👓 روزی که راننده، شیخ عباس قمی را وسط بیابان پیاده کرد!
راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من( امام خمینی) چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت : اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم...
خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مىریخت. بیابان سوزان و بىانتها در چشمهایمان رنگ مىباخت و به کبودى مىگرایید، از دور هم چیزى دیده نمىشد،
ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت:
بله پنچر شد. و آنگاه به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت:
اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى.
مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. هم
من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمىکرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مىکردم، او نهى مىکرد،
دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مىکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ...
بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مىکردم نگه نمىداشت،
تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت.
وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و بهگرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت،
خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مىخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مىگشتم و در جایى نیافته بودم فقط مىدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مىتوانم آنها را بهدست آورم، به این خاطر مىخواستم به همدان بروم.
راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم.
وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مىکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم.
تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مىکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظهاى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت:
فلانى، اینطور که تو مىگویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مىشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایى را که از من حرفشنوى دارند مسلمان مىکنم.
بعد هم شهدتین را گفت
بله، خدا را بنگرید که چه مىکند، ماشین پنچر مىشود، راننده پیادهاش مىکند، کامیونى مىرسد که مسیرش همان جایى است که او مىخواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصیبش مىکند که از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنهاش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره ) مىباشد.
این روح بلند و مطیع این بزرگان است که آنها را اینچنین مطیع در برابر قضای الهی نموده است که تمام وجودشان را در راه خدا فدا کردهاند و اینگونه است که خدا اینچنین به آنها عنایت میکند، شاید هرکدام از ما انسانهای کوتاهبین بودیم، همان موقع عصبانی شده و کلی با راننده ماشین دعوا میکردیم که تقصیر ما چیست؟!
و حاضر به پیاده شدن نبودیم، غافل از آنکه این مشیت الهی است که میخواهد به این وسیله انسانی را بهدست ما به دین حق دعوت کند، این ثواب بزرگ را در برابر صبر و شکیبایی که بهخاطر خدا و دین او تحمل کردهایم عنایت فرموده است و در آن شرایط بد جامعه که افکار عمومی بر علیه روحانیت است، بهخاطر خدا و حفظ دین، تمام مشکلات و سختیها را به جان می خرند.
💬 شیخ علی پناه اشتهاردی به نقل از امام خمینی
@varesoon
@HozeTwit
(89)هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف و ثمره های آن
#امام_أمیرالمؤمنین_علی علیه السلام فرمود: «اصْلُ الْمُرُوَّةِ الْحَیاءُ وَ ثَمَرَتُهَا الْعِفَّةُ»
#حیا ریشه #جوانمردی و میوه آن #پاکدامنی است.
غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص337
@toubaefaf
یک سئوال
برخی از روی نا آگاهی بیان می دارند که حجاب با ورود اعراب به ایران وارد شد و قبل از آن حجاب در ایران یا سایر کشورها و همچنین در سایر ادیان وجود نداشته است.
«كنت گوبينو» در كتاب سه سال در ايران معتقد است كه حجاب شديد دوره ساسانى، در دوره اسلام در ميان ايرانيان باقى ماند. او معتقد است كه آنچه در ايران ساسانى بوده است تنها پوشيدگى زن نبوده است بلكه مخفى نگه داشتن زن بوده است.
به هر حال آنچه مسلّم است اين است كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست، اما اينكه حدود حجاب اسلامى با حجابى كه در ملل باستانى بود يكى است يا نه، و ديگر اينكه علت و فلسفهاى كه از نظر اسلام حجاب را لازم مى سازد همان علت و فلسفه است كه در جاهاى ديگر جهان منشأ پديد آمدن حجاب شده است يا نه، مطلبی است که باید بررسی شود.
در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالًا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است.
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاريخ تمدن (ترجمه فارسى) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مى نويسد:
«اگر زنى به نقض قانون يهود مى پرداخت چنانكه مثلًا بى آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى رفت و يا در شارع عام نخ مى رشت يا با هر سنخى از مردان درد دل مى كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه اش تكلم مى نمود همسايگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»
(90) هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
@toubaefaf
20101119091651-پوشاك باستاني ايرانيان.pdf
حجم:
709.9K
بررسی اجمالی پوشش در ایران باستان
(91) هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
@toubaefaf
حجاب در میان اقوام و ادیان الهی.pdf
حجم:
719.5K
مقاله حجاب در میان اقوام و ادیان الهی
(95) هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
@toubaefaf
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ حدیث خوانی استاد فروغی.mp3
زمان:
حجم:
6.6M
「﷽」 حدیث خوانی #استاد_فروغی سلمه الله
چهار شنبه ۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۲
◦◦◉✿ #فروغ_توحید ✿◉◦◦
🔆 @forooghetohid
سلام. 👆🏻این سخنرانی استاد حضرت آیه الله فروغی دامت برکاته با لینک کانال فروغ توحید، اشاره ای به ره اورد عقل دارند و یک نقشه گویا و جامع برای کسانی که به دنبال رشد وسعادتند.
@toubaefaf