-وایه|Vayeh-
چندتا تار موی سفید تو موهام پیدا کردم:)))))
من نیز دو عدد پیدا کردم؛مائده جانم بیا باهم غصشو بخوریم🫠
اینم از پر فشارترین سال تحصیلی..
مگه هر آغازی یه پایانی نداشت؟اینم پایان سال یازدهم
سالی که امتحاناتش طوری گذشت که هر کس فاطمه رو میدید میگفت چقدر لاغر شدی
امتحانایی که از میزان فشار روانی و جسمیش مریض و بستری شدم !
امتحانایی که هر چقدر میخوندیم و میدادیم تموم نمیشد..
امتحانایی که باعث شد فاطمه ایی که عاشق شب بیداری بود راس ۱۰ شب میل به خوابیدن پیدا کنه !
امتحاناتی که برای اولین بار بخاطر یه سری درساش گریه کردم و صد بار میخواستم جا بزنم ولی مجبور به ادامه دادن بودم..
یه سال پر فشار و طولانی دیگه هم گذشت و از دوران ۱۲ سال تحصیل ۳۶۵ روز دیگه مونده؛
قطعا دوران تلخ و سنگینه که امثال فاطمه ها انتظار زودتر تموم شدنش رو دارن
ولی دلمون برای دوستای این ۱۲ سال تنگ میشه
برا همدمای همدیگه که قیافه پف کرده وخوابالوی همو ۶ صبح تحمل میکردیم =)
خلاصه که همون بیت تکراری که میگه:
به پایان آمد این دفتر
اما
حکایت همچنان باقیست..🤍
مکتب خانه | ۴ تیر ۱۴۰۳
همون جمله قدیمی که میگه
این قافله عمر عجب میگذرد :)
پ.ن:از ۸ سالگی به مدت ۸ سال..