☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#خنده_عزرائیل
⚫️ ازعزرائیل پرسیدند:
تابه حال گریه نکردی ، زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
🔴 عزرائیل جواب داد:
😃 یک بار خندیدم،
😭 یک بار گریه کردم
😨 و یک بار ترسیدم...
☑️ ."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،او را درکنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد!
به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..!!!
☑️ " گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را در بیابانی گرم و بی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود...
منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم...!!!
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم...
☑️ " ترسم " زمانی بود که خداوند به من امرکرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم...
✅ دراین هنگام خدا وندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..؟
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی!!!
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم ...
?🌹? هرگز گمان مکن که باوجودمن ، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود...👌
#داستان_جذاب
لطفا در ترویج فرهنگ اسلامی ما را یاری کنید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 @top_stories 🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
ما را به دوستان خود معرفی کنید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
داستانهای قدیمی تر را با هشتکهای زیر مطالعه فرمائید
د👇👇👇👇👇👇👇د
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
داستانهای:
#استاد
#شب_اول_قبر
#اعتماد_و_توکل
#حضرت_خضر_و_مردفقیر
#تفاوت_کشورهای_فقیر_و_ثروتمند
#شیخ_صنعان_و_دختر_مسیحی
#آثار_لقمه_حرام
#خدا_چکار_میکند
#دعای_مادر
#ردای_چوپانی
#انواع_قران_خواندن
#طلاق_ناگهانی
#دو_برادر_عارف
#آخرین_تلاش
#عمرسعد_وجودت_را_دریاب
#قیمت_زیبایی
#زن_عاقل
#اعتقاد_شرابفروش
#چاقوی_خونی
#شیعه_انگلیسی
#خنده_عزرائیل
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید
╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮
🌟 eitaa.com/joinchat/1473773568C9beb75b089🌟
╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯
خواهشمندم این پست را برای دوستانتان فوروارد کنید