eitaa logo
سلاطین جاده
281 دنبال‌کننده
270 عکس
890 ویدیو
2 فایل
کانال آموزشی و اطلاع‌رسانی سلاطین جاده‌های با موضوعات جالب و آموزشی برای تمامی رانندگان راه ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/amirhosinie
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر اعضای گروه قرار است خاطرات مستند رانندگان در این کانال اشتراک گذاشته شود داستان ذیل مستند واقعی است که به صورت قسمت به قسمت بارگذاری می شود در صورت علاقمندی این کار نهادینه شود 👈قسمت اول یک روز تعطیل که برای بار گیری از انبار مرکزی می رفتم ماشین های مسافربری خیلی کم بود، سیدی روحانی که تنها در گوشه ای از خیابان ایستاده بود نظرم را بخود جلب کرد؛ وقتی نگاه به سیمایش انداختم چهره اش مملو از نور بود، با خودم گفتم امیر تو که تنها هستی حداقل این سید اولاد پیغمبر را سوار کن. ترمز زدم هیکل بزرگ تریلی را با زحمت کنار کشیدم و به سمت در شاگرد دستم را دراز کردم تا در را برای حاج آقا باز کنم. چون ارتفاع دستگیره تا زمین زیاد بود، حاج آقا با زحمت سوار شد و به محض سوار شدنش، از جذبه وجودش موهای تنم سیخ شد. علتش را نمی توانستم بفهمم، بوی خوشی که  به مشام می رسید به سرعت فضای کابین را عطر آگین کرد. بعد ازاحوال پرسی، از اینکه سوارش کرده بودم، خیلی تشکر کرد. چند لحظه ای هر دو سکوت کردیم.     در آن هنگام ذهنم فقط درگیر عطر عجیبی بود که مرا مسحور خود کرده بود. می خواستم بدانم چگونه عطری است ادامه دارد............. ✍ 👈 @trucks3340
👈قسمت دوم آخه تابحال همچین بوی به مشام  نخورده بود  با خجالت گفتم حاج آقا اسم این عطری که زدی چی هستش بگو ما هم بخریم آخه من خیلی عطر ادکلن دوست  دارم  ولی اسم این عطری که شما استفاده می کنید را نمی دانم . وقتی این سوال رو از من شنید  با تبسمی زیبا  نسخه دارویی ، پیچید که زندگی من را  از  آن روز  متحول کرد   گفت برادرم :  با شغلی که  تو داری  فرض کنیم از تهران تا شهر کرمان  که رفت برگشت   حدود 2000 کیلومتر هستش برای هر کیلومتر از من توصیه  یه صلوات بفرست آثارش رو کم کم متوجه میشی  اثرش مثل دارو بعد دوهفته تو زندگیت ظاهر میشه صبر که یکی از شاخصه های اصلی شغل شما هستش به اخلاقت ورود پیدا می کنه و آرامش کم کم  در وجودت تبدیل به رفتارمیشه هر چی از برکات این ذکر بگم کم گفتم  وقتی حرفهاش تمام شد فهمیدم این بوی خوش حکمت ذکر صلوات هستش  به مقصدی که حاج آقا می خواست پیاده بشه  رسیدیم و حاج آقا مثل یک نسیم خوش از من خدا حافظی کرد و عطرش را هم با خودش برد . ✍ 👈 @trucks3340
سلام بر اعضای گروه قرار است خاطرات مستند رانندگان در این کانال اشتراک گذاشته شود داستان ذیل مستند واقعی است که به صورت قسمت به قسمت بارگذاری می شود در صورت علاقمندی این کار نهادینه شود 👈قسمت اول یک روز تعطیل که برای بار گیری از انبار مرکزی می رفتم ماشین های مسافربری خیلی کم بود، سیدی روحانی که تنها در گوشه ای از خیابان ایستاده بود نظرم را بخود جلب کرد؛ وقتی نگاه به سیمایش انداختم چهره اش مملو از نور بود، با خودم گفتم امیر تو که تنها هستی حداقل این سید اولاد پیغمبر را سوار کن. ترمز زدم هیکل بزرگ تریلی را با زحمت کنار کشیدم و به سمت در شاگرد دستم را دراز کردم تا در را برای حاج آقا باز کنم. چون ارتفاع دستگیره تا زمین زیاد بود، حاج آقا با زحمت سوار شد و به محض سوار شدنش، از جذبه وجودش موهای تنم سیخ شد. علتش را نمی توانستم بفهمم، بوی خوشی که  به مشام می رسید به سرعت فضای کابین را عطر آگین کرد. بعد ازاحوال پرسی، از اینکه سوارش کرده بودم، خیلی تشکر کرد. چند لحظه ای هر دو سکوت کردیم.     در آن هنگام ذهنم فقط درگیر عطر عجیبی بود که مرا محصور خود کرده بود. می خواستم بدانم چگونه عطری است ادامه دارد............. ✍ 👈 @trucks3340
👈قسمت دوم آخه تابحال همچین بوی به مشام  نخورده بود  با خجالت گفتم حاج آقا اسم این عطری که زدی چی هستش بگو ما هم بخریم آخه من خیلی عطر ادکلن دوست  دارم  ولی اسم این عطری که شما استفاده می کنید را نمی دانم . وقتی این سوال رو از من شنید  با تبسمی زیبا  نسخه دارویی ، پیچید که زندگی من را  از  آن روز  متحول کرد   گفت برادرم :  با شغلی که  تو داری  فرض کنیم از تهران تا شهر کرمان  که رفت برگشت   حدود 2000 کیلومتر هستش برای هر کیلومتر از من توصیه  یه صلوات بفرست آثارش رو کم کم متوجه میشی  اثرش مثل دارو بعد دوهفته تو زندگیت ظاهر میشه صبر که یکی از شاخصه های اصلی شغل شما هستش به اخلاقت ورود پیدا می کنه و آرامش کم کم  در وجودت تبدیل به رفتارمیشه هر چی از برکات این ذکر بگم کم گفتم  وقتی حرفهاش تمام شد فهمیدم این بوی خوش حکمت ذکر صلوات هستش  به مقصدی که حاج آقا می خواست پیاده بشه  رسیدیم و حاج آقا مثل یک نسیم خوش از من خدا حافظی کرد و عطرش را هم با خودش برد . ✍ 👈 @trucks3340