eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
81.6هزار عکس
87.5هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩عنایت (ع) 👇 🌹هیچ گاه فراموش نمی کنم که یک شب بارانی در صحن مسجد گوهرشاد روبروی گنبد امام رضا (ع) پس از مدتی توسل از آقا خواستم که یکی از اولیاء خودت را به من نشان بده، تا شاید بواسطه او گرد معرفتی بر دامن گناهکارم بنشیند و بواسطه دم مسیحایی او شاید زنده شوم، چندثانیه بیشتر نگذشته بود که در آن طرف مسجد دیدم حسن آقا سر به سجده دارد و با خدای خود مشغول به راز و نیاز بود، پیش خودم یاد شعر حافظ افتادم که می فرماید،  "سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد  آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد" رفتم کنارش، در حال و هوای خودش بود، سلام کردم مثل همیشه با تبسم دستهای مهر بانش را بازکرد و مرا درآغوش خودش گرفت. هنوز بوی شهیدان را می داد، خیلی خوشحال به نظر می رسید.. پس از پرس و جو، فهمیدم پس از انجام عملیات بر علیه منافقان (جهت انتقام گرفتن ازخون شهید صیادشیرازی)، برای تجدید بیعت و شکرگزاری خدمت امام رضا (ع) رسیده بودند. به یاد توسل و خواسته ام از امام رضا(ع) افتادم و یقین کردم عملیاتی که ایشان رهبری کرده مورد قبول خدا واقع گشته و به واسطه انجام خالصانه این عمل به مقام اولیاء الله و مقربین رسیده است...روایتی از   👈 🌹روزی با هم ازنماز جماعت برمی گشتیم و از هر دری صحبت می کردیم؛ به ناگاه ایشان از سفر خویش به روسیه به اتفاق هیاتی برای خرید یکی از سیستم های موشکی دقیق روسی که سامانه ای با برد 300 کیلومتر و ضریب اطمینان بالا بود؛ سخن گفت. این موشک می توانست با کمترین اختلاف و انحرافی به هدف خود برخورد کند و این فناوری تنها در انحصار روسیه قرار داشت... 🌹مذاکرات برای خرید این موشک به سرانجام نرسید چرا که آن ها این سامانه را جزو سلاح های استراتژیک و مبنایی خود می دانستند و به دلیل حساسیت ویژه ای که روس ها داشتند، از دادن موشک سر باز زدند. این شهید عزیز نقل می کرد که من به ژنرال های روسی با اطمینان گفتم که ما می توانیم به این فناوری دست پیدا کنیم و همانند این موشک را بسازیم و البته پوزخندی به عنوان پاسخ بر لبان ژنرال های روسی نقش بست. او می گفت در برگشت از سفر روسیه تمام هم و غم من این شد که نمونه این موشک روسی را بسازم اما دائما در مسیر انجام تست های موشک اخلال به وجود می آمد. این شهید عزیز بیان می کرد که برای حل این مشکل به خدا توکل کردم و به ائمه اطهار (ع) متوسل شدم؛ به مشهد مقدس رفتم و سه روز در حرم حضرت امام رضا (ع) به ایشان توسل کردم و راجع به اختلال پیش آمده به تفکر مشغول شدم.... 🌹 شهید تهرانی نقل میکرد که بعد از سه روز در حرم حضرت رضا (ع) یک دفعه موضوعی به ذهنش رسید که احساس می کرد راه حل این مشکل است. طرحی در ذهنش جرقه زد که تعبیر ایشان درباره آن ساده و زیبا بود‎؛ او می گفت زیارت خودم را تکمیل کردم و سریع برگشتم منزل، دفترچه نقاشی دخترم را گرفتم و آن چه را که در ذهنم بود ترسیم کردم. بعد از بازگشت از مشهد این طرح را مدل سازی کردیم و به لطف خدا جواب هم گرفتیم و مشکل حل شد. در یک زمان دیگر شهید تهرانی مقدم نتایج کاری را که انجام شده بود بر روی رایانه به من نشان داد، واقعا غرورآفرین بود؛ موشک ساخته شده توسط جهاد خود کفایی سپاه در مقایسه با مدل روسی آن در بعضی ویژگی ها برتر هم بود 👈ایشان اهل توکل به خدا بود و در عبور از موانع و رسیدن به اهداف خود به ائمه معصومین (ع) متوسل می‌شد... 👈 راوی: نماینده، تهران
🚩اخلاق و رفتار :(1) 🌹بعد از شهادت ایشان، آقا که به منزل ما تشریف آوردند و سه ربع، از یک ساعت را از شخصیت حاج حسن صحبت کردند و فرمودند: حاج حسن در کار خودش آنقدر سریع و تند پیش می‌رفت که بعضی مواقع من او را نگه می‌داشتم و مانع می‌شدم که جلوتر نروید...به نقل از خانواده ایشان  🌹در كارهایش خیلی منظم بود. هیچ وقت چیزی را جا نمی‌گذاشت. خیلی رئوف بود، یك داد سر كسی نمی‌زد، به اطرافیانش بسیار محبت می‌كرد. به من خیلی محبت داشت. شاید باور نكنید، اما می‌‌آمد من را می‌بوئید و می‌بوسید، مثل كسی كه گلی را بو می‌كند، من را می‌بویید. می‌گفت همه‌ی افتخار من این است كه مادری فداكار مثل تو دارم. به من می‌گفت هر چیزی كه لازم داری و می‌خواهی به من بگو و چرا به بچه‌های دیگرت می‌گویی؟ بگذار این اجر به من برسد. من ذره‌ای ناراحتی از این پسرم ندارم. مانند یك پسر هجده ساله، شیرین‌ زبان وخندان بود...ایشان چند خوبی داشت كه من در آن شبی هم كه حضرت آقا زحمت كشیدند و به منزل ما تشریف آوردند، وقتی از من خواستند كه درباره‌ی خصوصیات پسرم صحبت كنم، همین خوبی‌ها را گفتم. یكی این‌كه به شركت در نماز جمعه پایبند بود. من یاد ندارم كه نماز جمعه‌ی ایشان ترك شده باشد. دیگر آن كه عصرهای جمعه كه معمولاً فرزندان ونوه‌ها و عروس‌هایم هم در منزل ما بودند، او هم می‌آمد و دعای سمات می‌خواند. بعد از دعای سمات، حدیث كساء را می‌خواند و خیلی خوب تفسیر می‌كرد. حسن آقا همیشه موفق بود. در زندگی ذره‌ای از كمك به مستضعفان غفلت نمی‌كرد. از دعا و اشك برای حضرت سیدالشهدا (ع) جدا نمی‌شد. حسن آقا از اولِ جوانی به نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی علاقه داشت. سعی می‌كرد در هر جایی كه هست، نماز جماعت تشكیل بدهد. امام جماعت محل كارش هم بود و در منزل هم امام جماعت ما بود. صبح‌ها یك ساعت مانده به اذان صبح از خواب بلند می‌شد. بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا را از حفظ می‌خواند. بعد برای ورزش یا پیاده‌روی می‌رفت بیرون. روزش را این‌طور شروع می‌كرد... راوی: مرحومه فاطمه جلیلی، مادر شهیدان تهرانی مقدم 🌹حاج حسن آقا هر وقت به دیدن مادر می‌آمد، دست او را می‌بوسید و می‌گفت اینجا بهشت است! همه‌ی ما را هم توصیه می‌كرد دست مادرمان را ببوسیم؛ ما افتخار نوكری مادرمان را از حاج حسن آقا یاد گرفتیم... برادر شهید، حاج محمد 🌹پدرم فردي نظامي بود اما ما اطلاع زيادي از كار آن نداشتيم. چون كار را با تمام سختی و مصائبش در پشت در خانه می گذاشت و تنها با عنوان پدري دلسوز وارد خانه می شد. اين يكي از ويژگي هاي عالي پدرم بود كه تا زمان شهادت وي، سختي كار و فشار محيط كارش را به منزل منتقل نكرده بود. تواضع و اخلاص پدر از ويژگي هاي منحصر به فرد او بود. برايم جالب بود كه بعد از شهادت پدرم فهميدم در طول زندگي اش، گروه هاي سني متفاوتي را در جبهه و هم پشت جبهه تحت تاثير رفتارش قرار داده. اين را از صحبت هاي متفاوت افراد و بعد از شهادت وي متوجه شدم... نماز اول وقت برای پدرم در حکم اوجب واجبات بود. تحت هیچ‌شرایطی نماز اول وقتش قضا نمی‌شد. اگر امکانش بود، خودش را به مسجد می‌رساند. اگر نه، هرجا که بود (تأکید و تکرار می‌کند: «هرکجا که بود») به‌سرعت گوشه‌ای مشغول نماز می‌شد. در مسافرت‌ها، همیشه زیراندازی پشت ماشین داشتیم که رأس اذان، آن را کنار جاده پهن می‌کردیم و همراه پدر به نماز می‌ایستادیم. نماز جمعه هم رکن دیگر خانه‌ی ما بود. برای پدر این‌ که ما به نماز جمعه نرویم، به‌هیچ‌وجه تعریف‌شده نبود. هرطور بود، هرجمعه همگی به مراسم نماز جمعه می‌رفتیم. تا یاد دارم، این‌ سنت در خانه‌مان بوده است... همیشه می‌گفت: کاری که ما می‌کنیم خیلی حساس است و اهمیت دارد و اصلاً صرف ایران نیست که از این کار استفاده کند. اعتقاد داشت این موشک‌ها در واقع اختراع شیعه است و می‌گفت: می‌خواهم روی این موشک‌ها بزنم «ساخت شیعه» و به اذن خدا و کمک اهل بیت کاری خواهیم کرد که آیندگان خواهند فهمید چقدر اهمیت  دارد. در جواب بچه‌ها که از او می‌پرسیدند: چرا بابای همه را تلویزیون نشان می‌دهد، اما شما را نشان نمی‌دهد؟»... هیچ وقت نمی‌گفت که همه این کارها، کار ماست، تنها چیزی که این اواخر می‌گفت، این بود که: ما کاری داریم می‌کنیم که امیدواریم به واسطه آن مقدمات ظهور را فراهم شود، وقتی حضرت بقیة الله تشریف بیاورند، شاید از این ابزار استفاده کنند. اگر شما صبور باشید، در اجرا این کار شریک خواهید بود و ما از این حرف‌ها انرژی زیادی می‌گرفتیم... به نقل از همسر و فرزندان ایشان 
🚩اخلاق و رفتار :(2) 🌹ايشان سرلشكر، دانشمند، موسس توپخانه و موشكي، داراي مدال فخر و مهندسی از همان سال هاي ابتداي جنگ، چيزي كه در وجودش خيلي بارز بود ،كارها را براي خدا انجام می داد. هر عملي كه انجام  می داد و ديگران را نیز به آن توصيه می كرد. وقتي به چهره ايشان نگاه می كردي، نگاه به يك انسان نوراني می كرديم. مطمئن بوديم كه ايشان از خواص بندگان خداوند است. به ما توصيه میكرد که  هر كاري كه می كنيد به خاطر خدا باشد و خودشان هم به اين حرف عمل می كردند. ايشان انساني چند بعدي بودند. ما آدم هاي خوب بسيار داريم، اما نکته مهمی که ما باید توجه کنیم در رفتار وخصوصیات فردی این برادران عزیز فرمانده، که بعضی ها زنده اند و بعضی ها شهید شده اند بحث جایگاه ها بود که چه کسی فرمانده و چه کسی جانشین شود.در حاج حسن این بحث ها مطرح نبود در آن زمان شهید شفیع زاده مسئول ادوات در آبادان بود و حاج حسن جوانی بود که آمده بود جزو نیروهای تحت امر ایشان بود، بعد از مقطعی ایشان ارتقاء پیدا می کرد‌ند و شفیع زاده مجروح می شود، حاج حسن می شود فرمانده، و بعد که شفیع زاده برمی گردد، می شود جانشین. این جریان در طول جنگ و بعد از آن بین مسئولین اتفاق می افتاد. این نمونه را در شفیع زاده و مقدم دیدم که برایشان ذره ای تفاوت نمی کرد،که چه کسی مسئول باشد. ما باید از این صحنه ها درس بگیریم... اكثراً تك بعدي هستند. انسان چند بعدي مثل ايشان كه در همه بخش ها متمايز تر از ديگران باشند، كمتر ديده می شود. حسن مقدم، توکل عجیبی به خدا داشت و هر جا گیر می کرد توسل به خدا می کرد و راه را باز می کرد هیچ وقت ندیدیم جایی متوقف شود.حسن مقدم در اوج ورزش وقتی به وقت نماز برخورد می کرد ورزش را تعطیل و نماز اول وقت را می خواند. حتی در بالای ارتفاعات البرز در نقاطی که 1 متر برف بود در سرما و یخبندان روی برف می ایستاد و نمازش را می خواند. شهید مقدم در رعایت اخلاق سرآمد بود.حسن يك جاذبه خاصي در ارتباط با نيروهايش داشت به جرأت می توانم بگويم يكي از كساني كه هرگز ادعا نداشت، وكبر و غرور بر او فائق نشد، هميشه اهداف نظامي و اهداف كاري را در نظر می گرفت. كسي كه واقعاً در خودسازي خيلي موفق بود... حاج حسن فردي بود كه بسيار آرامش داشت، وقتي صحبت می كرد اصلاً اين جوري نبود كه با كسي كه صحبت می كند تندي كند، خيلي آرام بود. ايشان به مسائل بيت المال خيلي اهميت می دادند... 🌹روی تمام موشک‌ها آیه شریفه و مارمیت اذ رمیت ولکن الله رمی.را می‌نوشت و به این موضوع قلبی داشت.همه را با وضو وتوسل شلیک می‌کرد.البته تخصص هم داشتند اما در نهایت می‌گفتند: خدایا ما به عنوان وسیله عمل می‌کنیم و تو هستی که ما را به هدف می‌رسانی. در توپخانه دیده بان می‌گفت مثلا فلان جا را بزن، می‌گفتند بغلش مدرسه است ممکن است آنجا بخورد...اما حسن می‌‌گفت: ما رمیت, رو مگه بلد نیستی؟... بخوان و بزن. و موشک‌ها درست به هدف می‌خورد این تو نبودی انداختی بلکه خدا انداخت... میگفت زمین محل جمع کردن ثواب است... خیلی سخت است که انسان بخواهد در مورد کسی اینطور با قطعیت صحبت کند مگر اینکه مدت زیادی را با او زندگی کرده باشد. بنده حدود سی سال با حسن بودم و حتی یکبار ندیدم او برای نمازش وضو بگیرد چون دائم الوضو بود و می گفت نباید بدون وضو بر روی زمین خدا راه رفت. می گفت زمین جای جمع کرده ثواب است... حاج‌حسن، بسیار اهل روضه و نماز جماعت و نماز جمعه بود. اعتقاد داشت که ما باید کارهایی را که کسی نتوانسته انجام دهد را به نتیجه برسانیم. همیشه به جوانان می‌گفت که ما با بقیه هیچ فرقی نداریم آمریکا، اروپا و کشورهای دیگری که فعالیت‌ علمی دارند هیچ فرقی با ما ندارند. حتی ما یک ویژگی و امتیاز داریم که آن‌ها ندارند. ما توسل به اهل بیت(ع) را داریم و آن‌ها ندارند. آنها اگر با هزار بار آزمایش و کار بتواننند به نتیجه برسند ما با توسل میانبر زده و زودتر به مقصد می‌رسیم. وقتی آن‌ها توانستند ما هم می‌توانیم. اگر آن‌ها نتوانستند یعنی راهی داریم برای آنکه ثابت کنیم ما می‌توانیم از این مسیر کار را انجام دهیم... 🌹هر کس با او آشنا می شد فکر می کرد صمیمی ترین دوستش است، از مسئولین بلند پایه تا مسئولین پایین و از سردار تا سرباز همه به او می گفتند حسن آقا، و این اوج صمیمیت افرادی بود که او را  می شناختند. ايشان در رعايت اخلاق سرآمد بود. هر كس كه با ايشان آشنا می شد فكر می كرد ايشان بهترين و صميمي ترين دوست اوست. ايشان در سطح فرماندهان تراز اول جنگ بود. حاج حسن شهيدي بزرگوار بودند كه تمايل داشت گمنام باشد و گمنام از بين ما برود. ايشان از همان ابتدا تمايل به گمنام بودن داشتند و به جز گروهي از خواص سپاه كسي ايشان را نمی شناختند... سردار امیرحاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه
🚩اخلاق و رفتار :(5) 🌹نصیحت شهید تهرانی مقدم به علی پروین ...با آدم‌های بزرگ ورزشی جلسه گذاشتیم که یکی از آنها «علی پروین» بود. آن زمان علی پروین «پرسپولیس» را در اختیار نداشت و خانه‌نشین بود. از طریق یکی از دوستان به نام «مهدی گنجی» جلسه‌ای با علی پروین هماهنگ کردیم و سه نفری به گفت‌وگو در این باره نشستیم... یادم هست وقتی علی پروین، حاج حسن را دید، انگار ۵۰ سال است او را می‌شناسد. خیلی خوش ‌برخورد، با ادب و با کمالات کنار حاج حسن آقا نشسته بود و با هم شوخی می‌کردند. بحث ورزشی که شد، علی پروین به کاپ‌های ویترینش اشاره کرد و گفت: «حاج حسن‌آقا! می‌بینی. این کاپ‌ها را زمانی که من در پرسپولیس بودم به دست آوردم»... 🌹حاج حسن گفت: «حاج علی‌آقا! برای آخرتتان چه جمع کردید؟ می‌خواهید این کاپ‌ها و این مقام‌ها را در آن دنیا جمع کنید و بگویید خدایا، من کاپ دارم؟ خب، همه کاپ دارند، آیا وزن کارهای فرهنگی و معنوی شما هم اندازه وزن این کاپ‌هایتان هست؟ از این بابت هم خودتان را بالا کشیده‌اید؟» بعد با تواضع خودش را مثال زد و ادامه داد: «من هم کاری نکردم ولی شما الگوی مردم و جوان‌ها هستید. بیایید در بخش فرهنگی کار دیگری انجام بدهید» مثالی هم آورد و گفت: «وقتی شما بروید در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت کنید، می‌بینید که مردم چقدر از شما الگو می‌گیرند و چون علی پروین در نماز جمعه، راهپیمایی، کار خیر، شرکت کرده، آن‌ها هم می‌کنند. آن وقت شما توانسته‌اید جوان‌ها را به نماز جمعه بکشانید. لذا بیایید در بحث فرهنگی کار کنید. همین مقدار که مدال دارید‌، به همین اندازه هم بیایید، در بحث معنوی و فرهنگ کار کنید، این‌ها دست شما را در آخرت می‌گیرد و انسان را نجات می‌دهد، گره‌گشای انسان است و انسان را جاودانه نگه می‌دارد، والا کاپ را خیلی‌ها برده‌اند و تمام شده است.» 🌹علی پروین که چشمانش قرمز شده بود، گفت: «حاج حسن‌آقا! من رفیقی مثل شما نداشتیم که چنین حرف‌هایی را به من بزند. همه آمدند و به‌به و چه‌چه کردند و رفتند. شما آمدید و دلم را روشن و چشمم را باز کردید. بنده در خدمت شما هستم. باعث افتخار من است که در کنار شما و در خدمت شما باشم که هم دنیا را دارم و هم آخرت را...  🌹 يك روز با حسن مقدم رفتيم استاديوم آزادي بازي استقلال و پرسپوليس بود. زماني كه اذان مغرب و عشاء را گفتند در استاديوم، داشتيم بازي را می ديديم همان جا ما، با پيش نمازي حسن آقا نماز جماعت خوانديم، هيچ عذر و بهانه ای براي ايشان نمی توانستي عنوان كني كه نماز اول وقت ايشان به تاخير بيفتد. نماز كه می خواند چند آيه قرآن می خواند و اگر فرصت بود زيارت عاشورا هم می خواند، و از اين اعمال ايشان نيرو می گرفتند. اينها دليلي شد كه ايشان به نقطه ای اوجي كه بايد می رسیدند،رسیدند و درآنجا قرار گرفتند.
🚩اخلاق و رفتار :(6) 🌹با برنامه ريزي حاج حسن و همكاري فرماندهي سپاه در يك روز، يك ميليون كوهنورد سپاهی و بسيجی را دركليه ارتفاعات بلند ايران، برایشان برنامه صعود همگانی را انجام دادیم. مهمترين آن اعزام 14 هزار سپاهي و بسيجي مردمي از كل استان هاي كشور به منطقه سبلان در شهرستان اردبيل بود، كه فضاي جاده اي كشور چند روزي حال و هواي دوران دفاع مقدس به خود گرفته بود. ناصر شهسواري از همکاران ورزشی و دوستان شهید 🌹مسابقات فوتبال رزمندگان در کوران جنگ ... در آن سالها تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود که این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم.برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد.حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچه‌ها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ می‌کرد و جالب این جا بود که بچه‌های دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند... 🌹در یکی از سفرها، طرف مذاکره ما یک پروفسور خارجی بود اما در طول این مذاکرات به مشکل خوردیم به طوری که نه آنها حرف ما را قبول می‌کردند و نه ما حرف آنها را. یک دفعه حسن یک پیشنهاد عجیب داد و گفت بهتر است یک مسابقه فوتبال بدهیم و هرکس پیروز شد، به حرف او عمل کنیم. این پیشنهاد اول برای طرف ما که پیرمردان تحصیل کرده بودند، عجیب بود و فکر نمی‌کردند در چنین فضای تخصصی این پیشنهاد داده شود اما بعد قبول کردند. البته اینها یک شوخی بود تا به واسطه آن فضای خشک مذاکرات تلطیف شده و بحث از بن بست خارج شود. وقتی رفتیم دیدیم آنها یک تیم حرفه‌ای آوردند و ما به حسن گفتیم این چه پیشنهادی بود دادی؟ اما حسن گفت چاره‌ای نیست و باید غیرتی عمل کنیم تا آبرویمان نرود. ما در آن بازی پیروز شدیم وحسن همیشه می‌گفت فلانی آن روز غیرتی بازی کرد و بهترین بازی عمرش بود. هرچند بنده اصلاً نه بازی بلد بودم و نه علاقه‌ای داشتم برای بازی کردن!... سردار حاجی زاده
🚩اخلاق و رفتار :(7) 🌹حق شهید مقدم شهادت بود، و از این باب من ناراحت نیستم. حق شهید تهرانی مقدم غیر از شهادت عدالت نیست. ولی باز بر این باورم که این بچه ها قابل جایگزین نیستند. اگر امروز به ما بگویند انقلاب چگونه آدم تربیت کرده و نمونه آن چه کسی می تواند باشد. در یک جمله من معتقدم شهید مقدم عصاره فرهنگ شهادت و فرهنگ امام خمینی(ره) در زندگانی عادی امروز است... دكتر محمد باقر قاليباف  * 🌹روزي امام (ره) فرمودند اين معنا را كه "ما نمي توانيم" بايد از ذهن خودمان خارج كنيم، اين نكته ای بود كه امام(ره) فرمودند و پيروان حقيقي ايشان با آن موضوع آشنا شدند. باور انسان اساس تمام امور است كه اين هم عبارت ديگري بود كه حضرت امام فرمودند. پس دو مطلب را بايداز امام(ره) كنار هم بگذاريم... 1- نمي توانيم را بايد ازفرهنگ خودمان خارج كنيم. 2- باور انسان، اساس همه امور است.  اگر اين دو را با هم تلفيق كنيم يك انسان وارسته ی ولايتمدار می شود. اين دو جمله امام (ره) تابلوي حركتش می شود. شخصيتي مثل شهيد تهرانی مقدم اين دو را در عمل شروع كرد؛ يعني نمي توانيم را از فرهنگ انقلابي و ديني ما حذف کردند. باور انسان اساس امور است؛ انسان بايد باور كند كه مي تواندكاري را انجام دهد كه ايشان با اين دو نگاه وارد کارهای بزرگ شده بودند، و قدم هاي بسيار بزرگ و اساسي را در زمينه تخصصي موشكي انجام دادند، و به نتايج بزرگي نیز رسيدند... سردار علي شمشيري دستیار و مشاور عالی وزير دفاع * 🌹 ايشان چنان پر انرژي بود كه بنده از دوستانش شنيدم كه  3 روز از محل كارش خارج نشده و به منزل نرفته است. با آنكه منزل اش در تهران بود.يعني به جايي میرسيد كه بايد براي كار وقت می گذاشت حتماً اين كار را می كرد. این لقب دانشمند برجسته که مقام معظم رهبری در پیامشان برای شهادت ایشان فرمودند واقعاً تعارف نبود، مقدم واقعاً دانشمند بود و در این زمینه کارهای بسیار زیادی انجام داد، او یک مهندس، متخصص بود. روحيه بلندي داشت و به وضعيت موجود قانع نبود. در زمان جنگ كه همه دنبال اين بودند كه بدانند چيزهاي كوچك مثل آر پي جي چيست، ايشان آن زمان در اوائل جنگ دنبال اين بود كه بداند خمپاره چيست؟... آن زماني كه ديگر اوج امكانات و دستيابي به تجهيزات پيشرفته به لحاظ آن روزها بود. وقتي ديد كه توپ به سرانجام خود رسيده، به دنبال تشكيل توپخانه رفت. ايشان يكي از كارهاي بزرگي كه انجام دادند،  در سال1361 اهواز بود. شايد چند ماهي كه شكل گرفت آنجا را كرد مركز تعميرات توپخانه. بعد اين مركز تحقيقات فني به تهران منتقل شد تا افراد سرشناس و متخصصين بتواند استفاده كنند. به خاطر اين روحيه بلند پروازانه و خلاقي كه ايشان داشت، توانست در خيلي از مسائل توانمندي به روز پيدا كند. ايشان استعداد و هوش بسيار بالايي را داشت. چيزي را يادداشت نمی كرد، حفظ می کرد. هر چه كه می گفتيم ايشان حفظ می شد و نياز به يادداشت كردن نداشت. 🌹خيلي چيزها در محفوظات ايشان بود. ذهن بسیار خلاقي داشت. ايشان پشت هيچ خاكريزي گير نمی كرد. همه اش برنامه ريزي می كرد و نظرمی داد، ذهن خلاقي داشت. ايشان مبتكر هم بود. ما سالهاي زيادي با ايشان بوديم. درجاهايي بوديم كه همه چيز متوقف میشد، موانع طوري بود كه ديگرراهي نداشتيم. آنجا كه همه راه ها به بن بست می رسید. حاج حسن يك راه جديد پيدا میكرد و مسير جديدي را جلوي ما می گذاشت، متوقف نمی شد، توكل عجيبي داشت، به هر جا كه می رسيد توسل می كرد. ايشان هر جا كه گير می كرد با زبان شيرين و اخلاق خوب خودش همه موانع را رفع می كرد... راوی: سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه
🚩اخلاق و رفتار :(8) 🌹 شهید حسن تهراني مقدم ايده هاي بلندي داشت، وقتي كه با او مواجه می شدي همه چيز را با هم داشت روحيه، ايمان، نشاط، سر زندگي، اراده و قاطعيت. هر روز كه با حاج حسن مواجه می شديم آن روز، روز پرنشاطي براي ما بود. وقتي آدم با اين شهيد بزرگوار بود، خسته و كسل نمی شدی. شهيد مقدم فردي بود  به تمام معنا سخت كوش، پر تلاش و خستگي ناپذير بود. در همه كارهايش آدم ها را دنبال خود می كشيد، يعني فرمانده ای بود كه در مشكلات و در سر بالايي ها جلو همه راه می رفت و مراقب بود كه ديگران هم عقب نيافتند. آنها را هم می كشيد بالا و می برد تا قله. ایشان اهداف بلند را هم، هدف قرار مي داد. به اهداف كوچك هيچ وقت فكر نمی كرد. هميشه هم توصيه می كرد و می گفت نگاه را به آخر بياندازيد و عمق كار را ببينيد. اهداف بلند را هدف قرار بدهيد تا به آن برسيد. اگر اهداف كوچك را هدف قرار دهيد به اين كوچك هم معلوم نيست برسيد و موفق شويد. راوی: سردارمحمد حجازی * 🌹او در ملاقات اول در استانداری خوزستان (محل سابق لجستیک پشتیبانی)، آمده بود بدنبال تحویل گرفتن خمپار ه های 120 و 81 به منظور تشیکل یگان ادوات. بعد از یکی دو سال فکر، ایجاد اولین یگان توپخانه را با غنائم جنگی شروع نمود و با تهدیدات موشکی دشمن بعثی، بنیان گذار سازمان موشکی سپاه گردید. اوهمواره با توجه به تحصیلات مهندسی که داشت به سرعت قدرت یادگیری توسعه ظرفیت های فردی خودرا بالا می برد و در توسعه یگان های مختلف رزم بکار می برد، و بعد از توسعه یگان های موشکی به دنبال ایفای نقش جدید خود در حوزه تحقیق و توسعه، پژوهش وخودکفایی قرار گرفت ،و هنگام شهادت بدنبال توسعه محصول جدید بود. جان کلام، حسن تهرانی مقدم دانشمند عمل گرایی بود که خدا را در حین انجام خدمت ملاقات کرد... راوی: محمود احمدپوردارياني * 🌹پيشتازي مشروط است وتصادفي و تحميلي نيست و انساني كه نمي تواند پيشتازي خود را حفظ كند. نمي توان به زور او را به جلو سوق داد. اگر به تاريخ انقلاب نگاه كنيم، بخوبي پي مي بريم كه شهيد بهشتي هميشه پيشتاز بود و پيشتاز ماند. اما برخي ها پيشتازي خود را از دست دادند، وقتي خدا محوري را اصل بدانيم، بايد در همه صحنه ها و امور خدا را ناظر بر خود بدانيم. پيشتازي اين است كه هر فردي در هرلحظه از زندگي خود براي سيستم ولايت الهي توليد قدرت كند، و شهيد تهراني مقدم از اين گونه افراد بود كه همه توان خود را براي توليد قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران گذاشت. يكي ديگر از الزامات پيشتازي، شريعت و دين مداري بود كه شهيد تهراني در پیش گرفت ،ودر اين زمينه براي همگان الگو بود... حجت الاسلام علي سعيدي  * 🌹چهره اش در ناکامی ها دیدنی بود؛ وقتی موشک به زمین اصابت می کرد انگار فورانی از امید در دل او زبانه می کشید و وقتی بچه ها دلسرد می شدند او آن چنان در روح آنها ورود می کرد که روحیه آنها تازه می شد. شهید تهرانی مقدم آنقدر تلاش کرد که یک روز این موشک در یک آزمایش عجیب هدف مورد نظر خود را با دقت صد در صدی مورد اصابت قرار داد. شخصیت شهید تهرانی مقدم، شخصیتی است که در شخصیت صدها دانشمند جوان تجلی کرده، و امروز هیچ یکی ازپروژه های متکی به "حسن" نیست بلکه متکی به روح "حسن ها" است. وقتی پروژه ها به ثمر می نشست، شهید مقدم را غرور نمی گرفت و او اولین کارش پس از موفقیت پروژه، دو رکعت نماز شکر بود. اگرچه او انسان ممتازی در عرصه اقتدار بخشی کشور بود، اما علمی که برافراشت هزاران بار توسعه یافته است. سرلشگر پاسدار حسين سلامي، فرمانده كل سپاه
🚩اخلاق و رفتار :(9) 🌹 مقام معظم رهبري در رابطه با اين شهيد بزرگوار كلمه ای به كار بردند كه من كمتر ديدم درباره شخصي ايشان به كار ببرند، فرمودند دانشمند، با اين كه اين برادرعزيزمان دانش پايه معروف مثل پروفسوري و دكتری یا اينها را نداشتند، اما ايشان در واقع براي آقاي مقدم تعبير دانشمند آوردند و وقتي ايشان تعبير دانشمند می آورند، حاكي از اين است كه اين شهيد جنبه هاي مختلفي داشتند. يكي از اموري كه اين شهيد را ممتاز کرد اين بود كه ما دانشمند در فنون داريم، ولی ذوالفنون كم داريم. اين شهيد بزرگوار جامعيت داشت و دانشمند بود، درحالي كه عارف بود، مجاهد بود در حالي كه عارف بود ، مواظب بود كه كسي او را كشف نکند، زيرا خودش تلاش می کرد كشف نشود. ايشان دانشمندي بود كه دانش اش جهت داشت. آنچه كه حاج حسن تهراني مقدم را از بين ساير دانشمندان ممتاز كرد اين بود كه او دانش را هدفمند و براي اهداف الهي می خواست. اصلاً در اين راه خودش هيچ مطرح نبود. ايشان هيچ تعلقي به امور دنيايي ندارد.به همين جهت كه علم اش جهت دار بود در عين حال كه هر كسي اورا می ديد فكر می کرد او يك فرد نظامي است. در حالي كه بيش از آنكه يك فرد نظامي باشد، يك فرد فرهنگي بود و عالمي بود كه علم اش جهت داشت، جهت علمش خدايي بود. مجموعه ای كه با اوكار می كردند قبل از اينكه نظامي باشند متدين بودند و قبل از اينكه نظامي باشند، مقدس بودند، و هر جا او كه حضور داشت محيط مقدسي بود. انسان وقتي در آن محيط پا می گذاشت خدا را در آن محيط می ديد و احساس می كرد...  راوی: حجت الاسلام مهدي طائب * 🌹حاج حسن دقتش فوق العاده عالي بود. در بعضي از بخش ها كه كار سخت تر می شد، نياز به اين بود كه بيشتر كار شود. با توجه به آگاهی، سعه صدر و توكلي كه ایشان داشتند اين را به نوعي به آدم هاي مختلف تزريق و آنها را تشويق می كردند. ايشان می آمد از هر شكستي پيروزي می ساخت. ايشان چه در صنعت وچه در عمليات، در همه صحنه ها از همه نزديك تر بود و در كارها تسلط داشت و در آن كارها علم داشت، اگر علمي هم نداشت ياد می گرفت و می آمد آن كار را خوب و به طور راحت انجام  می داد.ايشان در دو  ورزشي كه تقريبا با هم در تضاد بودند كار می كردند، يكي كوه نوردي كه يك كار فردي است. و ديگري فوتبال كه يك كار گروهي است، اين نمونه، دو خصوصيات بارز ايشان است... دکتر منوچهر منطقي * 🌹شهيد مقدم تعبيري دارد كه می گفتند، فرمانده بايد جمع اضداد باشد. موقع كار و تلاش جديت، لیاقيت، پشتكار، سماجت و موقع آرامش، رأفت و مهرباني با ديگران داشته باشد. كسي نبود كه با ايشان رفت و آمد داشته باشد و خاطره خوشي از او نداشته باشد و اين افتخاري براي اوست و اين قابل تحسين است. در بحث كاري شهيد مقدم الگويي است در معاشرت با زير دستانش ، و هم الگويي است در بكارگيري كساني كه دل در گرو انقلاب اسلامي دارند. جمعي كه با ايشان كار می كردند جمعي كاملاً عاشق و صميمي با خير و بركت فراوان بودند. مقدم يك پارچه صفا و صميميت بود... سردار رمضان شريف * 🌹من هميشه در شهید حاج حسن افسوسي در مورد شهيد كاظمي می ديدم. چون اين دو مثل دو كبوتر عاشق هميشه با هم بودند و حاج حسن پس از شهادت حاج احمد يك غمي در چهره اش بود. خاطره اي از ايشان به ياد دارم به هنگامي كه با شهيد كاظمي وحاج حسن به كوه رفتيم و چيزي كه در كوه ديدم رابطه اي خارج از روابط كاري وسازماني بود. واقعا رابطه اي عاشقانه بود، و كلماتي از سر عشق بين آنان رد وبدل  می شد. از كوه كه برمی گشتيم حاج حسن و شهيد كاظمي فاصله زيادي با يكديگر داشتند، من كنار حاج حسن بودم وپدرم ته ستون بود وشهيد كاظمي فرياد می زد مخلصتيم حاج حسن، وايشان پاسخ  می داد نوكرتيم حاج احمد، و اين صداي صميمانه و عاشقانه در كوه می پيچيد... محمد كاظمي فرزند سرلشگر شهيد, احمد كاظمي * 🌹در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. شهید احمد کاظمی از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟... گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم: مگر می خواهی بخری؟! گفت: بگو چقدر می ارزد. گفتم: مثلا شش هزار دلار. گفت: مقدم نزن...  اینها اینقدر نمی ارزند. 🌹راوی