در مکتب شهادت
#تازهداماد_سه_روزه....
ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم. تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک میکردم. مادر آمد. گریه میکرد. _مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه.
علی آقا هم گوشهی حیاط ایستاده بود گریه میکرد.
خود مصطفی هم گریهش گرفته بود. دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم میخواد دختر خوبی برای مادرم باشی.»
بعد دست علی آقا را کشید، برد گوشهی حیاط، گفت: «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتم برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. *هر پاکت برای یک خانوادهی شهید....*
📝خاطره ای به یاد فرمانده شهيد حجت الاسلام مصطفی ردانیپور
🎤راوی: همسر شهید
📚 کتاب "ردانی پور" انتشارات روایت فتح
👆👆👆👆👆
چه جوونهایی رفتن که به فکر مردم بودن و بعضی ها چه مسئولانی هستن که هر روز اوضاع را بر مردم سخت تر میکنن
👈 از شهدا درس بیاموزید
👈 مثل شهدا به فکر مردم بیچاره باشید
🔻مرحوم استاد فرجنژاد در آخرین یادداشت خود نوشتند: به فکرم فرو برد. انتقادی بود و صریح؛ بویی از آزادگی در انتهای بنبست تمدنی غرب را میداد؛ دریچهای به نور گشوده بود انگار. کمکم باید امیدوار بود که انگاره «کاپیتالیسم نجاتبخش» و «لیبرالیسم رفاهمند» دارد سست میشود. فیلم «تجارت جهانی» از سینمای آمریکا را برای بار چندم دیدم.
در یک کلام، میگفت: پولشویی و قاچاق، فروش پنهانی و میلیاردها دلاری اسلحه، راهانداختن درگیری و جنگ بیشتر در جهان، آوارگی و کشتار میلیونها نفر؛ فقط برای کنترل بدهی ملتهای جهان سوم، در مسیر کنترل بیشتر آنها. بانک و بورس و والاستریت هم، ابزارهای طریق سلطهاند و لاغیر.
🔻پژوهشگر اقتصاد و رسانه: در سکانسی از فیلم «تجارت جهانی» رئیس یکی از بانکهای واسط بین مافیای اروپایی ـ آمریکایی فروش اسلحه، چنین اعتراف میکند: «قلب سرمایهداری غربی، بانک است و بورس؛ و شبکه بانکداری یعنی سوار شدن بر بدهیهای مردم.
🔻بدهی مردم، زمانی بیشتر میشود که در درگیریهای محلی مبتلی شوند و در جنگهای محلی، اسلحههای کوچک، کاربردِ همگانی دارد و تجارت اسلحههای کوچک، سود سرشاری دارد. ما هم بهعنوان بانک، واسط بین اسلحهسازان غربی و خریداران قاچاق اسلحههای کوچک از کشورهای جهان سوم هستیم