✅ مملکت ما چطور احیاء می شود؟
🌺 امام خمینی (ره):
{کسی} كه #تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تأثير مى كند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى {را}؛ و نه تهديد در او اثر مى كند. براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مى كند، مى گويد: نبايد بكنم. اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى، به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى كارها جزا دارد، همه معتقد و مؤمن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوانها را مؤمن، #متقى، بار بياوريم، مملكتمان تا آخر احيا مى شود.
📚 صحيفه امام، ج7، ص: 472
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #حرامها در زندگی فردی و اجتماعی
✅ معیار تشخیص مسئول خوب و بد چیست؟
🌷 امام خمینی:
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»؛ خداى تبارك و تعالى به طبقات نگاه نمى كند كه اين طبقه بالاست، اين نخست وزير است، اين اعلي حضرت همايونى است، اين نمى دانم چه است، اين سردار است. نزد خداى تبارك و تعالى اينها هيچ مطرح نيست. در اسلام #تقوا مطرح است. آنكه #تقوا دارد، هر كه #تقوايش زيادتر است، پيش خدا كرامتش زيادتر است. آن كارمندى كه در كارمندى اش #تقوا دارد، آن نخست وزيرى كه در نخست وزيرى اش #تقوا دارد، #تقواى سياسى دارد، آن وزرايى كه #تقوا دارند، در كارهايى كه مى كنند #متقى هستند، با خدا هستند، آن رئيس جمهورى كه #تقوا دارد، الهى است، اينها كريمند.
و اگر خداى نخواسته #تقوا در كار نباشد، همه از نظر خدا منفى اند. آن روزى كه بر ملتْ #تقوا پيدا بشود ملت برومند است، كريم است، پيش خدا «اكرم» است؛ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ ، استثنا ندارد. (صحیفه امام، ج6، ص: 314)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #گناهان در امور فردی و اجتماعی
✅ عامل تحقق دولت اسلامی، تمدن اسلامی و امت اسلامی چیست؟
🌷 امام خامنه ای:
دولتِ اسلامى است كه كشور اسلامى به وجود مى آورد. وقتى كشور اسلامى پديد آمد، تمدن اسلامى به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامى فضاى عمومى بشريت را فراخواهد گرفت. اين ها همه اش با مراقبت و با #تقوا عملى است؛ #تقواى فردى و #تقواى جماعت و امت.
امت اسلامى هم اگر #باتقوا بود، مى تواند در راه هاى دشوار حركت كند؛ مشكلات در مقابل او زانو مى زنند؛ او در مقابل مشكلات زانو نمى زند. به اين جمله ى امير المؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) توجه كنيد:
«من اخذ بالتّقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوّها»؛ اگر فردى- و من عرض مى كنم اگر ملتى- #تقوا را براى خودش جاده ى عمل قرار داد و #متقى شد، شدايد زندگى اگر نزديك او هم رسيده باشد، از او دور خواهد شد.
«و احلولت له الامور بعد مرارتها»؛ تلخى هاى زندگى براى او شيرين خواهد شد. «و انفرجت عنه الامواج بعد تراكمها»؛ امواج طوفنده ى شدايد زندگى، بعد از آنكه متراكم شده باشند، از او دور خواهند شد و او بر امواج سوار خواهد شد.
«و اسهلت له الصعاب بعد انصبابها»؛ دشوارى ها و سختى هاى زندگى بعد از آنكه به سخت ترين مرحله رسيده باشد، براى او آسان خواهد شد.
واقع قضيه هم همين طور است. امروز ملتهاى مسلمان در مقابل زورگويى قدرتهاى جهانى حرفى براى گفتن ندارند؛ نه علم لازمى، نه فناورى پيشرفته اى، نه در زمينه هاى گوناگون سياسى مهارتى؛ چرا؟ چرا ما عقب مانديم؟ چون #تقوا را از دست داديم. اين همان شدتهايى است كه با #تقوا برطرف مى شود.
شما ملت ايران در انقلابتان #تقواى الهى را رعايت كرديد؛ در دفاع از اين انقلاب و از كشور و از اصالتهاى اسلامى و دينى و ملى تان #تقواى الهى را رعايت كرديد؛ لذا امروز بحمد اللّه به همان نسبت عزيزيد. امروز عزت و اقتدار و عظمت ملت ايران در چشم مردم دنيا و دولتها و حتّى دشمنانش با اكثر كشورهاى اسلامى قابل مقايسه نيست؛ اين به خاطر #تقواست. هرچه كمبود داريم، به خاطر بى تقوايى است.
ايستادگى هم بر اثر #تقواست. امير المؤمنين يكى از القابش «كرّار غير فرّار» است. پيغمبر اكرم اين لقب را به امير المؤمنين داد. اين مخصوص ميدان نظامى نيست؛ در همه ى ميدانهاى انسانى امير المؤمنين كرّار غير فرّار بود؛ يعنى مهاجم، مقتدر، داراى فكر و بدون عقبگرد. مواضع محكم، ايستادگى بر مبانىِ مورد قبول و مورد اعتقاد، از موضع تدافعى خارج شدن و نسبت به كجى ها و زشتى ها و بدى ها و ظلمها و بى عدالتى هاى دنيا در موضع تهاجمى قرار گرفتن؛
اين همان صفت كرّار غير فرّار امير المؤمنين است. شما اگر به زندگى امير المؤمنين نگاه كنيد، مى بينيد از اول تا آخر، زندگى آن بزرگوار اين گونه است. علاج ما هم در همين است. (28/5/1384)
✍️ شرح: #تقوا یعنی انجام #واجبات و ترک #محرمات در زندگی فردی و اجتماعی
پند 266
📱
✅ داستان کوتاه (212)
🌷 سه #متّقی غیب گو
میثم تمار یار وفادار امام علی (ع) سوار بر اسب از نزدیک محلی که جمع از طایفه بنی اسد در آن نشسته بودند، عبور می کرد. در این حال حبیب بن مظاهر را دید که او نیز سوار بر اسب بود. هر دو به یکدیگر نزدیک شدند تا حدي که گردن اسبهایشان به هم می خورد و گفت و گویی طولانی کردند.
در آخر حبیب بن مظاهر خطاب به میثم گفت: گویـا پیرمردي خرما فروش را می بینـم کـه در راه عشـق و محبـت خانـدان پیـامبر (ص) او را به دار آویخته اند و بر چوبه دار، شکم او را پاره می کنند.
میثم هم گفت: من هم مرد سـرخ رویی را که گیسوان بلندي دارد می شـناسم که براي یاري فرزند رسول خدا حسـین بن علی (ع) به کربلا می رود و کشته می شود و سر بریده اش را در کوفه می گردانند.
آنان پس از این گفت و گو، از هم جدا شدند. کسانی که آنجا بودنـد و این گفت و گو را شـنیده بودنـد، به خیال خودشان، درباره دروغهاي آن دو نفر صـحبت می کردند که ناگهان رشید هجري از راه رسید و از آنان سراغ میثم و حبیب را گرفت. به او گفتند: همین جا بودند و چنین و چنان گفتند و سپس از هم جدا شده و رفتند.
رشید داستان را که شنید، گفت: خداونـد میثم را رحمت کنـد. او فراموش کرد که این مطلب را هم اضافه کند که به آورنده سـر بریدهی حبیب در کوفه صد درهم بیشتر جایزه خواهند داد و آنگاه آن سر را در شهر خواهند گرداند.
حاضران به یکدیگر گفتند: این یکی از آن دو هم دروغگوتر است.
ولی طولی نکشـید که میثم را بر در خانه عمر بن حریث بر فراز چوبه دار آویخته دیـدند و سر حبیب بن مظاهر هم به کوفه آورده شد و آنچه را که آن روز گفته شده بود، به چشم خود دیدند.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 7، ص 195
📱