پایگاه بسیج شهید سیدفریدالدین معصومی دانشکده علوم قرآنی مشهد
شرکت کننده شماره3️⃣1️⃣ شهید عبدالرسول زرین، چریکی است که به قدری در دل دشمن وحشت انداخت که از طرف د
شرکت کننده شماره4️⃣1️⃣
#شهید_حسین_محرابی
در میزنم و کسی وا نمیکند...
پس زودتر امام رضا (ع) را خبر کنید ...
گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره ی شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت نما شدم. طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک زیارت نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می شوم، شک نکن. محکم شده بود. گفت: امام رضا (ع) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا (ع) بهش گفته بود.
به خادم حرم شب قبل شهادت علی بن موسی الرضا (ع) برای اذن شهادتش اینجوری پیام داد
در میزنم و کسی وا نمیکند ...
پس زود تر امام رضا (ع) را خبر کنید ....
ارادت خاصی به علی ابن موسی الرضا (ع) داشت که شب شهادتش هم مصادف شد با سالروز شهادت امام رضا (ع). خیلی صاف و ساده و اهل اشک و گریه بود. هر زمان با خودش خلوت می کرد به یک جا خیره می شد و اشک می ریخت.