مطابق اوستا تهمورث بر هفت کشور فرمانروایی داشت و سی سال بر اهریمن سوار بود. در رام یشت بندهای ۱۱ تا ۱۳ ذکر او رفتهاست. در این بندها طهمورث از ایزد اندروای طلب پیروزی بر دیوان و همهٔ جادوان و پریان را میکند و ایزد اندروای وی را کامیابی میبخشد.
فردوسی درباره آموزش خواندن نوشتن دیوها به تهمورث چنین میگوید:
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نَه! که نزدیکِ سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
@tonnel_zaman
حکیم عمر خيام می گويد:
از دو حال خارج نيست
يا خدا قبلا می داند من چه خواهم كرد و يا نمی داند.
اگر نمیداند كه در اين صورت خدا نيست
و در صورتی كه می داند چگونه انتظار دارد
كه من كاری بر خلاف دانايی او بكنم
و با رعايت اين دو نكته چكونه مرا بعد از مرگ
مسئوول نموده و كيفر خواهد داد.
موريس مترلينگ - از کتاب "خدا و هستی"
وجود خالق خداوند يا هر اسم ديگرى
دست اويزى براى بشر بوده است
تا به امروز نبايد هيچ دين و آئينى رد و يا قبول كرد
دين در اين دوران بايد در چهار چوب قانون اساسى باشد
و هيچ گونه دخالتى در امور سياست - مردم - نداشته باشد
اشاره به رباعی زیر:
من مِی خورم و هرکه چو من اهل بوَد
مِی خوردن من به نزد حق سهل بوَد
مِی خوردن من حق از ازل میدانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بوَد
@tonnel_zaman
نام اثر: کتاب خطی قانون در طب
مولف: حکیم ابن سینا
قدمت اثر: قرن چهارم هجریقمری
وقف: عهد صفویه؛ ۱۰۳۷ قمری.
واقف: شاهعباس اول صفوی
خط: نسخ قدیم
تعداد اوراق: دارای ۱۰۰ ورق در ابعاد ۲۰ در ۱۶ سانتی متر.
کاتب وقف نامه: محمد رفیع محمد حسین الموسوی با نقش مهر کاتب
یادداشت وقف نامه: "وقف نمود کلب آستان علی بن ابیطالب، این کتاب را با یکصد و نه کتاب دیگر بر روضه منوره فاطمیه ..."
مرمت: این کتاب خطی ارزشمند در سال ۱۳۷۹ شمسی در کارگاه هنری موزه آستانه مقدسه قم مرمت و مجلد شده است.
جلد: دارای جلد چرمی به رنگ قهوه ای با تزئینات ضربی.
کتاب طبی هزارساله ابن سینا، نشان از پیشینه دیرین و جایگاه والای علم طب در ایران اسلامی دارد و گویای نقش موثر آن در گسترش علوم پزشکی در جهان است.
یک وسیله جالب تاریخی در «تالار هنر و زندگی» کتابخانه و موزه ملی ملک به نمایش درآمده است که بیننده را به روزگار نخستین ماشینهای مدرن اداری میبرد.
این ماشین اداری یک مدادتراش مدرن در زمانه خود بوده است. تاریخ اثر روشن نیست اما از اندازه و چگونگی کاربرد آن میتوان دریافت در دسته نخستین ماشینهای نسل ماشینهای مدادتراش جای میگیرد. این اثر به نام «مداد تراش و نشانگر مداد ژوپیتر ۲» برای تراشیدن نوک مداد به کار میآمده و ساخت کشور آلمان بوده است. این ماشین جالب را شاید بتوان نمونههای نخستینِ ماشینهای تراش مداد برشمرد.
این ماشین اداری از مجموعه وقفی حاج حسین آقا ملک در کتابخانه و موزه ملی ملک به شمار میآید.
در میان صخرههای تیمره اراک ، پر از طرحها و نقاشیهای ابتدایی و جالبی است که حکایت انسانهای اولیه و عصر حجر را برای انسانهای عصر فناوری بازگو میکند. این مجموعه از مهمترین و شاید کاملترین مجموعههای سنگنگاره کشور و شامل بیش از ۳۰ هزار قطعه است که از جاهای دیدنی استان مرکزی به شمار میآید و به بهشت سنگنگارههای ایران مشهور است.
@tonnel_zaman
نامه ای عاشقانه از دختری در عهد قاجار
نمونه ای از نامه نگاری های قدیمی
بسم المعطّرٌ الحبیب
تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم وُ زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده. زن جماعت را کارِ خانه وُ طبخ وُ رُفت و روب وُ وردار و بگذار نکُشد، همین بیهمدمی و فراق میکُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان انار پاره شد. پریدُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیهچیها بوده و او بیخبر، در اتاق شانهٔ نقره به زلف میکشیده.
حی لایموت سرشاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده. اوضاع مملکت خوب نیست؛ کوچه به کوچه مشروطهچی چنان نارنجهایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند وُ جواب آزادیخواهی، داغ و درفش است وُ تبعید و چوب و فلک. دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشتهایدُ شب به شب بر گیس میمالیم.
سَیّد محمود جان، مادیان یاغی و طغیانگری شدهام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان میکند و نه قند و نوازش بیگم باجی. عرق همه را درآوردهام و رکاب نمیدهم، بماند که عرق خودم هم درآمده. میدانید سَیّدجان، زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یکجا قُرص باشد، صاحاب داشته باشد، دلِ بیصاحاب، زود نخکش میشود، چروک میشود، بوی نا میگیرد، بید میزند. دلْ ابریشم است.
نه دست و دلم به دارچیننویسی روی حلوا و شُلهزرد میرود، نه شوق وسمه وُ سرخاب وُ سفیدآب داریم. دیروزِ روز بیگم باجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز. حق هم دارد، وقتی که آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد پاچهٔ بُز بالای چشممان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
به قول آقاجانمان؛ دیده را فایده آن است که دلبر بیند. شما که نیستید وُ خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیرزمین مطبخ و زهرماری نشود کارخداست. چلّهها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد، به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم ولی به واللّه بس است، به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس طبابت آموختهاید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به تهران مراجعت فرمایید وُ به داد دل ما برسید، تیمارش کنید وُ بعد دوباره برگردید. دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد وُ شیشهٔ عطری که رو به اتمام است. زن را که که میگویند ناقصالعقل است، درست هم هست؛ عقل داشتیم که پیرهنتان را روی بالش نمیکشیدیم وُ گره از زلف وا کنیم وُ بر آن بخُسبیم. شما که مَردید، شما که عقلتان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیدهاید وُ درس طبابت خواندهاید، مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفهٔ ناقصالعقل چه کند.
تصدقت پریدُخت
بوسه به پیوست است
منبع :
پریدخت، مراسلات پاریس-تهران
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در اطراف قشم دره فرسایشی زیبایی وجود داره که به دلیل شکل ظاهری عجیب و وسیعی که داره به دره ستاره ها معروفه و بومیان عقیده دارن به دلیل سقوط یک ستاره از آسمان این اشکال ایجاد شده.
ولی درواقع به دلیل تندبادها و باران های موسمی این دره ایجاد شده.
بومی ها شب های این دره رو زمان آمد و شد ارواح و اشباح می دانند
#اینجا_ایران_است
@tonnel_zaman
زمانی که دوچرخه به تهران آمد برخی مردم به آنهایی که دوچرخه سوار میشدند "بچه شیطان" و "تخم جن" میگفتند و معتقد بودند که راکبین از طرف شیاطین و پریان کمک میشوند چون بغیر از این کسی نمیتواند روی دو چرخ حرکت بکند و دلیلشان هم این بود که میگفتند مرکبی که اگر کسی آنرا نگه ندارد، خودش نمیتواند خودش را نگه دارد چگونه میتواند یکی را هم بالای خود نشانیده راه ببرد؟!
پس این کار ممکن نیست مگر آنکه خود آن روروئک را جنیان ساخته و راکبین آنها نیز بچۀ جن ها و شیطان ها میباشند. چنانکه اولین باری که این مرکب به تهران آورده شد دو پسر بچۀ انگلیسی با شلوارهای کوتاه در میدانِ مشق آنها را به نمایش مردم گذاشتند . پیرها و سالمندانی که به تماشایشان رفتند بسم الله و لاحول گويان و شگفت زده که گویی به تماشای غول و آل و پریزاد رفته اند باز میگشتند و آمدن دوچرخه را یکی از علائم ظهور میگفتند.
📚طهران قدیم؛ جعفر شهری
@tonnel_zaman
قلمدان از محبوبترین ابزارهای پیوسته با کتاب و کتابت در تاریخ نگارش به شمار میآید. قلمدانها در تاریخ ایران ابزارهای کاربردی برای نویسندگان، کاتبان و خوشنویسان بودهاند و آنان به این وسیله کاربردی همچون یک اثر هنری مینگریستهاند.
یک قلمدان لاکی با نگارههای تاریخی در گنجینه کتابخانه و موزه ملی ملک وجود دارد که نماهایی جذاب از دورهای از تاریخ معاصر ایران را به نمایش درآورده است. هنرمند در نقاشی روی این قلمدان زیبا، یک «قشونکشی» را در دوره قاجار به تصویر کشیده است. نقش سربازان و افسران قاجاری در حال قشونکشی بر این قلمدان به چشم میآید. مردی با لباس قرمز نظامی و کلاه بر سر، سوار بر اسب بر بخش بالایی قلمدان دیده میشود. دیگر افسران زیر فرمان این صاحبمنصب نظامی پشت سر و جلوی او تصویر شدهاند. این قلمدان که در دوره قاجار ساخته و نقاشی و لاکی شده است، تاریخ و رقم (امضا) ندارد.