#داستان
روزی در کلاس درس، استاد رو به دانشجوها ایستاد و گفت: بچهها امروز میخواهم کسی را به شما معرفی کنم که قبلاً فردی لااُبالی و نااهل بود که انواع مال مردم خوری، دزدی، هیزی، عیاشی، ظلم و خلاصه گناهی نبود که انجام نداده باشد، اما امروز او توبه کرده و انسان شریفی شده.
سپس به دانشجویی اشاره کرد و گفت: از او میخواهم که به اینجا بیاید و برایمان از خود و مهربانی خدا بگوید.
جوانی از میان جمعیت بلند شد؛ کنار استاد رفت و گفت: از مهربانی و پرده پوشی خداوند همین بس که عمری گناه کردم، اما او پرده پوشی کرد و هيچكس نفهمید؛ اما از وقتی توبه کرده ام و به استادم گفتهام، آبروی مرا اینگونه در جمع برده است.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
پ.ن:
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
پ.ن: لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
پ.ن:
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
پ.ن:
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
#کانال_اندکی_تفکر | عضو شید👇
https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
پ.ن:
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
#کانال_اندکی_تفکر | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
🧠بهکمک چلهتفکر، نوع نگاهت
را به دنیا و اتفاقات آن تنظیم کن
#چله_تفکر
#کانال_اندکی_تفکر | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
🧠بهکمک چلهتفکر، نوع نگاهت
را به دنیا و اتفاقات آن تنظیم کن
#نعمت
#چله_تفکر
#کانال_اندکی_تفکر | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
#داستان
داشتم از گرما میمُردم. به راننده گفتم دارم از گرما میميرم. راننده كه پير بود گفت: اين گرما كسی رو نميكشه. گفتم: جالبهها، الان داريم از گرما كباب میشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز میزنيم. راننده نگاهم كرد. كمی بعد گفت: من ديگه سرما رو نمیبينم. پرسيدم: چرا؟ راننده گفت: قبل از اينكه هوا سرد بشه میميرم. خنديدم و گفتم: خدا نكنه. راننده گفت: دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم. گفتم: شوخی میكنيد؟ راننده گفت: اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم، بعدش افسرده شدم، ولی الان ديگه قبول كردم. ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: از بيرون خوبم، اون تو خرابه، اونجايی كه نميشه ديد.
به راننده گفتم: پس چرا دارين كار میكنين؟ راننده گفت: هم برای پولش، هم برای اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چی كار كنم. به راننده گفتم: من باورم نميشه. راننده گفت: خودم هم همين طور، باورم نميشه امسال زمستان را نمیبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نمیبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، به راننده گفتم: اينجوری كه نميشه. راننده گفت: تازه الانه كه همه چی رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟ ديگر گرما اذيتم نمیكرد، ديگر گرما نمیكشتم.
لذّت حقیقی و آرامش عمیق
بستگی به طرز فکرمان دارد.
🧠بهکمک چلهتفکر، نوع نگاهت
را به دنیا و اتفاقات آن تنظیم کن
#نعمت
#چله_تفکر
#کانال_اندکی_تفکر | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624