فتح دنیا
آرزوی سالهای نوجوانی من بود.
امپراتوری تصوراتم
شرق و غرب نداشت
و ماسوا را
به خدمت خود میپنداشتم…
تا اینکه طلبه شدم.
و همه چیز به هم ریخت
و الان
همه چیز را در خدمت به دین و مردم میبینم
🔻طلبه اگر واقعاً طلبه باشد، بدور از هرگونه غرور و نخوت، خود را عضو کوچکی از چرخه پرعظمت حیات میداند. عضوی که پذیرفته است با عشق همه سختیهای زندگی مادی را به جان بخرد و به جای آنها به اهداف بزرگ خود دست یابد. نمونه بارز این موضوع طلبه ساده ای است که بدون توپ و تفنگ، انقلابی به پا میکند انقلابی که تا ابد الگوی همه آزادمردان و آزادگان جهان میشود. انقلابی که همه قدرتمندان مادی جهان را انگشت به دهان به حال خود وا میگذارد …
🎙امام خمینی(ره) :
"حوزه علمیه قم اسلام را زنده کرد. حوزه قم خدمتی به اسلام کرده که تا صدها سال این خدمت باقی است"
@tollabolkarimeh
#اسمتومصطفاست #قسمت_پنجم
باد خبر را به گوش مادر بزرگ و پدر بزرگم رساند.آن ها که خانه شان چند کوچه آن طرف تر بود ،خود را رساندند درمانگاه و درمیان اشک و ناله و آه،پیشانی ام بخیه خورد.
چندسال بعد که پدر از جبهه آمد به دلایل شغلی منتقل شد تهران.
آمدند خیابان آزادی،خیابان استاد معین.اما من نیامدم،ماندم خانه مادربزرگ که صدایش میکردم عزیز.
پیرزنی دوست داشتنی باصورتی گرد،قد متوسط و کمی تپل که من و سجاد،نوه های اولش بودیم و عزیزدردانه.
مادربزرگ آن قدر دوستم داشت و دوستش داشتم که وقتی خانواده ام به تهران کوچ کردند،پیش او ماندم.خانه اش کوچک بود و جمع و جور،اما پر از صفا و صمیمیت .شب ها کنارش میخوابیدم و بوی حنای موهایش را به سینه میکشیدم.دست هایم را حلقه میکردم دور گردنش تا برایم قصه بگوید:قصه چهل گیس،ماه پیشونی،ملک خورشید و ملک جمشید.
تا پیش دبستانی پیش او بودم.هرروز صبح زود برای نماز بیدار میشد.
از لانه مرغ ها تخم مرغ برمیداشت،آب پز میکرد و همراه نانی که خودش پخته بود،لقمه پیچ میکرد و با مشتی نخودچی و کشمش یا چهارمغز،در کیسه ای می بست و کیسه را در کیفم میگذاشت و راهی ام میکرد.
ظهر که زنگ میخورد می آمد دنبالم،از سرایدار تحویلم میگرفت و به قهوه خانه پدربزرگ میبرد.داخل قهوه خانه میز و صندلی های چوبی سبز رنگ بود و رادیوی چهار موج قدیمی که همیشه خدا روشن بود و پدربزرگ در آنجا چای،کباب ،لوبیا،زیتون پرورده و ماست چکیده میفروخت.
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tollabolkarimeh
طلاب الکریمه
#روایت_زنان_گمنام_کربلا
شما توی محلهتان خانهای هست که یک طورهایی مرکز محله باشد. مثلا اگر قرار است برای محله تصمیمی بگیرید همه آنجا جمع بشوند. خانهای که اهالی، آنجا بیایند و خبر مهم و تازهای اگر هست بشنوند، شاید خانهای که پاتوق یک روضه قدیمی باشد، خانهای که کسی آن جا ریش سفیدی کند، احترامش برای همه واجب باشد، یک طورهایی بزرگ جمع حساب بشود یا مثلا خانهای که درش همیشه برای کلاس و گعده و گفتگو و شنیدن و گفتن باز باشد. حالا در زمانه خانههای آپارتمانی البته این خانهها کمتر پیدا می شوند.
توی شهرتان چطور، خانهای هست که بشود گفت یک طورهایی مرکز اتفاق هاست؟ هسته اصلی تحولات شهر آن جا رقم بخورد؟ آدمهای خاص و اثرگذار حواسشان باشد که اخبار آن خانه را از دست ندهند؟
میدانم این تصویرها کمی برایتان غریب است، حالا بگذارید غریبترش هم بکنیم.
فکرش را بکنید شهری باشد که اوضاع و احوال سیاسیاش به سامان نیست، یک طورهای خفقان شهر را گرفته و آدمها و خانهها همه تحت نظر هستند. حالا در این بین خانهای باشد که از قدیمها تا امروز مرکز رفت و آمد است، آدمها بیایند آنجا سواد یاد بگیرند، حدیث بخوانند، کلاس درس تویش برگزار بشود، این وسطها البته اعلامیهای هم جابهجا بشود و خبرهای سیاسی هم دست به دست بگردد. یک چیزی شبیه بعضی خانهها در دهه پنجاه شمسی خودمان مثلا.
حالا عیار این خانه را طوری بالا ببرید که اگر امام زمان بخواهد خبری یا دعوت نامهای یا دستوری را به اهالی شهر برساند، نامه را بدهد دست این خانه و اهلش.
حالا یک چیز دیگر را هم در نظر بگیرید، فکر کنید این خانه خانهای باشد که از بین آدمهایی که تویش میروند و میآیند کسانی باشند که آدم تراز دوران بشوند، یک طورهایی بشوند آدم های نمونه عصر خودشان یا شاید هم آدمهایی که در تاریخ نمونهاند. اصلا میتوانید چنین خانهای را تصور کنید؟ خیلی رویایی شد، خیلی دور از دسترس، خیلی آرمانی شاید.
من ولی خانهای سراغ دارم با همه این مختصاتی که گفتم، خانهای که خانه یک مادر و همسر شهید بود. هزار و چهار صد سال پیش در بصره خانهای بود که مرکز شیعیان شهر شده بود. مردان خانه سالها قبل در جنگ جمل شهید شده بودند و از این خانواده فقط یک زن باقی مانده بود. زنی که در زمانه خودش کرسی دین شناسی داشت و نه فقط به زنان شهر، بلکه به مردان هم درس دین میداد.
ماریه یک زن عادی بود، نه از خانواده اهل بیت بود و نه حتی هم شهری اهل بیت به حساب می آمد، اما خودش را طوری رشد داده بود که امام حسین(ع) نامه دعوت به همراهی شان را برای اهل بصره به خانه او فرستادند و از همان جا جمعی برای یاری امام اسب و شمشیر برداشتند.
ماریه خودش هیچ وقت در کربلا نبود، حتی در اسارت هم شریک زنان کاروان امام نشد اما خانهاش بستر رشد چند شهید از شهدای کربلا شد. ماریه یک تنه چراغ خانه شیعه را در بصره روشن نگه داشته بود و در زمانهای که پامنبریهای امیرالمومنین در کوفه علیه فرزندش شمشیر تیز میکردند، سرباز برای سپاه اباعبدالله راهی میکرد.
مولوی در غزلی گفته بود: ای دوست شکر بهتر، یا آن که شکر سازد؟
من حالا توی ذهنم هی دارم فکر میکنم که جایگاه شهید بالاتر است یا آن که مربی آدمها است برای شهادت؟
✍حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا جوان آراسته
@tollabolkarimeh
احکام شرعی
طرفداران بازی های رایانه ای بخوانند
#از_ما_میپرسند
•┈┈••✾••┈┈•
@tollabolkarimeh
⭕️ اختیار بدن خود را داریم، حرف سید علی برای ما حجت نیست!!
⚠️ ولایتگریزی با واکسنهراسی!
🔸 شبههای در فضای مجازی در حال انتشار است که: «صدای مخالفت ما با واکسن، به رهبری نرسیده است؛ ما اختیار بدن خودمان را داریم؛ واکسن نمیزنیم و حرف سید علی برای ما حجت نیست»!!
🔹 یک.
خود شما سالها میگفتید سیدعلی، یگانه حامی بزرگ طب سنتی و اسلامی است و علاوه بر دغدغه و حمایت، با کارشناسان و اطبایی مثل استاد خیر اندیش و دیگران، ارتباط دائمی دارد؛
🔹 دو.
دفتر حفظ و نشر آثار رهبری، در پیامرسانها خصوصا پیامرسانهای داخلی، تیم رصد محتوا دارد و هرگونه مطلبی که خطاب به رهبری یا درباره رهبری باشد، مرتبا جمعآوری کرده و در اختیار فرزندان رهبری و مسؤولین مؤسسه حفظ و نشر آثار قرار داده و گزارش تیم رصدی به صورت مستمر در اختیار حضرت آقا قرار داده میشود؛ مگر اینکه ادعا کنید همه مسؤولان بیت و فرزندان رهبر انقلاب نیز خائن هستند!!
🔹 سه.
چرا علم و حکمت و اجتهاد و إشراف کامل امام خامنهای را زیر سؤال میبرید که بنا به فرموده حضرتش از چندین کانال، اخبار و اطلاعات کشور را دریافت میکنند؟
شما ۱۶-۱۷ ماه است فضای مجازی را از ادعاهای خود پر کردهاید؛
عالم و آدم، ادعاهای شما را در مخالفت با واکسن و نفی دستاوردهای طب مدرن و ... شنیدهاند؛
پس چرا رهبر انقلاب را بیخبر از عالم و آدم معرفی میکنید؟
آیا رهبر معظم انقلاب نبودند که به وزرات بهداشت دستور دادند تا به دستاوردهای بومی اعتماد شود و پس از اقدام وزیر سابق بهداشت، چند تن از معاونین وزارتخانه در واکنش منفی به این اقدام، استعفا دادند؟ چطور آنجا حرف ایشان درست و حجت بود، اینجا (در مورد واکسیناسیون) حجت نیست؟
اگر نظرات کارشناسی طرفین را نشنیده بودند، پس چگونه چنین دستوری صادر کردند؟
🔹 چهار.
به اعتراف خودتان، بارها نامههای سربسته و سرگشاده به رهبری نوشتهاید و با مسئولین گوناگون دولتی و حاکمیتی و انقلابی، وقت ملاقات گرفتهاید که سخنان شما را به رهبری برسانند؛ چرا حتی یک درصد احتمال نمیدهید که امام جامعه بیخبر از فضای سیاسی و رسانهای کشور نباشند و در دیدارهای گوناگون و جلسات مختلف، ادعاهای شما را شنیده باشند؟!
🔹 پنج.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیأت دولت جدید، «واکسیناسیون عمومی را لازم دانستند که حتما بایستی انجام شود»
آیا صراحتاً نفرمودند که «حرفها و شایعاتی در خصوص واکسن مطرح است که غالبا بیاعتبار است»؟!
آیا همین سید علی نبود که فرمود واکسن آمریکایی و انگلیسی ممنوع است؛ چطور حرف امام جامعه در آنجا حجت بود؛ ولی در زمینه لزوم واکسیناسیون عمومی حجت نیست؟
این «ولایتمداری گزینشی» چه بدعتی است که برخی آن را باب کرده و مدام ترویج میکنند؟
نؤمن ببعض و نکفر ببعض...
🔹 شش.
این جماعت با تکنیک بهانههای بنی اسرائیلی میگویند رهبری واکسیناسیون عمومی را لازم دانستهاند ولی آن را در زمره وظایف مردم نگفتهاند!
شنونده عاقل و بالغ میفهمد که جامعهی هدف واکسیناسیون عمومی، مرغ و خروسهای جامعه نیستند، بلکه آحاد مردم جامعه هستند که رهبری در سخنرانیهای قبلی فرمودند هر طور هست واکسن را به دست مردم برسانید.
وقتی حاکم در «مقام بیان» هست و قبلش هم صراحتا گفته واکسيناسيون عمومی لازم است و حتما بایستی انجام بگیرد، تکرار آن در فقره بعدی لازم نیست و حتی لغو خواهد بود؛ چراکه جامعهی هدف واکسيناسيون عمومی، مردم هستند.
🔹 هفت.
میگویند ما اختيار بدن خود را داریم! حال آنکه براساس استفتاء از دفتر رهبر معظم انقلاب، درباره واکسیناسیون عمومی پرسیدهاند اگر طبق مقررات، زدن #واکسن الزامی شود، تکلیف چیست؟
و پاسخ گرفتهاند: «اگر حکومت اسلامی با ملاحظه مصالح عمومی کشور، مقرراتی را اعلام کند، همه باید عمل کنند.»
بنابراین حال که امام حکیم جامعه، با آن إشراف کمنظیر خود، واکسيناسيون عمومی را لازم دانستند، کسی حق دارد مردم را به نافرمانی مدنی و اردوکشی در برابر حکومت اسلامی تشویق کند؟!
چنانچه در خصوص حجاب هم عدهای گفتند ما حجاب را قبول داریم؛ ولی دلیل قانعکنندهای برای اجباریشدن حجاب در جامعه نیافتیم؛ اما آیا حق دارند برخلاف مقررات حکومت اسلامی، هشتگ حجاب_اجباری بزنند و مردم را به نافرمانی مدنی دعوت کنند و بگویند ما اختیار بدن خود را داریم؟!
آیا کسی میتواند هشتگ نه_به_ماسک_اجباری بزند و بگوید با وجود تاکید رهبری، من اختیار بدن خود را دارم و به کسی ربطی ندارد که ناقل ویروس باشم؟
🔻 نکته آخر
یاد سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی بخیر که دائما تاکید میکرد:
رمز عاقبتبخیری، تبعیت بیچون و چرا از ولایت فقیه است.
✍جعفر ولایی منش
🗂 منبع: کانال حوزوی مناهج
#ولایت_مداری_گزینشی
@tollabolkarimeh