🍃 فلسفه آفرینش عالم
شبهای قدر تمام شد و من تو را ندیدم. میترسم ماه رمضان هم تمام شود و باز هم نبینمت و شاید زبانم لال عمرم به سر برسد و چشمانم به جمالت روشن نشود.
آقا! فلسفۀ آفرینش چشم، دیدن توست. در قیامت اگر خدا بپرسد چرا کاری نکردم که چشمهایم لایق دیدار تو شود، چگونه پاسخش را بدهم. میشود بگویی؟!
بگذار یک بار و فقط یک بار ببینمت. میگذاری آقا!؟
شبت بخیر فلسفۀ آفرینش عالم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃محبوب خدا
من میدانم چه کارهایی دلت را میشکند و غصهدارت میکند؛ ولی باز هم آن کارها را میکنم؛ و میدانم چه کار کنم لبخند به لبت مینشیند و راضی میشوی از من؛ ولی چرا انگیزهام برای آن کارها زیاد نیست؟ اینها همه یک معنا دارد: من عاشق نیستم.
اگر هر شب این گونه از تو عذرخواهی کنم باز هم کم است: مرا ببخش برای این همه عاشق نبودنم.
شبت بخیر محبوب خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃منجی عالم
از دست شیطان رها شدن فقط یک نشانه دارد و آن هم آغوش گرم تو را احساس کردن است. من آغوش گرمت را احساس نمی کنم پس بی تردید هنوز در چنگال شیطان گرفتارم. مرا در آغوش بکش که دیگر تاب چنگالهای شیطان را ندارم
شبت بخیر منجی عالم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃 فرمانده
با شیطان دست و پنجه نرم کردن، بی آن که دستمان در دست تو باشد، به بازی شبیهتر است تا مبارزه. روی این بازیها نام مبارزه میگذاریم و دلمان را خوش میکنیم که رزمندۀ جهاد اکبریم. وای از دست این دلخوشیها که جز فریفتن ما و تلف کردن عمرمان، سودی برایمان ندارند.
دستمان را بگیر و بیش از این ما را در میان این دلخوشیهای بچهگانه تنها رها مکن. ما دوست داریم سرباز جبهۀ تو باشیم.
شبت بخیر فرمانده!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃 راضی به رضای خدا
تو سالهاست به انتظار نشستهای تا حکم ظهورت را خدا امضا کند. مشتاقتر از تو به ظهور تو کسی نیست. پس چرا کاسۀ صبرت لبریز نمیشود و به خدا گلایه نمیکنی؟
کاش آن گونه که تو تدبیر زندگیات را به خدا سپردهای، ما هم خودمان را به خدا سپرده بودیم! نسپردیم و با زندگی درگیر شدیم و نتیجۀ این جنگ بیپایان، بیقراریهای مدام و ممتدمان شد. کمی از ایمانت را به ما بچشان آقا که سخت به آن محتاجیم.
شبت بخیر راضی به رضای خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃امام غریب
به این زودیها نیا. التماس میکنم آمدنت را کمی دیگر به تأخیر بینداز. تو اگر بیایی و ما همین باشیم که هستیم، وقت دیدنت دینت را قبول نمیکنیم. من میدانم که تو مثل ما زندگی نمیکنی و مثل ما حرف نمیزنی. آمدن تو ما را روی لبۀ تیغ ارتداد میبرد.
بگذار دلمان خوش باشد به همین دین نصفه و نیمهای که داریم. کمی زمان بده تا تو را خوبتر بشناسیم و با دینت بهتر آشنا شویم.
من در خیالم عاقبتم را شهادت در رکاب تو ترسیم کردهام. خیالم را باطل نکن آقا!
شبت بخیر امام غریب!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃حضرت آسمان
کسی که به تو تعلق نداشته باشد، به هر چه تعلق داشته باشد، میان زمین و آسمان رهاست. او همیشه در حال سقوط است و خودش بی خبر است. وقتی که به زمین خورد، بیدار نه، میمیرد. عجب مرگ زجرآوری! من از این سقوط وحشت دارم، دلم را به دلت ببند!
شبت بخیر حضرت آسمان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃چشم خدا
چشم تو، چشم خداست. بالاتر از نگاه تو را کسی در دنیای ما ندارد. کسی که دلش را به دل تو گره میزند، نگاهش مثل تو از بالاترین نقطۀ هستی به عالم دوخته میشود. برای پیدا کردن چنین نگاهی، جز عاشق شدن راه دیگری نیست.
باز هم رسیدیم به پیچ عاشق بودن و نبودن و من وامانده هنوز گرفتار خم کوچه عاشق شدنم. فکری به حال دلم کن، سنگ شرف دارد به دلی که بهرهای از عشق تو ندارد.
شبت بخیر چشم خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃راضی به رضای خدا
ایمان تو به تدبیر خدا به قدری است که هزار و اندی سال به انتظار مینشینی و لب به شکوه نمیگشایی، به انتظار مینشینی و تسلیم میمانی، به انتظار مینشینی و شکر میکنی و در این انتظار ممتد، جنایتهای بیشماری را میبینی و در میان جنایتها صدای مظلومهایی را میشنوی که تو را صدا میزنند. کاش قطرهای از ایمان تو به تدبیر خدا نصیب من میشد!
شبت بخیر راضی به رضای خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃مملوک خدا
یک بار برایم بگو چگونه خودت و هر چه داری را ملک خدا می بینی و برای خویش هیچ مالکیتی را تصور نمی کنی. مرا این همه حس مالکیت به وادی هلاکت کشانده. چقدر محتاج حس مملوک بودنم.
شبت بخیر مملوک خدا
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃بنده خدا
کسی بهتر از تو رسم بندگی کردن را بلد نیست. ما در میان بندگی هایمان چشم باز می کنیم و می بینیم به اسم بندگی خدایی می کنیم. با این بندگی ها ما روز به روز از خدا دورتر می شویم. برای بندگی هایمان دعا کن.
شبت بخیر بنده خدا
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🍃مرد خدا
تو تدبیرت به خدا سپردی و در اوج محنتها آرام آرامی و قصۀ بیچارگیهای من از وقتی شروع شد که خواستم تدبیرکنندۀ زندگی خویش باشم. من چه مأمومی هستم برای تو! چرا تو به خدا اعتماد میکنی و من به خدا بیاعتمادم؟! کاش نسیمی از ایمان تو میگذشت و گردی از اعتماد تو به خدا را روی دلم مینشاند.
شبت بخیر مرد خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی