حاج احمد فرمانده بود
فرمانده گردان حضرتمعصومه(س)
لشگر ۱۷ علیبنابیطالب(ع) قم
هیکلی بزرگ و درشت داشت
بچهها سر به سرش میگذاشتند و
میگفتند: با این هیکل درشت
چطور میخواهی توی قبرهای کوچکِ
گلزار شهدا جا شوی؟!
◇ میخندید و میگفت:
همین قبرها هم برای من زیاده...
آرزویش این بود که ارباً اربا شود...
◇ وقتی در ابتدای عملیات کربلای۵
در پشت خاکریزِ در حال ساخت
مستقر شده بود، گلوله توپی
خاکریز را مورد هدف قرار داد
◇ ترکشهای گلوله بالای سینه و
پاهایش را برده بود! شده بود یک
تکه گوشت لِه شده...
همانکه خودش میخواست؛ ارباً اربا
#شهید_حاج_احمد_کریمی
●دوستانشهیدتورجیزاده👇🏼
----------------------
✔️@toorajizade_ir
----------------------