❁ـ﷽ـ❁
سلام🤚
🧕 دیروز صبحی داشتم با بی آر تی میرفتم سر کار.
🚌 اتوبوس نسبتا شلوغ بود و سرپا واستاده بودم. چند تا ایستگاه رو که رد کرد، شلوغتر شد و جمعیت بیشتری سوار شدن. یه همهمهای شد بین خانمای وسط اتوبوس.
➖ یه خانمی که تصویرشو نمیدیدم ولی صداش میومد، بلند گفت:🔻
بله چند نفری زنگ زدیم و اعتراض کردیم که این خط شلوغه و اتوبوساشو بیشتر کنین ولی کو بیشتر کردن❓
▪️نه، نکردن که!😡
👈 و بعد بلندتر ادامه داد که دیگه خرشونم از رو پل گذشت و #انتخابات هم که دیگه تموم شد(اشاره به انتخابات مجلس روز جمعه).
🧕 بلافاصله با صدای بلند طوری که صدام به گوشش برسه، بهش گفتم:👇
⁉️چقدرم که #رأی دادین!! (یعنی که الآن معترضم هستین)😏
✔️ به یکباره صدای اون خانوم و خانومای معترضِ شلوغی، وسط اتوبوس که مشغول همهمه بودن، برای چند دقیقهای قطع شد.🙃 انگاری کپ کرده بودن که حرف حقو شنیدن.😐
🔺بلافاصله خانمی که سمت چپم واستاده بود حرف منو مبنی بر این که تو #انتخابات_تهران مشارکت کمتر بوده نسبت به #شهرستانها، تأیید کرد و گفت: آره همون، ولی بعد با صدای آرومتر ادامه داد، ولی خودشونو ضایع کردن (البته متوجه نشدم کسایی که رأی ندادن رو گفت ضایع شدن یا برگزارکنندگان رو).
🧕البته منم بخاطر این که هم حرفشو اصلاح کرده باشم و هم این که فکر کردم داره برگزارکنندگان رو میگه، برگشتم در جوابش گفتم:👇
🚨البته اونایی که نیومدن شرکت کنن، ضایع کردن #حقشون رو!
🔹بلافاصله ادامه دادم، مردمی که نرفتن رأی بدن و از حق رأیشون استفاده کنن اشتباه کردن؛
😃بعد با خنده و شوخی گفتم:👇
عیبی نداره، ما براشون انتخاب کردیم انشاءالله که از انتخابمون راضی باشن😉
➖ یه خانمی که شالش افتاده بود و برگشت و چند ثانیهای نگام کرد و دوباره روشو برگردون.
👥 کم کم بازم خانوما با هم نشستن به حرف و بحث البته با صدای خیلی آرومتر.🤭
🧕صحبتم با خانم کنار دستیم ادامه داشت.
🔺در این مورد که با وجود مشغله زیادش(شغلشون #پرستاری بود)، رفته رأی داده و از #خدمات_انقلاب، کمکاریهای زمان شاه و همچنین درباره #حق_رأی و مسائل و مشکلات موجود بخاطر سوءمدیریت برخی مدیران با هم صحبت کردیم.
🧕مسافر سمت راستیم دوسه باری برگشت و حین گفتگو نگاهمون کرد. حالا رأی داده یا نداده بودن نمیدونم، ولی گوش میکردن.
✅ امیدوارم صحبتام روی خانمهای دور و اطرافم که مکالمه بین ما دو نفر رو میشنیدن، #تأثیر مثبتی گذاشته باشه.
🚨به امید ایرانی سربلند و سرافراز☀️
✍ ارسالی یک شهروند تهرانی
#انتقال_تجربه
#جهاد_تبیین
🇮🇷 پیام های بیشتر در كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش:
👇👇👇
🚩 @vaghtesahar
❁ـ﷽ـ❁
☀️نزدیک ظهر بود که گوشی مامانم زنگ خورد. صدای پشت گوشی، تبریک روز ۱۳ فروردین رو میگفت و میپرسید جایی رفتیم یا نه...؟!
🧕منم تقریبا خواب و بیدار بودم، آخه شب قبلش شب دوم قدر بود.
وقتی صحبتاشون تموم شد؛ پرسیدم: کی بود؟
🔅مامانم گفت: زندایی بود؛ میگفت جایی رفتین؟
🧕به مامانم گفتم: بهش میگفتی نه!
امروز #شهادته کجا پاشیم بریم؟!😳
🔺امسال سیزده بدر رو همون #عید_فطر میریم بیرون.🤩
🍃🍃🍃🍃🍃
🧕یکم بعد رفتم بیرون؛ پارک نزدیک خونهمون خبری نبود؛ درحالیکه سالهای قبل جای سوزن انداختن نبود.
🚇 سوار #مترو که شدم یهو صدای تنبک اومد!!!😱
↩️ برگشتم دیدم دوتا پسر بچهاند که به زور ۷ سالشون میشد. اون یکی که پول جمع میکرد، کوچیکتر هم بود.
🙃دیدم چند نفر برگشتن و نگاه کردن ولی عملاً کسی واکنشی نشون نداد.
🧕دیدم اینطور نمیشه. خودمو به تعبیر حضرت آقا اون مرکز پرگار توی اونجا دیدم و با خودم گفتم لازمه که یه حرکتی بزنم اما باید چیکار میکردم؟🤔
➖تو کانال #دوستانهها خونده بودم یه بنده خدایی تو روز شهادت یکی از ائمه علیهمالسلام با چنین صحنهای مواجه میشه و به اون فرد آوازخوان پول میده که نخونه!
👈منم از این #خاطره الهام گرفتم و با دست بهشون اشاره کردم. اومدن پیشم🤓
🧕گفتم: بلدی از امام علی(ع) بخونی؟
▪️امروز، روز شهادته.
🤓گفت: نه! بلد نیستم...
✖️فقط چند تا شعر دست و پا شکسته اونور آبی بلد بود!
🧕گفتم: پس نخون و نزن تا بهت پول بدم!
دستمو کردم تو کیف پولم و اتفاقا یکی از اسکناسای نوی عیدیم اومد دستم.
✔️شیطونو لعنت کردم و گفتم که این کار رو بهخاطر پدر امت، امیرالمومنین(ع) انجام میدم.
🧕گفتم: این برای کل امروزههاااا که دیگه تنبک نزنی.❌
🤓 پسرک پول رو با خوشحالی گرفتو ازم دور شد و رفت سمت آقایون، ولی هنوز متعجب از اونور مترو منو نگاه میکرد😳و باز هم جمعیتِ مترو، متعجب از این حرکت من!
✅با خودم گفتم که تو همون چند دقیقه حداقل #تأثیر رو بزارم و بدونن روز#شهادت حرمت داره؛ هرچند بچه باشن!
#انتقال_تجربه
#جهاد_تبیین
🇮🇷 پیام های بیشتر در كانال وقت سحر در پيام رسانهاى ایتا و سروش:
👇👇👇
🚩 @vaghtesahar