دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها
بیدوام است ولی خنده شیطانیها
کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
کم نبودند در این خاک سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
کی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
کم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها که پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است این که همه پیر و جوان میبندند
گره بر چکمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است
وای از مشت گرهکرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانیها
#نفیسه_سادات_موسوی
#سننتقم
#قاسم_سلیمانی
#سردارسلیمانی
بگذارید معلم باشم!
از صبح ذهنم درگیر است، مدام به این فکر می کنم چه بگویم، که حرفم تعابیر به اصطلاح سیاسی نداشته باشد،
به خاطر همین به تاریخ بر می گردم،
در تاریخ، ایران و ایرانی ظلم و ستم بسیار زیادی دیده است، چه از داخل و خارج... پیشینه ی ما مملو از روزهای سخت اقتصادی ست. بسیار مردمان سرزمینم سختی کشیده اند.
اما، چرا وقتی از گذشته مان سخن می گوییم، به خودمان افتخار می کنیم؟!
مگر این همه ستم دیدن افتخار دارد؟!
شاید به دنبال بهانه ایم. اینکه ایرانی جماعت همیشه به دنبال بهانه است.
عزیزانم. شعار همیشه بد نیست. بهانه هم.
از زمان آریو برزن و هارپاگ گرفته تا زمان عباس میرزا و میرزاکوچک خان و ستارخان و باقر خان، مملکتم پر از این بهانه های زیبا بود، بهانه ای برای دوست داشتنش، که به ما نشان بدهد اینجا، با همه ی سختی هایش، با همه ی مشکلاتش، ایران است. وطنمان.
دوستان من، امروز ما یکی دیگر از این بهانه ها را از دست دادیم،
البته شاید به دست آوردیم...
همه ی ما در برابر بهانه هایمان مسئولیم.
بهانه، بها دارد. بهایش را با احترام، با یادگار و یادمان، بپردازیم.
می خواهم معلم باشم، نه یک مدرس...
#سردارم_علم_بر_زمین_نمیماند
:معلم جانباز شیمیایی
اصغر اردستانی
محمدمهدی عبدالهی:
تقديم به سردار دل ها حاج قاسم سليمانى به مناسبت شهادت مظلومانه اش
دریا سلام، یاد تو از دل نمیرود
کشتى به خون نشسته به ساحل نمیرود
باید کبوتران حرم، نوحه سر کنند
اندوه بى کران تو از دل نمیرود
اى محمل تمام غزلهای عاشقى!
این ناقه در مسیر تو در گل نمیرود
در دجله جنون تو، مأوا گرفته است
دیگر فرات سمت مقابل نمیرود
ای آن که بربلند تماشا نشستهای
این دور، یک نفس سوی باطل نمیرود
در مُلک بى نظیرِ سلیمان، به وقت شام
جز مرد عشق، سوى مقاتل نمىرود
سردار عشق، شوق شهادت مبارکت
آن کس که نیست عارف واصل، نمیرود!
برعرش واشده است تمام دریچهها
جز راه عشق، راه به منزل نمیرود
محمدمهدى عبدالهى
در بزم يقين چه باصفا آوردند
در خيمه پاك كبريا آوردند
سردار سليمانىِ ما را امروز
از شام بلا به كربلا آوردند
محمدمهدى عبدالهى
نگاه ابريم غم دارد امروز
كه هر دم اشك نم نم دارد امروز
ببين اى حاج قاسم،قاب چشمم
فقط عكس تو را كم دارد امروز
محمدمهدى عبدالهى
: شعر فوق العاده میلاد عرفانپور
https://www.instagram.com/p/B62MhN7h5Jp/?igshid=1vbu7vtib8cyd
https://www.instagram.com/p/B62HJIipnTL/?igshid=1qjqbcsxvmqxy
صدای سایههای سرنگون از خاک میآید
که صدها ناله با طرز جنون از خاک میآید
شبی که نامههای کوفیان را دفن میکردم
شنیدم نامهای برخط خون از خاک میآید
صف آیینه دارد کربلا در آسمان وقتی
به دشت لالههای واژگون از خاک میآید
کبوترهای عاشق بیقرار از مرگ برگشتند
شهید تازهای بی چند و چون از خاک میآید
مگر تعبیر زخم است این شب تاری که میبینم
پرستاری به اشک لاله گون از خاک میآید
سودابه امينى
: برای شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی
تیغ با درد به قلب همه بستان پیوست
رود جاری شد و آرام به طوفان پیوست
دست ابلیس برون از شب تاریک آمد
کهکشانی به شهاب رخ تابان پیوست
تا ابد رونق بازار شهادت زیباست
مرد نستوه به فرمانده ایمان پیوست
فصل تفسیر شهود و سفر و لبخند است
عاشق نور به خورشید درخشان پیوست
راه باز است بر آنان که تبسم دارند
راه باز است بر آن کس که به سامان پیوست
مادرش منتظرش بود بیاید قاسم
پسر شیعه به مهمانی سلطان پیوست
ابرها اشک بریزید سلیمانی رفت
مالک اشتر حیدر به شهیدان پیوست
شوکت خشم و خروش علوی در سر داشت
خون پاکش به شهیدان مسلمان پیوست
حاج قاسم به سلامت! که شهادت یعنی
راوی فتح به آوینی رضوان پیوست
مصطفی کارگر
۱۳ دی ۱۳۹۸