یادمان شهدای ع والفجر ۸ - اروند
•💚•
『 خاطراتشهدا..؛ 』
•حرکتی باید...•
داخل یکی از شیارها بد جوری گیر افتادیم. نه میتوانستیم جلو برویم نه کسی حاضر به عقب نشینی بود. پشت شیار، مقر فرماندهی بعثی ها قرار داشت. آنها با تمام توان ما زمین گیر کرده بودند. خیلی از بچه ها همان جا داخل شیار، شهید و مجروح شدند.
ما هم می دانستیم در صورت با از بین نبردن فرماندهی بعثیها، نمیتوانیم نیروهای عراقی فعّال در آن نقطه را فلج کنیم.
آتش سنگین دشمن به فاصله کمی از بالای سرمان عبور میکرد. وضعیت سخت و طاقت فرسایی بود. دوستان و همرزمان ما یکی یکی پرپر می شدند. یکی از برادران که خون زیادی از او رفته بود ناگهان فریاد یا حسین سر داد و با تمام قدرت فریاد زد:
[برادرها!
راه امام رو ادامه بدید...
برید جلو
انقلاب خون میخواد...
یاحسین...]
اینها را که گفت چشمانش بسته شد و دیگر صدایی از او بر نخاست.
بچه ها روحیه حماسیشان دو چندان شد. با صدایی بلند یا حسین گفتند و جلو رفتند...
این روزها هروقت که سر یک دوراهی گرفتار میشوم یاد حرف های آخر آن شهید بزرگوار میافتم.
•راوی_علی اکبر محمد علی تبار•
؛ ...(:🖤📜
#السَّلاٰمٌعَلیْڪیٰاحُسیْنِشَھیٓد
#شهادت #دوراهی
#یادمان_شهدای_عملیات_ولفجر۸
🌊🌴| @vaalfajr8_ir
https://chat.whatsapp.com/BoXyJK7pp4vC8aDLs48rkU