✨این دلنوشته را دل پردرد اما صبورم مینویسد تا به یاد منجیان روح آرام گیریم...
«به نام مادرم زهرا»
دلم که غصه گیر میشود؛
روحم از درد به خود میپیچد و
ذره ذره شاهد مرگش میشوم .
در آن لحظات مرگبار
تنها زمزمه ی «مادر به فریادمبرس» میتواند
مرا از فلاکت دل نجات بدهد.
مادرم زهرا ، از خلقت معصومین طعم و لذت مادری را باتمام سختی ها چشید؛
اول مادری پدرش، بعد مادری فرزندانش
و مادری نسل به نسل، تابه امروز.
امروزی که من از درد و غم مینالم و یک دنیا تنها و نا آرام میشوم،
دختر رسول خدا بدون هیچ منّتی برایم مادری میکند ،دست رحمت و لطفش را بر دل بیقرارم میکشد و به جسمم آرامش جان میدهد .
از آن آرامش های جانانه ای که بی دغدغه ترین دختر عالم و خوشبخت ترین مخلوق خدا میشوی؛
به مرحمت وجود او.
دلم را که میسپارم به مهربانی هایش
عقل را هم سوق میدهم سمت حرف های خدا؛
آن حرف هایی که وسعت مقاومتم را بالا میبرد و میشوم شادترین کودک دنیا .
با توان های زهرایی، پرش های چندمتری میکنم از دردها؛
انقدر میپرم و بالا میروم
که انگار در عالم بی نهایت پروردگار بی هیچ ماجرایی در حال پروازم.
«و هر پرواز برای من تولدی دوباره است.»
#من_با_کوچک_ترین_نگاه_بانو_دوباره_متولد_میشوم.
❤️صلی الله علیک یا صدیقه طاهره❤️
#به_وقت_سحر_بیست_و_هشتم
#زهرااصلانی
#دلنوشته_دانش_آموز_ترنجی
💕 http://eitaa.com/toranjstudent