چرچیل در کنفرانس تهران، ۱۹۴۳
به مناسبت تولدش، این کلاه ایرانی رو بش هدیه دادند بذاره سرش.
شاید تنها موردی که تونستیم سر انگلیسیها کلاه بذاریم.
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان کار خوبه خدا درست کنه سلطان محود خر کیه
دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت .
گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود .
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه.
گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
ادامه را در. ویدیو ببینید
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ حجت کلاشی فعال سیاسی ملیگرا از پشتپرده شبکه اینترنشنال در راستای برجسته کردن رهبران تجزیه طلب #پانکرد میگوید ....
@tonnel_zaman
28.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چین موفق به ساخت خورشید و ماه مصنوعی شد؛ چین برای این خورشید مصنوعی خود چه برنامه ای دارد؟!
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
خیابان قوام السلطنه (استالین) نبش خیابان نادری
دهه چهل خورشیدی
مدرسه فیروزبهرام و آتشکده آدریان نیز در عکس مشاهده میشوند.
@tonnel_zaman
براى ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم.
بیرون بیمارستان غُلغله بود.
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند.
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند.
وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام و پر درخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند.
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا لِه شود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
ما بالاخره نفهمیدیم
بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار؟...
@tonnel_zaman
یا قناعت یا خاک گور !
سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام
دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك
موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا
به زحمت راه مىرود.
صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم
گفم: حالت چطور است پيرمرد؟
گفت: خوبم، كارى را مى خواهم
به خواست خدا انجام بدهم...
سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟
گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين
بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام
شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم
آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در
حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى
خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم
ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها
را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز
بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.!
سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم
امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما
مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را
مى خواهم مشغول عبادت شوم.
بعد سعدى در جواب تاجر گفت:
آن شنيدستم در اقصاى غور
بار سالارى بيفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنيا دار را
يا قناعت پر كند يا خاک گور
@tonnel_zaman
اولين عكس هوايی از تهران دوران قاجار:
اين عكس توسط یک خلبان سوییسی به نام والتر هولتزر در سال 1914 گرفته شده است. زمين بزرگ خالی که ميان بافت مسکونی و باغات قرار دارد «ميدان مشق» مي باشد و دروازه جنوبی آن که در عکس مشخص است، همان «سردر باغ ملی» است. در بالاي ميدان رديفی از ساختمان های نظامی قشون ديده می شود. ميدان مشق در آغاز منطقهای نظامی بوده که برای کاربرد تمرين رزمی قشون در زمان فتحعلی شاه ساخته شده بود. بعد از آنکه طرح برپايی نخستين باغ ملی در زمينهای درون ميدان مشق برنامهريزی و پيادهسازی شد، نام "ميدان مشق" به "باغ ملی" دگرگون شد. با اين حال باغ ملی چند سال بيشتر دوام نياورد و در محوطه آن، ساختمانهايی از جمله ساختمان وزارت امور خارجه، كتابخانه ملی و موزه ايران باستان ساخته شد. گرچه نام اين باغ هنوز بر سر دروازه ميدان مشق پا برجا مانده است.
@tonnel_zaman
زمانی که وارد جمعی می شوی، لباس هایت معرف تو هستند؛ و زمانی که خارج می شوی، افکار و سخنانت ...
لئون تولستوی
@tonnel_zaman
عیب جویی !
وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود میگوییم امتحان الهی است .
و هنگامی که بیمار میشود شخصی که دوستش نداریم میگوییم عقوبت الهی...!!
وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود میگوییم از بس که خوب بود .
و هنگامی که به مصیبتی دچار میشود شخصی گه دوستش نداریم میگوییم از بس که ظالم بود...!!!
مراقب باشیم....!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم....!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا که نامش سِتْر (پوشش) است نبود گردنهای ما از شدت خجالت خم می شد ....!
پس عیب جویی نکنیم در حالی که عیوب زیادی چون خون در رگها در وجودمان جاریست....!
@tonnel_zaman
در سال 1990 شبی لس آنجلس دچار قطعی برق شد، مردم دائم با پلیس تماس میگرفتند و از وجود ابر نورانی عجیبی در آسمان خبر میدادند. آنها بعلت نور شدید شهر، تا آن شب کهکشان راه شیری را ندیده بودند!
@tonnel_zaman
در خرداد سال 1286 اولين چاه نفت ایران که اولین چاه نفت خاورمیانه به شمار رفت بنام "چاه شماره یک" در مسجد سلیمان حفر شد و پس از آن چاه های دیگر یکی پس از دیگری در این منطقه کشف شدند
@tonnel_zaman
43.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسرار آب و تلاوت قرآن کریم
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
33.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا حاضر هستید به عجیب ترین شهر ربات ها سفر کنید ؟ - گران ترین پروژه تاریخ
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
تصویر را وارونه کنید و شاهد تبدیل چهره های عصبانی به لبخند باشید
هنر يک نقاش ايتاليايی، كه نشون میده با تغییر دیدگاه میشه دنیارو به بهشت تبديل كرد.
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
رسانههای عربستانی درباره محل اقامت رونالدو:
یک قصر در ریاض که شامل یک تیم امنیتی کامل خواهد بود.
۵ ماشین اختصاصی
یک فروشگاه اختصاصی در داخل این قصر
یک سوپرمارکت
یک شهربازی
استخرهای شنا
۲ زمین فوتبال
یک زمین بسکتبال
یک محوطه بولینگ
میزهای بیلیارد
۲ باشگاه بدنسازی
۳ رستوران
که همه منحصرا در اختیار رونالدو و خانوادش خواهد بود.
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون نارحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!
#تاریخ_تمدن_جهان
@tonnel_zaman
در ايران باستان در برخى موارد؛ فردى كه مجرم شناخته شده يا مورد تهمت قرار گرفته بود براى اثبات بى گناهيش بايد از آتش ميگذشت
به اين رسم وَر گفته ميشد
فردوسى نيز در ماجراى گذر سياوش از آتش به آن اشاره ميكند.
ز هر در سخن چون بدینگونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت
چنین است سوگند چرخ بلند
كه بر بيگناهان نيايد گزند
@tonnel_zaman