گاهی وقتها باید...
رفت...
رفت...
رفت...
یک خیابان دراز را گرفت
تا آخرین نفس رفت....
پیچید به یک کوچه ی باریک
و
ناپدید شد...!
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصله ای !
اين موها، اين چشم ها ....
خودت می فهمی؟
من همه اين ها را دوست دارم...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
گاهے با دویدن براے رسیدن ڪسے
نفسے براے ماندن در ڪنارش نخواهے داشت
پس با ڪسے بمان ڪہ نصف راه را
بہ سمتت دویده باشد...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
بهشت یعنی
یک موسیقی ملایم باشد...
تو اینجا باشی...
سرت روی پایم...
دست راستم لای موهات...
و دست چپم در حال نوشتن شعر...
اما صبر کن!
من که چپ دست نیستم...
مهم نیست
تا آن روز تمرین میکنم
اولویت همیشه با موهای "تو"ست...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
گاهی با دویدن
برای رسیدن به کسی
نفسی برای ماندن در کنار او نخواهی داشت!
پس با کسی بمان
که نصف راه را به سمتت دویده باشد!
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
تو میدانی حتی
اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگ توام
حالا ببین نبودنت با من چه میکند...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
گاهی وقتها باید...
رفت...
رفت...
رفت...
یک خیابان دراز را گرفت
تا آخرین نفس رفت....
پیچید به یک کوچه ی باریک
و
ناپدید شد...!
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
گاهے با دویدن براے رسیدن ڪسے
نفسے براے ماندن در ڪنارش نخواهے داشت
پس با ڪسے بمان ڪہ نصف راه را
بہ سمتت دویده باشد...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصله ای !
اين موها، اين چشم ها ....
خودت می فهمی؟
من همه اين ها را دوست دارم...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت،
چه حوصله ای !
اين موها، اين چشم ها ....
خودت می فهمی؟
من همه اين ها را دوست دارم...
#عباس_معروفی
•♡ @Khat_khodkari ♡•