eitaa logo
🌅 وقت سحر 🌅
1.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
7 فایل
کانال شخصی دکتر رفیعی (پزشک)
مشاهده در ایتا
دانلود
❁ـ﷽ـ❁ سلام🤚 🧕 دیروز صبحی داشتم با بی آر تی می‌رفتم سر کار. 🚌 اتوبوس نسبتا شلوغ بود و سرپا واستاده بودم. چند تا ایستگاه رو که رد کرد، شلوغ‌تر شد و جمعیت بیشتری سوار شدن. یه همهمه‌ای شد بین خانمای وسط اتوبوس. ➖ یه خانمی که تصویرشو نمی‌دیدم ولی صداش میومد، بلند گفت:🔻 بله چند نفری زنگ زدیم و اعتراض کردیم که این خط شلوغه و اتوبوساشو بیشتر کنین ولی کو بیشتر کردن❓ ▪️نه، نکردن که!😡 👈 و بعد بلندتر ادامه داد که دیگه خرشونم از رو پل گذشت و هم که دیگه تموم شد(اشاره به انتخابات مجلس روز جمعه). 🧕 بلافاصله با صدای بلند طوری که صدام به گوشش برسه، بهش گفتم:👇 ⁉️چقدرم که دادین!! (یعنی که الآن معترضم هستین)😏 ✔️ به یکباره صدای اون خانوم و خانومای معترضِ‌ شلوغی، وسط اتوبوس که مشغول همهمه بودن، برای چند دقیقه‌ای قطع شد.🙃 انگاری کپ کرده بودن که حرف حقو شنیدن.😐 🔺بلافاصله خانمی که سمت چپم واستاده بود حرف منو مبنی بر این که تو مشارکت کمتر بوده نسبت به ، تأیید کرد و گفت: آره همون، ولی بعد با صدای آرومتر ادامه داد، ولی خودشونو ضایع کردن (البته متوجه نشدم کسایی که رأی ندادن رو گفت ضایع شدن یا برگزارکنندگان رو). 🧕البته منم بخاطر این که هم حرفشو اصلاح کرده باشم و هم این که فکر کردم داره برگزارکنندگان رو میگه، برگشتم در جوابش گفتم:👇 🚨البته اونایی که نیومدن شرکت کنن، ضایع کردن رو! 🔹بلافاصله ادامه دادم، مردمی که نرفتن رأی بدن و از حق رأیشون استفاده کنن اشتباه کردن؛ 😃بعد با خنده و شوخی گفتم:👇 عیبی نداره، ما براشون انتخاب کردیم ان‌شاءالله که از انتخابمون راضی باشن😉 ➖ یه خانمی که شالش افتاده بود و برگشت و چند ثانیه‌ای نگام کرد و دوباره روشو برگردون. 👥 کم کم بازم خانوما با هم نشستن به حرف و بحث البته با صدای خیلی آرومتر.🤭 🧕صحبتم با خانم کنار دستیم ادامه داشت. 🔺در این مورد که با وجود مشغله زیادش(شغلشون بود)، رفته رأی داده و از ، کم‌کاری‌های زمان شاه و همچنین درباره و مسائل و مشکلات موجود بخاطر سوءمدیریت برخی مدیران با هم صحبت کردیم. 🧕مسافر سمت راستیم دوسه باری برگشت و حین گفتگو نگاهمون کرد. حالا رأی داده یا نداده بودن نمیدونم، ولی گوش می‌کردن. ✅ امیدوارم صحبتام روی خانم‌های دور و اطرافم که مکالمه بین ما دو نفر رو می‌شنیدن، مثبتی گذاشته باشه. 🚨به امید ایرانی سربلند و سرافراز☀️ ✍ ارسالی یک شهروند تهرانی 🇮🇷 پیام های بیشتر در كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش: 👇👇👇 🚩 @vaghtesahar
❁ـ﷽ـ❁ ☀️نزدیک ظهر بود که گوشی مامانم زنگ خورد. صدای پشت گوشی، تبریک روز ۱۳ فروردین رو می‌گفت و می‌پرسید جایی رفتیم یا نه...؟! 🧕منم تقریبا خواب و بیدار بودم، آخه شب قبلش شب دوم قدر بود. وقتی صحبتاشون تموم شد؛ پرسیدم‌: کی بود؟ 🔅مامانم گفت: زن‌دایی بود؛ می‌گفت جایی رفتین؟ 🧕به مامانم گفتم: بهش می‌گفتی نه! امروز کجا پاشیم بریم؟!😳 🔺امسال سیزده بدر رو همون میریم بیرون.🤩 🍃🍃🍃🍃🍃 🧕یکم‌ بعد رفتم بیرون؛ پارک نزدیک خونه‌مون خبری نبود؛ درحالی‌که سال‌های قبل جای سوزن انداختن نبود. 🚇 سوار که شدم یهو صدای تنبک اومد!!!😱 ↩️ برگشتم دیدم دوتا پسر بچه‌اند که به زور ۷ سالشون می‌شد. اون یکی که پول جمع می‌کرد، کوچیکتر هم بود. 🙃دیدم چند نفر برگشتن و نگاه کردن ولی عملاً کسی واکنشی نشون نداد. 🧕دیدم اینطور نمیشه. خودمو به تعبیر حضرت آقا اون مرکز پرگار توی اونجا دیدم و با خودم گفتم لازمه که یه حرکتی بزنم اما باید چیکار می‌کردم؟🤔 ➖تو کانال خونده بودم یه بنده خدایی تو روز شهادت یکی از ائمه علیهم‌السلام با چنین صحنه‌ای مواجه میشه و به اون فرد آوازخوان پول میده که نخونه! 👈منم از این الهام گرفتم و با دست بهشون اشاره کردم. اومدن پیشم🤓 🧕گفتم: بلدی از امام علی(ع) بخونی؟ ▪️امروز، روز شهادته. 🤓گفت: نه! بلد نیستم... ✖️فقط چند تا شعر دست و پا شکسته اونور آبی بلد بود! 🧕گفتم: پس نخون و نزن تا بهت پول بدم! دستمو کردم تو کیف پولم و اتفاقا یکی از اسکناسای نوی عیدیم اومد دستم. ✔️شیطونو لعنت کردم و گفتم که این کار رو به‌خاطر پدر امت، امیرالمومنین(ع) انجام میدم. 🧕گفتم: این برای کل امروزه‌هاااا که دیگه تنبک نزنی.❌ 🤓 پسرک پول‌ رو با خوشحالی گرفتو ازم دور شد و رفت سمت آقایون، ولی هنوز متعجب از اونور مترو منو نگاه می‌کرد😳و باز هم جمعیتِ مترو، متعجب از این حرکت من! ✅با خودم گفتم که تو همون چند دقیقه حداقل رو بزارم و بدونن روز حرمت داره؛ هرچند بچه باشن! 🇮🇷 پیام های بیشتر در كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش: 👇👇👇 🚩 @vaghtesahar