گفت؛توبسیجچکارهای؟
گفتم:آچارفرانسه ..
گفت؛یعنیبعضاًهستیبعضاًنه؟
گفتم؛نهماکههمیشههستیم،
اینجاهممیمیریم ..
ولیآچارفرانسهیعنیهرجاهرموقعهرکاری!!
#بسیجےعاشق🌱
#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷بسیج دانشکده علوم قرآنی مشهد:
🆔 @re_alhadid
29.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گفتند که بسیجیها با سلاح آمدند....
⏪این تصاویر، حقیقت وجودی اغتشاشگران و بسیجی های تو میدون دفاع از امنیت رو نشون می ده.....
قضاوت با شما.....😔✋
پ. ن: ما بسیجی هستیم و پایان ماموریت بسیجی شهادت است...
بسیجی فدایی مردم و راه ولایت
لعنت خدا بر دل سیاه سلبریتی ها و بانیان این جنایت
رسانه باشید🙏🌹
شادی روح تمام شهدای امنیت صلوات
#بسیجےعاشق
#لبیک_یا_خامنه_ای
#درمسیر_شهدا_برای_ظهور
🇮🇷بسیج دانشکده علوم قرآنی مشهد:
🆔 @re_alhadid
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
#سلام_بر_ابراهیم
(شوخی های آقا ابراهیم)
☀برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد.
▪️در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند.
🍶شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟!
☺ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و..
💦جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. گفتم:" چیکار می کنی جواد؟ مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند!
💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐
#جان_فدا
#رفیق_شهیدم
#بسیجےعاشق
#ترابی_تنها_نیست
🇮🇷بسیج دانشکده علوم قرآنی مشهد:
🆔 @re_alhadid