eitaa logo
داستانهای ناب
851 دنبال‌کننده
23 عکس
6 ویدیو
1 فایل
اين كانال نذر حضرت اباعبدالله الحسين(ع) می‌باشد و استفاده از داستانهای قرار گرفته در كانال بجز با ذكر لينك دارای ضمان است. تماس با مدير: @mojtaba_sh @Misam_sh برای ارتباط لطفا به آيدی مدير پيغام بفرستيد.
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ 🌺☘🌺 ☘🌺 🌺 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• نام حسن بصرى ، در تاريخ اسلام ، زياد برده مى شود، پدر او بنام يسار از اهالى قريه ميسار (نزديك بصره ) بود. حسن بصرى 89 سال عمر كرد، و يكى از زاهدان هشتگانه معروف مى باشد، وى زمان على (ع ) تا زمان امام باقر (ع ) را درك كرده است . وى از ديدگاه تشيع ، فردى منحرف ، و زاهد نمائى كج انديش و دربارى بود، بسيارى از منحرفين ، او را احترام مى كردند و روشنفكر وارسته مى دانستند، به هر حال در اينجا به يك داستان از اين فرد زاهدنما توجه كنيد: پس از جنگ جمل و پيروزى سپاه على (ع ) برسپاه طلحه و زبير، على (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد حسن بصرى در آنجا وضو مى گيرد، فرمود: اى حسن ، درست وضو بگير. حسن در پاسخ گفت : اى امير مؤمنان تو ديروز (در جنگ جمل ) مسلمانانى را كشتى كه گواهى به يكتاى خدا و رسالت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى دادند و نماز مى خواندند و وضوى درست مى گرفتند. على (ع ) فرمود: آنچه ديدى واقع شد، اما چرا ما را برضد دشمن ، يارى نكردى ؟. حسن گفت : در روز اول جنگ ، غسل كردم و خودم را معطر نمودم و اسلحه ام را برداشتم ، ولى در شك بودم كه آيا اين جنگ صحيح است ؟! وقتى به محل خريبه (بر وزن كريمه ) رسيدم شنيدم ندا دهنده اى گفت : اى حسن برگرد، زيرا قاتل و مقتول هر دو در آتشند، از ترس آتش جهنم ، به خانه برگشتم و در جنگ شركت نكردم . در روز دوم نيز براى جنگ حركت كردم و همين جريان پيش آمد. امام على (ع ) فرمود: راست گفتى ، آيا مى دانى آن ندا دهنده چه كسى بود؟. حسن گفت : نه نمى دانم . امام فرمود: او برادرت ابليس بود، و تو را تصديق كرد كه قاتل و مقتول از دشمن ، در آتش هستند. حسن گفت : اكنون فهميدم كه قوم (دشمن ) به هلاكت رسيدند. آرى در هر زمانى از اين گونه افراد پيدا مى شوند كه به زهد و وارستگى شهرت دارند، اما از فرمان امام برحق خود سرپيچى مى كنند، و حتى اعتراض مى كنند، و وقتى پاى جهاد به ميان مى آيد، از خونريزى و مسلمان كشى سخن به ميان مى آورند. در نقل ديگر آمده : همين حسن بصرى در وضو گرفتن ، وسوسه داشت و آب زياد مى ريخت ، على (ع ) او را ديد و فرمود: اى حسن ، آب زياد مى ريزى !. او در پاسخ گفت : آن خونهائى كه امير مؤمنان مى ريزد، زيادتر است . على (ع) فرمود: از كار من ناراحت شده اى ؟ او گفت : آرى . فرمود: هميشه چنين باشى . پس از اين نفرين على (ع )، حسن بصرى هميشه تا آخر عمر، غمگين و عبوس بود تا جان سپرد. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• لطفا در ترویج فرهنگ اسلامی ما را یاری کنید. •┈┈••✾•🇮🇷📚🇮🇷•✾••┈┈• براي خواندن داستانهاي زیبا و جذاب لینک زیر را لمس کنید ╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮ 🌟 @top_stories 🌟 ╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺