📜 طلب کاغذ و دوات توسط پیامبر اکرم (ص)
▫️ حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس اشاره به واقعهای دارد که پیامبر اسلام (ص) چند روز پیش از ارتحال خویش وقتی که سران صحابه برای عیادت پیامبر نزدش آمده بودند، صورت گرفت. این واقعه در تاریخ به حدیث قلم و دوات مشهور شده است. این واقعه در منابع روایی و تاریخی شیعیان و اهل سنت نقل شده و از آن به مصیبت بزرگ یا فاجعه روز پنج شنبه یاد شده. حدیث قلم و دوات به نام دیگری نیز مشهود شده که حدیث قرطاس میباشد.
▫️ بر طبق اعتقاد شیعیان، پیامبر (ص) میخواست در آن حدیث بر جانشینی امام علی (ع) بعد از خودش تاکید کند.
▪️پیامبر اسلام (ص) در سال یازدهم هجرت، چهار روز پیش از ارتحال خویش تصمیم گرفت، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین علی (ع)، به یادگار گذارد، چرا که از توطئههایی که به دور از چشم ایشان برای غصب مقام خلافت حضرت صورت میگرفت، به خوبی آگاه بود.
▫️به همین دلیل روزی که سران صحابه برای عیادت ایشان آمده بودند، خطاب به جمع حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.» ولی بعضی از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. لذا این واقعه در تاریخ به حدیث «قلم و دوات» مشهور شد.
▪️روشن است هدف پیامبر (ص) چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) و لزوم پیروی از اهل بیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث ثقلین که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است، مشخص میشود.
مطالعهی بیشتر👇👇👇
📲 wikifeqh.ir/حدیث_قلم_و_دوات
۲۶ ماه صفر، سال ۱۱ قمری.
تجهیز لشکر اسامه توسط رسول اکرم ص برای دفاع در برابر حملات امپراطوری روم. در آخرین روزهای عمر شریف ایشان.
هدایت شده از غدیر شناسنامه شیعه
🔻 تبیین شرایط جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر خدا ص از زبان امیرالمومنین
1️⃣ در نامۀ 62 نهجالبلاغه حضرت علی(ع) میفرمایند: به خدا سوگند در دلم نمیگذشت و به خاطرم نمیرسید که عرب خلافت را پس از پیامبر از خاندان او برآرد و مرا پس از وی از عهدهدارشدن آن باز دارد و چیزی مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد جز #شتافتن_مردم_بر_فلان از هر سو و بیعتکردن با او، پس از بیعتکردن دست خود را بازداشتم. تا اینکه مردم واپسگراییده را دیدم که از اسلام بازگردیده به #نابودی_دین_پیامبر فرا میخواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکرده باشم، در ساختمان آن رخنهای (بیفتد) و آن چنان ویرانهای ببینم که مصایب آن بر من بسی بزرگتر است تا از دستدادن سرپرستی شما که تنها بهرۀ روزهای اندک به شمار میرود و چون سرابی ناپایدار از میانرفتنی و چون ابر روان زدودنی است، پس در آن پیشآمدها به پا خواستم تا اینکه باطل برکنار و نابود گردید و دین آرام گرفت و آشوب به پایان رسید.
2️⃣ شیخ مفید در کتاب "الارشاد" از قول امام علی(ع) نقل کرده که حضرت میفرمایند: اموری گذشت که در آن شکیبایی ورزیدیم، در حالی که در چشمانمان خار بود و این شکیبایی به خاطر تسلیم در برابر فرمان خدای متعال بود به آنچه ما را بدان امتحان کرد و نیز به خاطر امید به پاداش آن و شکیبایی بهتر از آن بود که مسلمانان #متفرق گردند و #خونشان_ریخته شود.
3️⃣ در خطبه 26 نهجالبلاغه حضرت میفرماید: هنوز زمانی از رحلت پیامبر نگذشته بود چون به مسلمانان نگریستم ناگهان خود را #تنها یافتم و جز کسانم برای خود یاوری ندیدم، دریغم آمد که آنان دست به یاریام گشایند مبادا که به #کام_مرگ درآیند، ناچار بر خاشاک خزیده در چشم دیده فرو بستم و بر اندوه گره خورده در گلو آب نوشیدم و در برابر غمی جانکاه و نفسگیر و زیستی تلختر از دانه زهرآگین ﻋﻠﻘﻢ صبر پیشه ساختم.
4️⃣ ابن ابی الحدید معتزلی در "شرح نهجالبلاغه" نقل کرده که حضرت فرمودند: چون خداوند جان پیامبرش را گرفت، قریش برتریجویی و خودکامگی نمود و ما را از حقی که بدان از همه مردمان سزاوارتر بودیم بازداشت. پس چنان دیدم که #صبر بر آن بهتر از پراکنده ساختن مسلمانان و ریختن خون ایشان است که بسیاری از مردمان #تازه_مسلمان بودند و دین همچون مشک، آکنده از شیر بود که اندک سستی آن را #تباه مینمود و اندک تخلفی آن را واژگون میساخت.
5️⃣ در کلام 67 نهجالبلاغه آمده است، وقتی خبرهای غیرمنتظرۀ سقیفه پس از رحلت پیامبر به آن حضرت رسید، حضرت پرسید، #انصار چه گفتند؟ انصار گفتند؛ از ما امیری باشد از شما هم امیری. حضرت فرمودند: چرا بر آنان (انصار) حجت نیاوردید که رسول خدا سفارش فرمود با نیکوکاران انصار نیکی کنید و از گناهکارانشان درگذرید. گفتند در این چه حجتی است؟ حضرت فرمودند: اگر خلافت و عمارت از آن ایشان (انصار) میبود، سفارش آنان را کردن، درست نبود. سپس حضرت پرسید: #قریش چه گفتند؟ چنین استدلال کردند که آنان از درخت رسول خدا هستند و به این دلیل باید زمامدار شوند. حضرت فرمودند: به درخت استدلال کردند ولی #میوه_درخت را ضایع نمودند.
✅ نکات برجسته ای که علت صبر و شکیبائی امیرالمومنین علیه السلام را هویدا میکند:
🔸 شتافتن مردم به بیعت با ابوبکر و عمر و عثمان
🔸 تنهایی امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی
🔸 ماندن معدود یارانی در کنار امیرالمومنین
🔸 ایجاد تفرقه در میان مسلمانان
🔸 درگیری و خون ریزی در میان مسلمانان
🔸 عمیق نبودن معارف دین در جامعه به علت تازه مسلمانی افراد جامعه
🔸 نابود شدن دین در صورت قیام امیرالمومنین
🔸 و ...
هدایت شده از غدیر شناسنامه شیعه
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️🔰 تحلیل ویلفرد مادلونگ اسلام شناس غربی و نویسنده کتاب " جانشینی حضرت محمد "، از ماجرای خلافت بعد از رحلت پیامبر اکرم
رحلت یا شهادت پیامبر؟!
هرچند عموما معتقد به رحلت پیامبر هستند، اما برخی قائل به شهادت پیامبر هستند؛ بنابر تائید شواهدی از منابع شیعه و سنی، آن حضرت #مسموم گشته و به #شهادت رسیده است و تنها در فرد مسموم کننده اختلاف نظر وجود دارد.
بیهقی از علمای اهل سنت میگوید:
لئن أحلف تسعاً أنّ رسول الله (ص) قتل قتلاً أحبّ إلیّ من أن أحلف واحدة أنّه لم یقتل وذلک أنّ الله إتّخذه نبیّاً واتّخذه شهیدا».
«اگر نُه بار قسم بخورم که رسول خدا (ص) کشته شده، برای من بهتر است از این که یک بار قسم بخورم که او کشته نشده است، و این به خاطر آن است که خداوند او را نبی گردانید و او را شهید کرد»
از علمای شیعه شیخ مفید در المقنعه ص 456، شیخ طوسی در تهذیب الاحکام ج 6، ص 1، علامه مجلسی در بحارالانوار، ج 22، ص 514، علامه حلی در منتهی المطلب، ج 2، ص 887، مقدس اردبیلی در جامع الروات، ج 2 ص 463 و مرحوم آیت الله میرزاجواد تبریزی بر شهادت حضرت رسول تصریح کرده اند.
روایات معتبر متعددی وجود دارد که تصریح شده پیامبران و امامان شهید میشوند ( ما من نبیٍّ أو وصیٍّ إلا شهیدٌ) که می توان به من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 4، ص 17 و عیون الاخبار، شیخ صدوق، ج 1، ص 287 و کتب دیگر اشاره کرد.
روایتی از امیر مومنان #علی علیه السلام در کتاب #الکافی که فرمود:
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ مَاتَ شَهِیداً.
۲. روایت دیگری امامان که فرمود:
ما منا الا مسموم او مقتول
۳. گزارش های کتاب اهل تسنن مانند طبقات ابن سعد که آن حضرت به دست #زن_یهودی در #خیبر مسموم گشت(ران گوسفند را دهان زد)
💠 اصلاح يک تعبیر نادرست
🔹 آقای حاج آقـا رضـا صـدر میفرمود: «برای نـام بـردن پیامبر خاتم حضرت محمّد (ص) از تعبيـر رایـج «پیامبر اسلام» استفاده نکنید؛ زیرا از ابداعات مستشرقان و مخالفان اسلام است که رسالت آن حضرت را قبول ندارند و ایشان را تنها پیامبر مسلمانان میدانند.
🔸 بهتر است ما از تعابیری نظیر «خاتم الأنبياء» یا «پیامبر خاتم» یا «رسـول خدا» یا «رسـول الله» و مانند آن استفاده کنیم که در آن شهادت ضمنی به رسالت آن حضرت است.»¹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
1⃣ مرحوم علّامه حاج سیّد محمّد علی روضاتی نیز در لزوم اصلاح این تعبیر ناصواب چنین نگاشته است: «اجازه فرماييـد ايـن مـطـلـب عقیدتی مهم را عرض کنم که در این روزها بسیار میخوانیم و میشنویم که از حضرت ختمی مرتبت (ص) تعبیر به «پیغمبر اسلام» ، «پیغمبر گرامی اسلام» ، «رسول گرامی اسلام» میشود، در صورتی که این تعبیر درستی نیست و آنچه در قرآن کریم یاد شده «محمد رسول الله» ، «و لكن رسول الله و خاتم النبيين» است و در اذان میگوییم «اشهد أن محمداً رسول الله».
▫️در حقیقت حضرتش «شارع مقدس اسلام» است نه «رسول اسلام» که این تعبیر را دشمنان آن حضرت و اسلام یعنی شیاطین کفار، ابداع و اختراع کرده و به دست مستشرقانشان و به زبان گویندگانشان به کار میبرند و رواج میدهند، چه آنها قبول ندارند و منکرند که آن حضرت رسول خدا باشد، اما «پیامبر اسلام» و «رسول اسلام» معنای دیگری دارد که با باور آنان هیچگونه منافاتی ندارد.
▫️اگر ما مسلمانان هم که آن حضرت را رسـول الله و فرستاده خدا میدانیم از روی غفلت و عدم تأمل حضرت رسالت پناه را «رسول اسلام» و «پیامبر اسلام» بنامیم، دشمنان را تأیید و شاد کردهایم.
▫️و نیز باید بگویم که رواج این تعبیر خطا از همین نیم قرن اخیر است، آن هم در بلاد اسلامی ایران و الا تا حدود ۱۳۰۰ شمسی در هیچ کتاب و نشریه اسلامی به فارسی یا عربی چنین چیزی مشهود نیست و در بلاد عرب زبان هم از آن اثری دیده نمیشود.
▫️پس باید با این پدیده ناروا مقابله و ناآگاهان را بیدار کرد. حضرت ختمی مرتبت (صلى الله عليه و آله) را اسماء و القاب خاصه توقیفی است که در کتب سیره و حدیث یاد شده است، از جمله در کتاب شریف «كشف الغمة» محدث اربلی و کتب علّامه مجلسی و محدّث قمی (رضوان الله عليهم)، مع الأسف آنها همه فراموش گردیده و امروزه بیشتر از آن لفظ اختراعی موذیانه دشمنان دین استفاده و به کار برده میشود.
▫️سالها قبل، مرحوم ادیب فاضل محقّق آقا سیّد کریم امیری فیروزکوهی مقالتی در همین زمینه به تفصیل نوشت و در مشهد مقدّس منتشر فرمود، اما غفلت اذهان مانع اثر قاطع گردید. (در پرتو روضات، صص ۳۲۴ - ۳۲۵)
📚 آیت الله شبیری زنجانی، جرعهای از دریا ؛ ج ۴ ص ۶۴۵
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به میان اصحاب صفّه رفتند. یکی از آنها گفت: یا رسول الله! من در نَفْس خودم این حالت را احساس میکنم که اصلًا تمام دنیا و مافیها درنظر من بیقیمت است. الآن در نظر من طلا و سنگ یکی است، یعنی هیچ کدام از اینها نمیتواند مرا به سوی خودش بکشد. نمیخواهد بگوید که استفاده من از طلا و از سنگ یک جور است؛ بلکه قدرت طلا و قدرت سنگ در اینکه من را به سوی خودش بکشاند یکی است. رسول اکرم نگاهی به او کرد و فرمود: «اذاً انْتَ صِرْتَ حُرّاً حالا من میتوانم به تو بگویم که مرد آزادی هستی.»
پس واقعاً آزادی معنوی خودش یک حقیقتی است. ...
مرحوم سید حسین کوهکمری از بزرگان اکابر علما و از مراجع تقلید زمان خودشان بودند. آذربایجانی هستند. ایشان عموی مرحوم آیة الله حجّت کوهکمری- که در زمان ما و استاد ما بودند و ما در خدمت ایشان درس خواندهایم- بودند که ایشان هم مرد بزرگواری بودند. جریان عجیبی از زندگی این مرد بزرگ نقل میکنند و آن این است که ایشان در نجف در زمان صاحب جواهر و بعد از صاحب جواهر حوزه درسی داشتند. شیخ انصاری (اعلی الله مقامه) در آن وقت هنوز شهرتی نداشت ... در مسجدی تدریس میکرد و از قضا مرحوم آقا سید حسین هم در همان مسجد تدریس میکرد، ولی درسهایشان اینجور بود که اول شیخ میآمد تدریس میکرد، آن که تمام میشد، آقا سید حسین میآمد تدریس میکرد. یک روز مرحوم آقا سید حسین وارد مسجد میشود. از بازدیدی برمیگشت؛ دید دیگر فرصت نیست که به خانه برود و دومرتبه برگردد. هنوز حدود یک ساعت به درس مانده بود، گفت میرویم در مسجد مینشینیم تا موقع درس بشود و شاگردان بیایند. رفت، دید یک شیخ به اصطلاح ما جلنبری هم آن گوشه نشسته، برای دو سه نفر تدریس میکند. او هم همان کنار نشست ولی صدایش را میشنید. حرفهایش را گوش کرد، دید خیلی پخته دارد تدریس میکند و رسماً استفاده میکند. حالا آقا سید حسین یک عالم متبحّر معروف قریبالمرجعیة و او یک مرد مجهولی که آقا سید حسین تا امروز وی را اساساً نمیشناخته است. فردای آن روز گفت حالا امروز هم کمی زودتر بروم ببینم چگونه است، آیا واقعاً همینطور است؟ فردا عمداً یک ساعت زودتر رفت.
باز یک کناری نشست، گوش کرد، دید تشخیص همان است که دیروز بود؛ راستی این مرد، مرد ملّای فاضلی است و از خودش فاضلتر. گفت یک روز دیگر هم امتحان میکنیم. یک روز دیگر هم همین کار را کرد. برایش صددرصد ثابت شد که این مرد نامعروف مجهول از خودش عالمتر است و خودش از او میتواند استفاده کند. بعد رفت نشست. شاگردانش که آمدند- هنوز آن درس تمام نشده بود- گفت:
شاگردان! من امروز حرف تازهای برای شما دارم. آن شیخی که میبینید آن گوشه نشسته، از من خیلی عالمتر و فاضلتر است. من امتحان کردم، خود من هم از او استفاده میکنم. اگر راستش را بخواهید، من و شما همه با همدیگر باید برویم پای درس او. خودش از جا بلند شد و تمام شاگردان هم یکجا رفتند به درس او.
این انصاف چیست در بشر؟ صد در صد قیام علیه منافع خود است. از آن ساعت آقا سید حسین جزء شاگردان شیخ انصاری شد، یعنی یک مرجعیت را (میدانید مرجعیت اگر انسان از جنبه دنیایی حساب کند بسیار مقام عالیای است) اینجور از خودش سلب کرد و عملًا به دیگری تفویض نمود. آیا نفْس این آدم احساس نمیکرد آقایی چیست؟ مدرّس بودن چیست؟ احترام چیست؟ مسلّم او هم مثل ما از احترام خوشش میآمد، او هم مثل ما از سیادت و آقایی خوشش میآمد، او هم مثل ما از ریاست و مرجعیت خوشش میآمد، نه اینکه خوشش نمیآمد. اما این مرد یک روح عالی متعالی آزادی داشت که توانست درباره خودش و آن شخص قضاوت کند و علیه خودش حکم صادر کند.
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص32 تا 34
✅ #مقاله
چگونگی و چرایی بازگشت به جاهلیّت در جامعه پس از پیامبر(ص)
نویسنده: جواد سلیمانی
بر اساس شواهد روایی و تاریخی، پس از رحلت پیامبر(ص) باورها و اخلاق دوران قبل از بعثت، بار دیگر با لباسی نو، ظهور کرد و بهتدریج بر فرهنگ اسلامی امت پیامبر چیره شد. سؤال این است که بازگشت به دوران جاهلیّت چرا و چگونه اتفاق افتاد؟ با نگاهی تحلیلی به تاریخ بهدست میآید که این روند در گام نخست با ابراز مخالفت نسبت به احکام صادره از سوی رسول خدا(ص) آغاز شد و سپس با انکار مسأله جانشینی منتصب الهی پس از رسول خدا(ص) ـ که منجر به روی کارآمدن حاکمان غیر اسلامی گردیدـ دنبال شد.
رفتهرفته لغزش خواص به سمت دنیاگرایی و ارزشگریزی، وسعت و عمق یافت تا اینکه این لغزش به سمت دنیاگرایی و عبور از ارزش ها به توده مردم منتقل گردید. در ادامه همین روند بود که نسبت به اجرای حدود الهی، تقسیم عادلانه بیتالمال، مبارزه با اشرافیگری و تکلیف خود در مورد خطر نفوذ عناصر غیرخودی و دشمنان نقابدار در بدنه حاکمیت جامعه اسلامی تساهل نمودند...
👉 https://b2n.ir/k29751
#مقاله
پيروزى نظريه حاكميت قريش و پيامدهاى آن در تاريخ اسلام
نویسنده: حجت الاسلام مهدی پیشوایی
به دليل اهميت و جايگاه ولايت و رهبرى امت و ضرورت تداوم راه پيامبر اسلام پس از در گذشت او، آن حضرت از همان سال هاى آغازين بعثت تا پايان عمر، به امر و اراده الهى و در مناسبت هاى مختلف و فواصل زمانى متعدد، چه در مكه و چه در مدينه، مسئله امامت و جانشينى را مطرح مى كرد و توجه مسلمانان را به اين امرِ خطير و انتخاب شخصيت لايق براى تصدى آن جلب مى كرد و به منصوص بودن جانشينى تأكيد مى ورزيد.
طرح مسئله و صايت و خلافت اميرالمؤمنين على(عليه السلام) در جريان دعوت خويشاوندان، بيان حديث منزلت، اعلام عمومى اين مسئله در غدير، تصميم بر نوشتن وصيت نامه در واپسين روزهاى حيات ـ به رغم آن كه عملى نشد!ـ نمونه هايى از سلسله كوشش هاى پيامبر اسلام در اين زمينه به شمار مى رود.
اما پس از رحلت آن حضرت و ماجراى سقيفه، حوادث، عملا به گونه اى ديگر رقم خورد و ديدگاه ديگرى در مورد جانشينى پيامبر به اجرا گذاشته شد كه جنبه انتخابى و عرفى داشت. در سقيفه، ابوبكر براى اثبات صلاحيت مهاجران (قريش) براى احراز خلافت، به حديث الأئمة من قريش استناد كرد و با اين استدلال، انصار را از دايره صلاحيت جانشينى پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله) بيرون راند...
👉 https://b2n.ir/q81480
✳️ پیامبر همه جهانیان
استاد احمد عابدی:
💠 تقریباً در این صد سال اخیر اشتباهی در کتابهای فرهنگی ما رخ داده که گفته می شود پیغمبر اسلام. اما تا قبل از این قرن اخیر هرکتابی چه عربی و چه فارسی در مورد پیغمبر اکرم نوشته شده همه تعبیر ها، رسول خداست.
💠 قرآن کریم هرجا از پیامبر اکرم یاد می کند بعنوان رسول الله یاد می کند. "لقد کان لکم فی رسول الله اسوه الحسنه" و روایات نیز همیشه می گوید رسول الله. در واقع پیغمبر خداست .
💠 حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر همه جهانیان است و تنها پیامبر مسلمانان نیست و به کار بردن تعبیر «پیامبر اسلام» درست نیست و این واژه ساخته غربی ها است.
💠 انگلیسیها چون پیامبر(ص) را قبول نداشتند و نمیخواستند ایشان به عنوان پیامبر(ص) همه بشریت معرفی شود این تعبیر را درست کردند و در یک قرن اخیر بر سر زبانها انداختند. در حالی که پیغمبر برای همه بشریت آمده است و مسلمان و غیر مسلمان ندارد.
💠 در طول 13 قرن بعد از اسلام در هیچ نوشتهای از بزرگان دین و یا تعابیرشان، تعبیر پیامبر اسلام به کار نرفته و مسلمانان همه حضرت محمد(ص) را با عنوان رسول الله و پیامبر خدا میشناسند
🔷 اما انگلیسیها برای پیش برد اهداف ضد اسلامی خود این تعبیر را درست کردند و متأسفانه در میان ما هم رواج یافته است.
💥اسرار پشتپردهای از کودتایسقیفه و هجوم به خانۀ امیرالمومنین(ع)
✔️ استاد علی ابوالحسنی (منذر) مورخ 🔻
🔹شما فکر میکنید، سقیفۀ بنی ساعده فقط طرحی برای تغییر حکومت و تحول سیاسی بود؟ یعنی سقیفه تنها به دنبال تغییر خلافت و حکومت از یک شخص به شخص دیگر بود؟ خیر. ماجرا خیلی عمیقتر از این حرفهاست.
🔹شما اگر حوادث بعد از مصیبت فقدان پیامبر (ص) را به دقت مطالعه کنید، می بینید که سقیفه و هجوم به خانه امیرالمومنین (ع) امتداد یک جریان بود که برای کشتار، نسل کشی و نابودی نسل پیامبر (ص) و تمامی فرزندان پاک ایشان طراحی شده است. اصلاً به آتش کشیدن خانۀ مولا و آن حملۀ عجیب و غریب صورت عادی ندارد؛ میخواستند نسل سوزی کنند و تشیع را برای همیشه نابود کنند لذا موقع آتش زدن خانه وقتی آن فرد گفت خانه را با اهلش به آتش میکشم، به او گفتند حتی اگر فاطمه باشد، چنین میکنی؟ پاسخ داد: وإن ... حتی اگر فاطمه زهرا باشد، خانه و اهلش را آتش میزنم.
🔹در مقام عمل هم اگر چه امیرالمؤمنین (ع)،با حفظ مصالح، وصایای پیامبر (ص) و زمینههای لازم را برای حفظ اسلام و تشیّع، رعایت کردند و سقیفه، در آن برهۀ طوفانی به نسل کشی اولاد پیامبر به طور کامل نرسید، اما به هر حال دشمنان، تنها دختر و یادگار پیامبر (ص) را به شهادت رساندند، و حق آلالله را غصب کردند، و بعد با قتل محسن بن علی (ع)، یک سوم سادات را از بین بردند.
🔹شما اگر پرونده سقیفه و کودتاچی های سقیفه و دار و دسته آنها را باز کنید، میبینید از ابتدا سیاست و مرامشان همین بوه است. و این جریان از بام تا شامِ تاریخ به دست طواغیت، همین برنامه را بر ضد شیعه اجرا کرده است... اینجا محسن بن علی (ع) و در کربلا، طفل شیرخوارۀ سیدالشهداء (ع) را به آن وضع فجیع کشتند...
🔹کربلا قرار بود همه را قتل عام کنند... لذا دو مقطع خیلی به اهل بیت(ع) سخت گذشت: یکی مصیبت پیامبر (ص) که دشمنان انتظار کشیدند تا با رفتن او، فوراً به اهل بیتش حمله و کار را یکسره کنند. یکی شهادت امام حسین (ع) بود که تا او را به قتل رساندند، به حریمش حمله کردند و خیمهگاهش را به آتش کشیدند و بعد از غارت و تاراج، به این زن و فرزندان بیگناه جسارتها کردند که زبان از بیانش عاجز است...
محمد (ص) پیامبر اخلاق
حضرت حتى سراغ ضعيف ترين اطرافیانش را مى گرفت: زن سياه پوستى در مدينه بود كه كارهاى مسجد را انجام می داد. چند روزى خبرى از او نشد. حضرت سراغ گرفت، گفتند: مُرد. حضرت فرمودند: آیا شما با این خبر ندادنتان مرا آزار ندادید؟ در اصل مردم تصور كرده بودند اين شخص اين اندازه ارزش ندارد كه پيامبر (ص) را براى درگذشت او خبر كنند. حضرت فرمود: اكنون قبر او را به من نشان دهيد. قبر را نشان دادند. حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود: اين قبور گرفتار ظلمت هستند، و با درود و صلات ما بر آنها، نورانى مى شود.
متن کامل یادداشت بالا را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
http://historylib.com/articles/1949/