☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#من_یاغی_نیستم
🌷روزی مرحوم کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
💫با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
🍃فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آقا فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
🌀گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
💯این جمله در مرحوم کاشی (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال مرحوم کاشی می پرسیدند، ایشان با حال خاص می فرمود:
من یاغی نیستم
💠خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
#عظمت_زیارت_حضرت_معصومه
⬛️ مرحوم آیة اللّه سیّدمحمود مرعشی نجفی، پدر بزرگوار آیة اللّه سید شهاب الدین مرعشی (ره) بسیار علاقمند بود كه محل قبر شریف حضرت #فاطمه سلام الله علیها را به دست آورد.
@top_stories
🔲 ختم مجرّبی انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم ، در عالم رؤیا به محضر
مبارک حضرت علی علیه السلام رسید...
☑️ امام به ایشان فرمودند:
«عَلَیْكَ بِكَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ»؛
یعنی به دامان كریمه اهل بیت چنگ بزن.
🔳 ایشان به گمان این كه منظور امام، حضرت #زهرا «س» است، عرض كرد:
«قربانت گردم، من این ختم قرآن را برای دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»
☑️ امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.»
@top_stories
🔸سپس افزود:« خداوند می خواهد محل قبر شریف حضرت #زهرا «س» پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه” س“ را تجلّیگاه قبر شریف حضرت #زهرا سلام الله علیها قرار داده است.
اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتی بر آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها داده است.» @top_stories
⚫️ مرحوم مرعشی نجفی هنگامی كه از خواب برخاست، تصمیم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها رهسپار ایران شود. وی بی درنگ آماده سفر شد و همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زیارت كریمه اهلبیت ترك كرد...
#داستان_مذهبی
#یازهرا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭─┅─═ঊঈঊঈ═─┅─╮
🌟 @top_stories 🌟
╰─┅─═ঊঈঊঈ═─┅─╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید...
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#نائبان_امام_زمان (عج) در زمان غیبت کبری
🔷🔹بعد از غیبت امام دوازدهم(عج) چهار نائب خاص وظیفه داشتند تا پلی شوند مابین مردم و امام زمانشان( این دوران را غیبت صغری می گویند)
🔶🔸بعد از آخرین نائب خاص به فرموده حضرت(عج) غیبت کبری آغاز شد
🤔سوالی که معمولا پیش می آید : پس ارتباط با امام زمان چه میشود!!
📚قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف: (أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)
🔴امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
✅اینجاست که یک کلمه جدید وارد فرهنگ ما شیعیان می شود (نائب عام) یا زعیم!!
🔶حال متوجه شدیم #ولایت_فقیه چیست و چرا امد و اینکه ضد انقلاب می گوید #ولایت_فقیه ساخته امام خمینی و انقلاب است و بدعت است دروغه!!
🔷🔹ولایت فقیه از اغاز غیبت کبری تا ظهور وجود دارد !!
♻️از زمان غیبت کبری تا به حال طبق اسناد محرمانه ما شیعیان ( در دوره ای از استعمار روباه پیر این اسناد لو رفت ) ما 61 زعیم و نایب عام داشته ایم!😳
📋لیست زیر نام زعما به همراه مدت زمان زعامت و مکان آنهاست!
✅1. ابن قولوی- 39 سال - شهر قم
✅2. شیخ صدوق -13 سال - شهر ری
✅3. شیخ مفید - 32سال - شهر بغداد
✅4. سید مرتضی علم الهدی - 23سال - شهر بغداد
✅5. شیخ طوسی- 24 سال- شهر بغداد و نجف
✅6. ابن براج -21سال - شهر طرابلس
✅7. شیخ مفید ثانی -34سال- شهر نجف
✅8. طبرسی امین الدین- 23سال- شهر مشهد و سبزوار
✅9. ضیاء الدین راوندی- 12 سال - شهر کاشان
✅10. قطب الدین راوندی- 13سال - شهر کاشان
✅11. ابن زهره- 12سال -شهر حله
✅12. ابن ادریس - 13سال-شهر حله
✅13. شمس الدین موسوی -32سال - شهر حله
✅14. ابن نماء -15سال -شهر حله
✅15. محقق حلی- 22سال- شهر حله
✅16. ابن سعید حلی- 14سال- شهر حله
✅17. علامه حلی- 36سال-شهر حله و قزوین
✅18. عمیدی- 28سال-شهر حله
✅19. فخر المحققین- 17سال-شهر حله
✅20. شهید اول -15سال -شهر حله
✅21. ابن خازن حائری- شهر حله
✅22. ابن شهید اول- شهر حله
✅23. فاضل میسوری- 16سال-شهر حله
✅24. ابن فهد حلی- 15سال-شهر حله
✅25. ابن رشید قطیفی- شهر حله
✅26. اسدی حلی- شهر حله
✅27. ابن هلال جزایری- شهر حله
✅28. محقق ثانی- 24سال -شهر اصفهان و حلب
✅29. شهید ثانی- 24سال- شهر جبع شام
✅30. حارثی- 18سال -شهر جبل عامل و هرات
✅31. مقدس اردبیلی- 9سال -شهر نجف
✅32. موسوی عاملی- 16سال- شهر جبع شام
✅33. ملا عبد الله شوشتری- 12سال- شهر اصفهان
✅34. شیخ بهائی- 9سال- شهر اصفهان
✅35. میرداماد- 9سال - شهر اصفهان
✅36. علامه مجلسی اول- 29سال - شهر اصفهان
✅37. مازندرانی طبرسی- 10سال- شهر اصفهان
✅38. محقق خوانساری- 18سال - شهر اصفهان
✅39. علامه مجلسی دوم- 12سال- شهر اصفهان
✅40. جمال خوانساری- 15سال - شهر اصفهان
✅41. فاضل هندی - 12سال - شهر اصفهان
✅42. احمد جزایری- 13سال- شهر اصفهان
✅43. سید عبدالله جزایری- 23سال- شهر اصفهان
✅44. وحید بهبهانی- 35سال- شهر نجف
✅45. بحر العلوم- 4سال- شهر نجف
✅46. اکبر کاشف الغطاء- 20سال - شهر نجف
✅47. موسی کاشف الغطاء- 13سال -شهر نجف
✅48. علی کاشف الغطاء- 13سال - شهر نجف
✅49. علامه شفتی- 4سال- شهر اصفهان
✅50. صاحب جواهر- 6سال - شهر نجف
✅51. شیخ انصاری -15سال- شهر نجف
✅52. میرزای شیرازی- 31سال - شهر سامراء
✅53. آخوند خراسانی- 17سال- شهر نجف
✅54. محمد کاظم یزدی -8 سال -شهر نجف
✅55. میرازی دوم -1سال -شهر نجف
✅56. شیخ الشریعه اصفهانی- 1سال- شهر نجف
✅57. شیخ عبد الکریم حائری یزدی- 16سال - شهر قم
✅58. سید ابوالحسن اصفهانی- 10سال- شهر نجف
✅59. آیت الله بروجردی- 15سال- شهر نجف
✅60. آیت الله امام خمینی- 30 سال- شهر قم ، نجف و تهران
✅61. آیت الله امام خامنه ای -از سال 68 تا کنون- شهر تهران
#ولایت_فقیه
#بصیرت
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
لطفا در ترویج فرهنگ اسلامی ما را یاری کنید.
•┈┈••✾•🇮🇷📚🇮🇷•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️داستان زن بیپناهی که برای گذران زندگی کنار خیابان آمد، اما امام رضا (ع)...
#پیشنهاد_دانلود
May 11
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#لباس_مشکی_حاج_تقی
وقتی که خیلی بچه تر از الان بودم یکی از رفقا داستان این نوکر با اخلاص اباعبدالله علیه السلام رو برام تعریف کرد و از همون موقع شیفته ی این مرد شدم
حاج تقی شریعت از همون دوران جوونیش عهد کرده بود تا آخر عمرش برای سیدالشهدا علیه السلام پیراهن مشکی بپوشه
چند سال بعد میره مکه برای حج و طواف خونه ی خدا
همه ی مردم با لباسای احرام و یک دست سفید پوش اومده بودن دور کعبه طواف کنن.یه وقت شرطه ها دیدن یه نفر با پیراهن مشکی لای جمعیت داره دور خونه ی خدا طواف میکنه و حسین حسین میگه
شرطه ها اومدن که بندازنش بیرون یهو درگیری پیش میاد و شرطه ها حاج تقی رو میزنن و حاج تقی از فرط کتک خوردن بیهوش میشه
حاج تقی رو میبرن بیمارستان وقتی که بهوش میاد میبینه لباسشو از تنش در اووردن و دور انداختن و لباس بیمارستان تنش کردن
این صحنه رو که میبینه شروع میکنه به داد و بیداد و بیمارستانو میذاره روی سرش که لباس مشکی منو چرا دور انداختید و میشینه کلی گریه میکنه و از هوش میره
توی عالم رویا حبیب ابن مظاهر علیه السلام میاد عیادته حاج تقی و میفرماید حاج تقی پاشو اربابت سیدالشهدا علیه السلام دارن تشریف میارن به عیادتت
حاج تقی میگه من با همه قهرم و دیگه کاری به کسی ندارم
اینبار خود سیدالشهدا علیه السلام وارد شدن و فرمودن آقا تقی پاشو اومدم عیادتت
حاج تقی با بغض و گریه رو به سیدالشهدا علیه السلام میکنه و با زبون آذری عرض میکنه:"باشوآ دولانیم آقاجان" ولی من با شما قهرم مگه من با شما عهد نبسته بودم تا آخر عمر از غم شما پیراهن سیاه بپوشم پس چرا اجازه دادین پیراهنمو از تنم در بیارن و دور بندازن؟!
سیدالشهدا علیه السلام فرمود آقا تقی این پیراهن مشکی ای که تا الان تنت بود رو خودت دوخته بودی
بیا این پیراهن مشکی ای رو که مادرم با دست شکستش برات دوخته رو ازم بگیر و اینو تنت کن
حاج تقی تا آخر عمرش اون پیراهن مشکی ای رو که حضرت علیه السلام بهشون عطا کرده بودن رو توی حسینیشون نگه داشت و وقتی که خواستن خاکش کنن با پیراهن مشکیش دفنش کردن و کفنش هم بوریا بود
آقا جان بمیرم برات به نوکرات پیراهن هدیه میدی ولی خودت بی کفن و بی پیراهنی
#مذهبی
#امام_حسین
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 eitaa.com/joinchat/1473773568C9beb75b089🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
خواهشمندم این پست را برای دوستانتان فوروارد کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼
🍃🌼
🌼
#آزادي
در تهران یکی میگفت: خوش به حال مسافرکش های میدان آزادی...!
که آزادانه فریاد میزنند:
آزادی!
آزادی!
آزادی!
و عابران خسته می پرسند:
-آزادی چند؟
من عابری را دیدم که از راننده سؤال کرد:
- آزادی کجاست؟!
و راننده با لحنی معنادار گفت:
-رد کردی؛ " آزادی" قبل از انقلاب بود! "
و من به او گفتم:
آری؛
👈از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی٬
آزادی قبل از انقلاب است!
ولی 👈از "میدان امام حسین(ع)" که به آزادی نگاه کنی٬ می بینی که آزادی٬ درست "بعد از انقلاب" قرار دارد...✌
پس بنگر که در کدامین سو ایستاده ای؛
🔸طرف امام حسین (ع)
🔸یا طرف غرب...؟!
#نكته
#سياسي
#طنز
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#مدرسه_استرالیایی
یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند.
روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟
پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.
پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه
روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها و روستاها خرج شود.
بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت:
پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم.
بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند.
وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:
ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم.
تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست بلکه احساس مسوولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است.
مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشاباشد .
——————
انسان ها نادان به دنيا مى آيند نه احمق
آنها توسط آموزش اشتباه ، احمق میشوند!
#تذكر
#نكته
#تربيتي
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#آماده_مردن
🔸گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.
🔸 نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.
پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد.
چشم ها همه به سوی او بود.
🔸مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
🔸آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسی برنخاست.
🔸گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسی برنخاست.
🔹گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
#تذکر
#حکایت
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 eitaa.com/joinchat/1473773568C9beb75b089🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
خواهشمندم این پست را برای دوستانتان فوروارد کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#مذاکره_کننده_علی(ع)
❇️ براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد
🔸حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى اكنون مهياى جنگ باش "
🔶حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله،
تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
🔘سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار ✔️طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود :
▪️ طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش طرماح گفت : سمعاً و طاعةً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
🔻معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد
◾️ اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد
🔴 عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
🔻 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
🔸 طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان
🔻 معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم
🔸 طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم
🔻 معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
🔸 طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
🔻 معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
🔸 طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش
🔻 معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟
🔸 طرماح گفت : همانكه گفتم
بالاخره معاويه نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است مهياى نبرد باش "
🔸 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
🔶 على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه
🔻 معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
🔻 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند
🔺 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم
( الأختصاص ص ١٣٨)
مذاکره کردن با دشمنان یعنی این. . .
ولایتمداری هم یعنی مثل طرماح
بودن🌹
کمی بیندیشم در رفتار مسئولین
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 eitaa.com/joinchat/1473773568C9beb75b089🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
خواهشمندم این پست را برای دوستانتان فوروارد کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷🌷🌷
اين متن خيلى کیف كردم شايد شما هم خوشتون بياد
😳 معناي ۷سال رو کي خوب ميفهمه؟
دانشجوهاي پزشکی...
😳 معناي ۴سال رو کي ميفهمه؟
بچه هاي کارشناسی...
😳 معناي ۲سال رو کي خوب ميفهمه؟
سرباز ها...
😳 معناي ۱سال رو کي خوب ميفهمه؟
پشت کنکوري ها...
😳 معناي ۹ماه رو کي خوب ميفهمه؟
بانوان باردار...
😳 معناي ۱ماه رو کي خوب ميفهمه؟
روزه داران ماه مبارک رمضان...
😳 معناي ۱هفته رو کي خوب ميفهمه؟
سر دبيرهاي مجلات هفتگی...
😳 معناي ۱روز رو کي خوب ميفهمه؟
کارگران روز مزد...
😳 معناي ۱ساعت رو کي خوب ميفهمه؟
عاشق منتظر...
😳 معناي ۱دقيقه رو کي خوب ميفهمه؟
اونايي که از پرواز جا موندند...
😳 معناي ۱ثانيه رو کي خوب ميفهمه؟
اونايي که در تصادف جون سالم به در بردند...
😳 معناي ۱دهم ثانيه رو کي خوب ميفهمه؟
مقام دوم تو المپيک...
□ معنای لحظه را چه کسی درک میکنه ؟
کسی که دستش از دنیا کوتاهه...
👈 این فقط یک یادآوری بود تا
قدر لحظه لحظه هاي زندگيمون رو
بدونيم
خيلي زود دیر میشه...
نه...!
خیلی زود تموم ميشه!
👈 شايد فرصتي رو که الان داريم،
لحظهای ديگر فقط یک خاطره باشد
شاید تلخ و زشت...
و شاید شیرین و زیبا.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 eitaa.com/joinchat/1473773568C9beb75b089🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
خواهشمندم این پست را برای دوستانتان فوروارد کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#مورچه_عاشق
روزی حضرت سلیمان مورچهای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل میشوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: تمام سعیام را میکنم!!
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر میگویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در میآورد...
⬆️ تمام سعیمان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی است...
#داستان
#نكته
#تذكر
#داستان_پيامبران
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺