#عفافگرایی
#غیرت_ورزی
#شهید_حمید_باکری
🔺 #همسر_شهید_باکری میگفت: "حمید به بعضی چیزها خیلی حساس بود".
🔺 به من میگفت: "فاطمه! این چیه که زنها میپوشند؟"
🔺 میگفتم: "#مقنعه را میگویی؟"
🔺 میگفت: "نمیدونم اسمش چیه. فقط میدونم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری و روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسری است. دوست دارم یکی از همینها بخری و سرت کنی که راحتتر باشی".
🔺 گفتم: "من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشه؟"
🔺 خندید و گفت: "هر دوش"
🔺 از همان روز من #مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جدایش نکردم، تا یادش باشم. تا یادم نرود او چه کسی بوده، کجا رفته، چطور رفته و به کجا رسیده است.
📚 منبع: خوشبختی در همین نزدیکی، نوشته #عبدالحمید_صادقی
🍀 #شهید_حمید_باکری، از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب میشد و جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت. وی برادر کوچکتر علی باکری و #مهدی_باکری میباشد. شهید باکری در اسفندماه ۱۳۶۲ در خلال انجام #عملیات_خیبر، بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپیجی، در جزیره مجنون، #شهید شد و پیکر او در میدان نبرد باقی ماند و هیچگاه به کشور بازگردانده نشد.
https://eitaa.com/umefafgaraei
#عفافگرایی
#غیرت_وزی
#بازگشت_به_خدا
✴️حتماً تاکنون در خصوص #توبه افراد سابقهدار، روایتهایی شنیدهاید. اما یکی از موارد قابل توجه، داستان مرد شروری است که به راهزنی اشتغال داشت. بهگفته یکی از فرهیختگان، در یکی از مراسمهای راهیان نور:
🔺روزی سردستۀ گروهی موتورسوار، که در بیابانهای اطراف کرمان، در کمین بودند تا به #زورگیری بپردازند، متوجه پرتاب بستهای از وانت پیکانی میشوند که به سمت شهر در حرکت بود.
🔺رئیس باند فوراً دستور میدهد تا بسته را از روی زمین بردارند. افراد به رئیس اطلاع میدهند که بسته، #نوزادی است که خوشبختانه هنوز زنده است.
🔺در مدت کوتاهی، افراد شرور، که عشق تعقیب و گریز بودند، راننده را وادار به توقف میکنند.
🔺رئیس باند، با عصبانیت و شاید بر اساس عادت با ضرب و شتم!، از راننده سؤال میکند: "چه میکنی؟ #خجالت نمیکشی؟"
🔺راننده اظهار بیاطلاعی نموده و به اتاقک پشت وانت اشاره میکند. افراد سریعاً اتاقک را باز میکنند و با زنی روبرو میشوند.
🔺زن لب میگشاید: "این نوزاد #فرزند من است. مدتی پیش در سر مرز، #اسیر عراقیها شدم. تا اینجا فکر میکردم که شوهرم از دیدن من خوشحال میشود؛ ولی برای بچه به او چه بگویم؟!" و گریه امانش نداد.
🍀بعد از این واقعه، سردسته باند به افرادش میگوید: "تابهحال، مملکت ما مورد تجاوز بود و حالا #ناموس ما. دیگر نمیتوانم تحمل کنم".
🌺این فرد، همان #شهیدی بود که، بعد از سالها تلاش در #جبهه، بهعنوان پیکِ یکی از لشکرهای عملکننده در #عملیات_خیبر، با چهرهای خونین به ملاقات پروردگارش شتافت.
✍️دکتر سعیدی رضوانی
https://eitaa.com/umefafgaraei