eitaa logo
مسیر عفافگرایی
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1هزار ویدیو
32 فایل
مسیر عفافگرایی با مدیریت دکتر سعیدی رضوانی، وابسته به کارگروه عفافگرایی و تربیت جنسی دانشگاه فردوسی مشهد، متشکل از کارشناسانی است که وجهه همت خود را، آگاه‌سازی جامعه، راجع به زیست صحیح جنسی قرار داده‎اند. ارتباط با ما: @saeedy_rezvani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 می‌گفت: "حمید به بعضی چیز‌ها خیلی حساس بود". 🔺 به من می‌گفت: "فاطمه! این چیه که زن‌ها می‌پوشند؟" 🔺 می‌گفتم: " را می‌گویی؟" 🔺 می‌گفت: "نمی‌دونم اسمش چیه. فقط می‌دونم هر چی که هست برای تو که بچه بغل می‌گیری و روسری و چادر سرت می‌کنی بهتر از روسری‌ است. دوست دارم یکی از همین‌ها بخری و سرت کنی که راحت‌تر باشی". 🔺 گفتم: "من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشه؟" 🔺 خندید و گفت: "هر دوش" 🔺 از همان روز من پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جدایش نکردم، تا یادش باشم. تا یادم نرود او چه کسی بوده، کجا رفته، چطور رفته و به کجا رسیده است. 📚 منبع: خوشبختی در همین نزدیکی، نوشته 🍀 ، از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد و جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت. وی برادر کوچکتر علی باکری و می‌باشد. شهید باکری در اسفندماه ۱۳۶۲ در خلال انجام ، بر اثر اصابت مستقیم گلوله آرپی‌جی، در جزیره مجنون، شد و پیکر او در میدان نبرد باقی ماند و هیچ‌گاه به کشور بازگردانده نشد. https://eitaa.com/umefafgaraei
✴️حتماً تاکنون در خصوص افراد سابقه‌دار، روایت‎هایی شنیده‎اید. اما یکی از موارد قابل توجه، داستان مرد شروری است که به راهزنی اشتغال داشت. به‌گفته یکی از فرهیختگان، در یکی از مراسم‌های راهیان نور: 🔺روزی سردستۀ گروهی موتورسوار، که در بیابان‎های اطراف کرمان، در کمین بودند تا به بپردازند، متوجه پرتاب بسته‎ای از وانت پیکانی می‌شوند که به سمت شهر در حرکت بود. 🔺رئیس باند فوراً دستور می‎دهد تا بسته را از روی زمین بردارند. افراد به رئیس اطلاع می‎دهند که بسته، است که خوشبختانه هنوز زنده است. 🔺در مدت کوتاهی، افراد شرور، که عشق تعقیب و گریز بودند، راننده را وادار به توقف می‌کنند. 🔺رئیس باند، با عصبانیت و شاید بر اساس عادت با ضرب و شتم!، از راننده سؤال می‎کند: "چه می‎کنی؟ نمی‎کشی؟" 🔺راننده اظهار بی‌اطلاعی نموده و به اتاقک پشت وانت اشاره می‌کند. افراد سریعاً اتاقک را باز می‎کنند و با زنی روبرو می‌شوند. 🔺زن لب می‎گشاید: "این نوزاد من است. مدتی پیش در سر مرز، عراقی‎ها شدم. تا اینجا فکر می‎کردم که شوهرم از دیدن من خوشحال می‌شود؛ ولی برای بچه به او چه بگویم؟!" و گریه امانش نداد. 🍀بعد از این واقعه، سردسته باند به افرادش می‎گوید: "تابه‎حال، مملکت ما مورد تجاوز بود و حالا ما. دیگر نمی‎توانم تحمل کنم". 🌺این فرد، همان بود که، بعد از سال‎ها تلاش در ، به‎عنوان پیکِ یکی از لشکرهای عمل‌کننده در ، با چهره‎ای خونین به ملاقات پروردگارش شتافت. ✍️دکتر سعیدی رضوانی https://eitaa.com/umefafgaraei