روزی وارد مسجدی شدم، دیدم پیرمردی عامی مشغول خواندن نماز است و دو صف از ملائكه در پشت سر او صف بسته و به او إقتداء نمودهاند و این پیرمرد خود ابداً از این صفوف فرشتگان اطلاعی نداشت، من دانستم این پیرمرد برای نماز خود أذان و اقامه گفته است، چون در روایت داریم: كسی كه در نمازهای واجب یومیه اذان و اقامه، هر دو را بگوید، دو صف از ملائكه و اگر یكی از آنها را بگوید، یك صف از ملائكه به او اقتداء میكنند كه درازی آن به اندازه ما بین مشرق و مغرب باشد.
#آیتالله_شیخ_جواد_انصاری_همدانی
🆔@toobaymahabbat
مرحوم انصاری همداني (خدا رحمت كند ايشان را) خیلی فوقالعاده بودند. یکی از بزرگان درباره ايشان نقل میکرد:
ما با دیگر شاگردان، در محضر آقای انصاری نشسته بوديم. پیرمردی كه خیلی منور و مؤدب بود وارد شد و در جلسه نشست. همه رفقا دیدند این پيرمرد، از شاگردان آقا نیست و غریبه است. همه ساکت نشستند. آقا هم نگاهی به او کردند و چیزی نگفتند. یک مقداری صبر کردند.
بعد پیرمرد گفت: «آقا! عرضی داشتم».
آقا فرمودند: «بفرمائید».
عرض كرد: از طرف حق، علوم غریبهای به من واگذار شده است. من میدانم که دو، سه روز دیگر فوت میکنم و حتماً رفتنی هستم. میخواستم اينها را به شما واگذار کنم».
آقا فرمودند: «چه هست؟»
عرض کرد: «يکی اینکه، طیالأض دارم و میخواهم به شما بدهم»
آقا فرمودند: «من احتیاجی به طی الارضِ تو ندارم. طی الارض نمیخواهم».
پيرمرد عرض کرد:«آقا! یک چیز دیگر دارم».
فرمودند:«چيست؟»
گفت: «علم کیمیا دارم. هر قدر مس بخواهم، فوراً طلا می کنم. این را به شما بدهم؟»
فرمودند: «این را هم نمیخواهم».
معناي «صغر ما دونه فی أعینهم» همین است. ابداً به اينها اعتنا ندارد.
عرض کرد: «چرا نمیخواهید؟»
فرمودند: «من چیزی دارم که بهتر از همه اينها است. من خدا را دارم. کسی كه خدا را دارد، احتیاجی به اينها ندارد». نه طی الأرض او را قبول کرد، نه علم کیمیای او را و نه نظائر اينها را.
#آیتالله_شیخ_جواد_انصاری_همدانی
🆔@toobaymahabbat