که ناگهان بیشتر از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می‌کنی، که در یک لحظه نور می‌تابد به جهانت از دریچه‌های نامعلوم، که ناگهان پازل به‌هم ریخته‌ی دلخوشی‌هات کنار هم چیده می‌شود بدون خطا. از آن ثانیه‌های پر شور برای تو آرزو می‌کنم که صدای آرام و لبخندهای نازنین و نگاه‌های مطبوع کسی، تو را از جهان تکرار و مشغله‌های هر روزه می‌گیرد و تا افق کهکشان‌های ناشناخته می‌برد. از آن ثانیه‌های عزیزی که خبرهای خوبی می‌شنوی و آدم‌های خوبی را ملاقات می‌کنی و دلپذیرترین اتفاقات ممکن را مقابل چشمانت می‌بینی. از آن روزهای خوب برای تو آرزو می‌کنم که دائما لبخند به لب داری و در باورت نمی‌گنجد که همه چیزِ جهانِ یک انسان، اینقدر درست و حساب شده پیش برود. از آن روزها که مسیر بخت، تو را هموار باشد و خِرَد با تو یار باشد و زمانه با تو سازگار باشد و خوشی‌هات بسیار ...
یک‌جایی هم می‌شکنی و فرصتی برای گریستن نمی‌یابی و اشک‌های گرم و رقیقت را در پسِ حفره‌ی چشمانت به تعویق می‌اندازی و تا یافتن خلوت مناسبی، با خود حمل می‌کنی. دائما و با هر تلنگری، ابری آبستن، با احتمال گریستنی اما به هر تقلایی جلوی خودت را می‌گیری و همچنان بغضت را با دو فنجان لبخند، قورت می‌دهی و مقتدرانه و با خونسردیِ تمام مقابل مردم می‌ایستی و نمی‌گذاری حتی تردید کنند در اینکه تو چقدر شکسته، آماده‌ی فروپاشی و غمگینی! کارها و معاشرت‌ها و مشغله‌های روزمره‌ات تمام می‌شود، به خانه برمی‌گردی و ناگهان می‌زنی زیر گریه. انگار دریچه‌ی سد عظیمی را از مقابلش برداشته‌باشند... به اندازه‌ی تمام سال‌هایی که ادای قوی بودن در آوردی، اشک می‌ریزی... اشک می‌ریزی و از خدا و جهان و آدم‌ها گلایه می‌کنی و از خودت... بیش از هرکسی، شرمنده‌ی غرورت هستی. خودت را مقصر می‌دانی که باعث شدی در نهایتِ شکوه، بشکند. خودت را مقصر می‌دانی که خودت را به این روز انداختی...
تمایل به رها کردن گذشته عجیب ترین راز تغییر زندگی تان است. بنابراین اگر به خودتان عشق دارید گذشته را رها کنید. وخودرا ودیگران را به خاطر گذشته سرزنش نکنید.
دنیا نه خوشبخت است، نه بدبخت. دنیا همان چیزی می‌شود كه ما می‌بینیم. دنیا بینش ماست. دنیا در نگاهِ ما آفریده می‌شود. هر آدمی، آفریننده‌ی دنیای خویش است.
گاهی لازم است یک‌جایی ، یک چیزها و اتفاقات و آدم‌هایی تمام شوند تا شاهدِ رخ دادنِ اتفاقات خوب و آمدنِ آدم‌های خوب‌تر باشی. نخواه تمامِ فضا و زمان و مکان و آدم‌ها همان باشد و مسیر همان باشد و دیدگاه و تفکرات و رفتارهای تو همان باشد و اتفاقات خوب‌تری بیفتد و همه چیز به طرز اغراق‌آمیزی بهتر شود! تو باید بپذیری که معجزه‌ها و اتفاقات خوب، در نتیجه‌ی پذیرش و تغییر، اتفاق می‌افتند و نمی‌توانی در اتاقی بدون دریچه و پنجره و چراغ بنشینی و توقعِ نور داشته باشی!!! گاهی باید بلند شد، از آسودگی و ثبات دل کند، از حاشیه‌ی امن، بیرون زد، به استقبال ناشناخته‌ها رفت و برای همه چیز آماده‌بود و در نهایتِ به جان خریدنِ رنج‌ها و تیرگی‌ها و آسیب‌ها، توقعِ معجزه و گشایش و نور داشت...
از خودت تعریف نکن! تعریف کردن از خود، ارزش و توانمندی‌های تو را زیر سوال می‌برد. فرض کن کنار درخت میوه‌ای که پر بار است تابلوی بزرگی نصب کنند و روی آن بنویسند: این درخت، میوه‌های بسیاری دارد! چه دلیلی دارد چیزی که هست را توضیح بدهی؛ مگر اینکه یا نباشد یا نسبت به بودن آن تردید داشته‌باشی؟!