eitaa logo
رایحه ظهور منجی
783 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
140 فایل
لینک کانال ◀️ کارشناس سؤالات مذهبی ومهدوی : @Sajadi82 ◀️كانال ديگرما: 🆔➡️ @sajadi43
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃امام صبورم کسی به من گفت: «تو مایۀ خجالتم هستی». همۀ وجودم شکست. در دلم طوفان غم به پا شد. کاری ندارم که درست گفت یا اشتباه؛ اما تصور این که شاید مایۀ خجالتش باشم، آرام و قرار را از کفَم ربود. حتماً از مهربانی توست که تا کنون به من نگفته‌ای که مایۀ خجالت هستم. او امامم نبود و این را گفت و این گونه تکه تکه‌ام کرد، تو اگر به من بگویی، هیچ چیز نمی‌ماند از من. من تلاش می‌کنم، دست و پا می‌زنم، زمین و زمان را به هم می‌زنم تا یک روز خیالم راحت شود که مایۀ خجالتت نیستم، ولی التماس می‌کنم تا آن روز حتی به اشاره هم نگو به من که مایۀ خجالتت هستم. روزی اگر این جمله را از تو بشنوم، حتی اگر بعدها مایۀ افتخارت شوم، دیگر زندگی برایم طعمی نخواهد داشت. به گمانم شیرینی بهشت هم نمی‌تواند تلخی این جمله را از کامم بزداید. ممنونم از لحظه لحظه صبوری‌ات. شبت بخیر امام صبورم!
🍃چاره بیچاره ها وقتی وارد میدان مبارزه با نفس شدم، فهمیدم که این دشمن‌ترین، به این راحتی از نفَس نمی‌افتد. خودم را که نگاه کردم، دیدم کمی که با نفس دست و پنجه نرم می‌کنم، خیلی زود از نفَس می‌افتم. برای همین هم بود که زود به این نتیجه رسیدم: جنگیدن با نفس کار من بیچاره نیست. مبارزه را رها کردم و با نفسم دوست شدم؛ ولی باز هم زندگی به کامم نشد که نشد. حالا تو را پیدا کرده‌ام و فهمیده‌ام بدون تو مبارزه با نفس، جز دست و پا زدن‌های بیهوده، هیچ چیز دیگری نیست. چقدر خوبی که مرا در میانۀ این میدان پر هیاهو، تنها رها نمی‌کنی. با تو که باشم، احساس قوت می‌کنم و بی تو بیچارۀ ضعیفی هستم که جز قبول شکست، راه دیگری ندارم. ممنونم که هستی! شبت بخیر چارۀ بیچاره‌ها!
🍃بهانۀ بودن شنیده‌ام که اگر حجت خدا روی زمین نباشد، زمین اهلش را فرو می‌برد. آفرین به معرفت زمین، مرحبا به عشقی که در دلش از تو دارد؛ اما آقا! به زمین از قول ما بگو تحمّل زمین، جز حضور حجت خدا هیچ دلیل دیگری ندارد. اگر تو نباشی، ما خودمان راهی پیدا خواهیم کرد تا زمین را ترک کنیم. زمینی که تو در آن نباشی، ارزش ماندن ندارد. ما با هر اندازه از بدی، دنیا را بدون تو در خیالمان هم تصور نمی‌کنیم. حتی خیالی این چنین، ذره‌ای آرام و قرار برایمان نمی‌گذارد. آقای خوبم! تو همیشه بهانۀ بودن ما هستی! شبت بخیر بهانۀ بودن!
🍃آشنای آسمان گناه‌های دسته‌جمعی عقوبتش بیشتر از گناه‌‌های فردی است. چوب گناه فردی را خود گناهکار می‌خورد؛ ولی وقتی جامعه‌ای رو به گناه می‌رود، عقوبت گناه، همه را می‌گیرد. اگر حرف زدن از تو، فکر کردن به تو، باز کردن سفرۀ دل برای تو، شناساندنت به این و آن گناه بود و همه مبتلا می‌شدیم به آن، عطر وجود تو همۀ شهرها و روستاهایمان را می‌گرفت. گناه‌های دسته‌جمعی برای اهلش، لذّت بیشتری دارد. ما در لذّت گناه، چندان خودخواه نیستیم. دیگران را در لذّت گناهمان شریک می‌کنیم. عشق‌بازی با تو اگر گناه بود، همه را دعوت می‌کردیم تا کنار هم با تو عشق‌بازی کنیم. آن وقت مهمانی‌هایمان بیشتر و شلوغ‌تر می‌شد، تا بیشتر لذت ببریم. وقتی گناهی رواج پیدا می‌کند، کسی از انجامش نه ترس دارد و نه شرم. ما هنوز از حرف زدن دربارۀ تو خجالت می‌کشیم و حتی می‌ترسیم. کاش زودتر توصیف تو در زمرۀ گناهان قرار می‌گرفت و همه به آن مبتلا می‌شدیم تا کسی از انجام این گناه بزرگ ترسی نداشته باشد و شرمی نکند. چه دنیای زشتی شده که چند شب از تو می‌خواهم جای گناه و ثواب را عوض کنی تا متن زندگی ما شوی. منتظرم بیاید آن روز که از این همه غربت رها شوی. شبت بخیر آشنای آسمان!
🍃قشنگ ترین خبر عالم می‌دانم کسی که تو با او دوست می‌شود باید مُهر تنهایی را بر پیشانی‌اش بزند. نکند دلت می‌سوزد برایم که با من دوست نمی‌شوی. شاید می‌دانی که من تاب تنهایی را ندارم برای همین هم با من دوست نمی‌شوی. درست است،‌ تاب آوردن تنهایی کار هر کسی نیست. به عمرم کم دیده‌ام کسی که از تنهایی فراری نباشد. یاد گرفته‌ام که دیگر اهل ادّعا نباشم برای همین هم با صدای بلند می‌گویم: من تاب تنهایی را ندارم. از خودم می‌ترسم، خیلی هم می‌ترسم من اگر تنها شوم، اصلاً بعید نیست برای فرار از تنهایی دست دوستی به شیطان هم بدهم، به خود شیطان، یعنی ابلیس. ولی آقا! می‌شود به من بگویی چگونه می‌شود که تنهایی را تاب آورد و حتّی آن را دوست داشت؟ چه قدر باید عاشق تو شد تا تنهایی محبوبمان شود؟ می‌دانم آن قدرها عاشق نیستم که اگر تنها شدم، ره به خطا نپیمایم ولی دوست دارم این قدرها عاشقت شوم که اگر من بودم و خودم و همۀ عالم ترکم کردند باز هم به عشق تو خودم را در شلوغ‌ترین نقطۀ عالم ببینم. مگر خبری پر سر و صداتر از عشق تو در عالم هست؟ نیست دیگر، دروغ می‌گویم؟ پس کسی که در هوای عشق تو نفس می‌کشد در شلوغ‌ترین نقطۀ دنیاست. مرا عاشق کن تا از تنهایی نترسم شبت بخیر قشنگ‌ترین خبر عالم!
‍ مگر تو خودِ خیر نیستی؟ هر چه غیر از تو نام خیر دارد اگر از تو فاصله بگیرد مگر شرّ نمی‌شود؟ و مگر می‌شود بویی از خیر به مشام کسی برسد بی‌آنکه از کوی تو گذر کرده باشد؟ حالا می‌شود شب بخیر را معنا کرد: شبت بخیر یعنی وقتی که این شب، برایت به خیر تمام شود. یعنی وقتی که بیدار شدی چشمت به رخ محبوب باز شود. یعنی دست محبوب به شانه‌ات بخورد و تو را بیدار کند. اصلاً یعنی تپش قلب محبوب لالایی شبانه‌ات باشد. یعنی وقتی بیدار شدی محبوب را در سجاده ببینی که در قنوت نماز شبش دارد نام تو را به زبان می‌آورد... به من بگو شبت بخیر من به شب بخیر‌های تو محتاجم.
🍃حضرت مشکل گشا ما برای خودمان و برای دوستانمان نذر می‌کنیم. گرهی به کارمان می‌افتد، ختم می‌گیریم، به خدا قول می‌دهیم اگر گره گشوده شد، فقیر یا مؤمنی را اطعام کنیم. به اندازۀ کوری گره یا محبّتی که به دوستانمان داریم، نذرمان سنگین می‌شود. همین که گره از کارمان گشوده می‌شود یا لبخند بر لب دوستمان می‌نشیند، الساعه نذرمان را ادا می‌کنیم. دارم در خاطراتم می‌گردم به دنبال آخرین نذری که برای تو کردم. برای باز شدن دل‌ گرفته‌ات، برای گشودن گرهی که به آمدنت افتاده و برای نشستن یک لبخند از ته دل روی لبت، خاطره‌ای پیدا نمی‌کنم. من از همۀ‌نذرهایی کردم،‌ همین امشب توبه می‌کنم و برای همۀ گره‌هایی که با این نذرها گشوده شد پیش تو ابراز شرمندگی می‌کنم. یک روز برای تو سفرۀ حضرت رقیه می‌اندازم و با اطعامی که می‌کنم، از خدا می‌خواهم که گره وا کند از مشکل آمدن تو و جانم را نذر تو می‌کنم، نذر می‌کنم وقتی که آمدی، اوّلین جایی که تو بخواهی، جانم را فدایت کنم. یک روز روضۀ باب الحوائج علی اصغر را می‌خوانم و خدا را به اشک‌های رباب قسم می‌دهم که لبخندی روی لب تو بنشاند و نذر می‌کنم وقتی که آمدی، هر هفته روضه بگیرم به شکرانۀ باز شدن گره از کارت. مرا ببخش که برای مشکلات خودم به تو التماس کردم؛ ولی برای حل شدن مشکل تو به خدا التماس نکردم. شبت بخیر حضرت مشکل گشا!
🍃امید جاماندگان اربعین وقتی در اوج دلگرفتگی هستم و گرفتار موج دل تنگی می شوم، دوست دارم خدا قدرت خوابیدن عطا کند. چه کار کنم؟ آدم تحمل دل تنگی و دل گرفتگی نیستم. آقا این روزها در اوج دلگرفتگی دلم برای کربلا بدجور تنگ شده. اربعین نزدیک است و احساس می کنم قسمتم نرفتن است. کاش می شد بخوابم و بعد از اربعین بیدار شوم. بگو کسی کوله اش را پیش چشمم نبندد. من تاب دیدن کوله هایی که بسته می شود را ندارم. شنیده بودم که غبطه خوب است اما نمی دانستم که این قدر سنگین است. می گویند سوز غبطه آدم را می سازد ولی به گمانم من مرد میدان غبطه نیستم. آقا می شود امسال تو هم پیش جامانده ها بمانی. شبت بخیر امید جاماندگان اربعین.
🍃زائر اربعین قصۀ شام برای جدت زین العابدین، سخت‌ترین قصّه‌های روزگار بود. مهد کینۀ علی، شهد شیرین که نمی‌دهد به فرزندان علی، زهر تلخ عدوات، همۀ آن چیزی است که دشمنان علی بر سر سفرۀ مهمانشان گذاشتند. آقا! در شام چه گذشت که سنگین‌تر از کربلا شد؟ به گمانم آنجا که می‌گویی اگر اشک چشمت تمام شود، خون گریه می‌کنی برای حسین، شام را در نظر داشتی که این چنین سرودی. درست می‌گویم؟ این روزها چه می‌گذرد بر تو؟ در کجا مجلس روضه می‌گیری؟ دلم می‌گوید ابتدا در روضۀ عشق را در دمشق به پا می‌کنی و از همان جا همراه با عمه‌ات راهی زیارت اربعین می‌شوی. کسی اگر این روزها در شام پرسه بزند، عطر تو در مشام خویش احساس می‌کند. یک بار لطفی کن و مرا هم با خودت از دمشق تا کربلا همراه کن. شبت بخیر زائر اربعین!
🍃مسافر کربلا بارها گفته‌ام که تماشای نماز شبت از آرزوهای من است. دوست دارم یک بار هم که شده گوشه‌ای بنشینم و مناجات شبانه‌ات را نگاه کنم. تا امروز که این آرزو برآورده نشده؛ اما کاش منت می‌گذاشتی به سرم و تماشای نماز شبت را در راه زیارت اربعین نشانم می‌دادی! آقا! یک شب مرا به موکبی دعوت کن که در آن بیتوته می‌کنی. تماشای نماز شب تو در راه کربلا، هم فال است و هم تماشا. من می‌دانم که حال تو در این مسیر فرق می‌کند! بگذار با همۀ روسیاهی‌ام مهمان نماز شبت باشم. شبت بخیر مسافر کربلا!
🍃حقیقت اربعین از کدام راه می‌روی به سوی کربلا؟ در کدام یک از موکب‌ها استراحت می‌کنی؟ غذای کدام موکب را نوش جان می‌کنی؟ آقا! از دست کدام سقا آب می‌نوشی؟ راستی پای تو هم تاول می‌زند؟ تاول‌های پایت را چه کسی مرهم می‌گذارد؟ اگر مرا با خودت نمی‌بری، پاسخ این سؤال‌هایم را بده تا من هم از همان راهی بروم که تو می‌روی و در همان موکبی بیتوته کنم که تو بیتوته می‌کنی. جوابم را بده تا من نیز از همان غذایی بخورم که تو نوش جان می‌کنی. آقا من می‌خواهم از دستان سقایی آب بنوشم که تو از او آب گرفته‌ای و دستان کسی را که تاول پاهایت را مرهم گذاشته ببوسم. اربعین، اگر بوی تو را ندهد، با سفرهای دیگر فرقی نمی‌کند. عطر وجودت را در این اربعین به مشامم برسان. شبت بخیر حقیقت اربعین!
🍃 مهربان من در مسیر پیاده روی شتری دیدم که حالم را دگرگون کرد. روی آن نوشته بودند: وقف حسین. خوش به حالش که او را وقف امامش کرده اند. همین روزها هم نوبت فدا شدنش می رسد، فدای حسین برای زائران حسین. کاش یک روز تو هم روی پیشانی ام بنویسی: وقف امام. آقا! همهٔ آرزویم این است هر چه دارم را وقف تو کنم، مال، جان و آبرویم را. مرا وقف خودت کن شبت بخیر مهربان من!