#خاطره_شماره_303
سلام
اگر خاطرتون باشه ی مورد سگ گردانی یکی از شب های ماه مبارک بود که تذکر دادم و تموم شد
امروز به جلسه ای دعوت شدم و خیلی اتفاقی به جای آدرس دیگری ، جای دیگری رفتم
که اتفاقا همون پسر با سگ شون در راهم قرار گرفت ( هنوز نمی دونستم که دارم اشتباه میرم و بعدش فهمیدم )
گفتم آقا ببخشید من که گفتم خدمت تون سگ گردانی جرمه!گفت من میارم ... هر روز میارم
گفتم خیلی خب
زنگ میزنم پلیس تا بیان پیگیری کنن
گفت بزن
زنگ زدم گفتن مورد چیه؟ گفتم سگ گردانی .گفت ده دقیقه دیگه گشت میاد
پسره گفت من بر می گردم همین جا و شروع کرد به فرار کردن و تماس گرفتن .
من هم آروم همراهش می رفتم
ی جا یهو ی آقایی 💪 اینجوری اومد سمتم ( من قد کوتاه نیستم اما این آقا از قد و هیکل دو برابر من🤨🤔 ) گفت خانم مشکل چیه ؟ فهمیدم که زنگ زده اومدن . گفتم شما پلیسی ؟گفت بله گفتم کارتت کو؟ گفت مشکل چیه ؟ گفتم الان پلیس میاد حل می کنه.
اومده بود سر من رو گرم کنه که اون پسر فرار کنه
یهو دیدم پسره سگ رو زد زیر بغل آ بدو بدو 😝 گوشی رو گذاشتم رو حالت فیلم و ازش فیلم گرفتم ( گفتم حالا پلیس میاد اصلا منکر میشه که سگ داشته )
دو تا کوچه رفت بالاتر
گفتم کجا
مگه نگفتی نمی ترسی؟
گفت میرم این زبون بسته رو بزارم خونه
گفتم این زبون بسته رو زندانی کردی
گفت تو نمیزاری بیارم بیرون
گفتم سگ حیوونه جاش کنار آدما و توی محل زندگی آدما نیست
رفت سگ رو گذاشت خونه و من حدود خونه شون رو فهمیدم کجاست چون سر کوچه ایستاده بودم
یهو اون آقای قوی هیکل اومد مماس صورت من 😳😭 گفت بی حیا راه افتادی دنبال پسر من 😳 کی هستی 😳 کجا بودی
گفتم احترام خودت رو نگه دار برو عقب ( خودم هم می رفتم عقب ) اون لحظه حس کردم الانه که هلم بده چون دقیقا دستش رو بلند می کرد می خورد بهم 😏
و پشت سر من دیدار بود
دوباره اومد جلو
گفتم برو عقب
حریم من رو حفظ کن
همسایه ها در حال تماشا😊
گفتم شما شاهد باشید این فحاشی رو
من بی ادبی نکردم که این رفتار باهام شد
(تمام بدنم داشت می لرزید فقط سعی می کردم جلوی اینا گریه نکنم 😜 اومده بود که هل بده و بترسونه که من برم )
منم برگشتم سر کوچه دوباره زنگ زدم ۱۱۰ گفتم فحاشی و درگیری
هنوز هم نمیاین 😒
گفت تو راهه
چند دقیقه بعد مادر خانواده اومدن
و چادر نازک و حجاب خوبی داشت گفت خانم چی شده؟ گفتم شوهر شما اومده سمت من و فحاشی کرده
گفت خودت باعث شدی
گفتم مملکت قانون داره
من بی قانونی تحمل نمی کنم
گفتم شما خانواده محترمی هستید منم بی احترامی نکردم
اما الان بی احترامی دیدم و شاکی هستم
سعی کردم از فضایی که ایستادن فاصله بگیرم ( تجربه شد که این طور مواقع اصلا صحبت نکنم و سکوت کنم )
در این حین زنگ زدم به دوستم ) گفتم من الان توی این شرایط هستم
بهم بگو قطعا سگ گردانی جرمه؟گفت بله
اونجا عرفانی شده بودم با بغض گفتم حلالم کن آجی( یعنی ی جورایی دوستت رو کشتن😂😁😁)
حدود۴۵ دقیقه طول کشید تا پلیس زحمت کشید اومد 😡
توی آخرین تماس به پلیس گفتم اگر من کتک خورده بودم شما جواب می دادی؟
گفت خب می رفتی مرحله بعد 😳😳😳😂 و پیگیری قانونی
گفتم یعنی من کتک بخورم؟ طوری نیس؟ خواهرخودت هم بود همین رو می گفتی؟
گفت مدام زنگ نزن ، دارن میان
گفتم خب اینجا کم مونده منو بزنن
دیر بیاین چه فایده
گفت اولویت بندی میشه و میرسن
پسره اومد گفت من باید برم
مورد تذکرت مهم نبوده که نیومدن ☺️
گفتم حالا معلوم میشه
هی بسم الله الرحمن الرحیم می گفتم که تازه پلیس نیاد طرف اون رو بگیره
خلاصه ....
پلیس رسید ....
ی موتوری بود سروان و سرباز
تا بیاد پسره برسه به من
پلیسه گفت خانوم باید می گفتی و رد میشدی
یهو ی بلائی سرت می آوردن
اما تا دید پسره اومد
ادامه نداد که اون نفهمه .
گفتم من از این آقا شکایت دارم
گفت چی شده؟
کامل تعریف کردم
به پسره گفت دفاعت چیه ؟
گفت این خانوم مزاحم من شده
می خواسته به سگ من آسیب بزنه 😝
گفتم من حالم به هم می خوره به سگش نگاه کنم 😁
گفتم وای خدا واقعا اینه وضع جوون مملکت ما؟؟؟؟
که ترسیده من به سگش آسیب بزنم 😂
هر چی بهانه آورد پلیس قبول نکرد
گفت ببین آقا اگه سگ تو اینجا بود می بردمش
نیارش بیرون
گفتم درود بر شما
بفرمائید آقا دیدین جرمه؟
گفت خانوم شما می تونی شکایت کنی از این آقا
شکواییه بیاد کلانتری منم گزارشم رو می نویسم
این آقا باید بیاد توضیح بده
گفتم ممنونم
کاری با بنده ندارید؟
گفت شما برو
منم لرزان و دوان اومدم سمت جلسه
زنگ زدم گفتن اشتباه رفتی 😢 تاکسی گرفتم رفتم جلسه ... رسیدم به دوستام دیگه طاقت نداشتم زدم زیر گریه 😂 کلی قند و آب و چایی و ...
فشارم پایین بود ... گفتن پاشو بریم سرم بزن ... گفتم نمیام
دیگه به ته دیگ جلسه رسیدم
@vajebefaraamooshshodeh
اما زنگ زدم ۱۱۰
از اون سروان بابت رفتار قانونیش تشکر کردم اون آقا گفت از ایشون به خاطر تماس شما تقدیر میشه و هدیه می گیره
گفتم فردا به ۱۹۷ هم زنگ می زنم واز اون جناب سروان تشکر می کنم واز شما بابت تاخیر و بابت حرف های خودتون یا هم کارتون گله می کنم
✅✅✅✅✅
#بی_تفاوت_نباشیم
یا علی
واجب فراموش شده
#خاطره_شماره_303 سلام اگر خاطرتون باشه ی مورد سگ گردانی یکی از شب های ماه مبارک بود که تذکر دادم
دوستان اولین تجربه این طوری من بود که اون آقا اومد تا نفسم😢😒 و واقعا ترسیدم و فقط بلند می گفتم برو عقب ، حرمت خودت رو حفظ کن و بعدش هم پلیس اومد
کلی تجربه دارم الان
باید آدرس و فامیل اون پسر رو می پرسیدم
که خب حدود خونه شون رو بلدم
گفتن کافیه همون
شکایت می رسه بهشون
می خواستم صوت ضبط کنم که اون هم یادم رفت
آخرش یادم اومد
اما درود به شرف اون پلیس
که حداقل توی همون صحنه به اون آقا گفت تو اشتباه کردی و باید پاسخگو باشی
البته برای شکایت کردن هنوز موندم که چیکار کنم 🤨
@vajebefaraamooshshodeh
#نمونه #متن
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست من سلام!
از شما دعوت میکنیم چند دقیقه ای با ما همراه باشید.
هر شخصی دارای دو وجه است
1- وجه انسانیت که در آن زن یا مرد بودن (جنسیت) مطرح نیست و فقط انیانیت مطرح است.
2- وجهی که در آن دقیقا زن بودن و مرد بودن مطرح است با همه ویژگیهای جنسیتی.
خانه و خانواده محل ظهور و بروز وجه زنانه و مردانه انسانهاست. خانه حریم شخصی زوج و بلکه حریم شخصی زن است. پس او آزاد است هرچیز و هر رنگی بپوشد ناز کند، جلوه گری کند و دل همسرش را تا بی نهایت ببرد....
اما همین زن و مرد وقتی می خواهند از خانه خارج شوند باید با حیثیت انسانی خود خارج شوند نه با حیثیت زنانه یا مردانه به صورت خاص. پس هر پوشش، گویش، رفتار و عملکردی که در خارج از خانه صفات زنانه و مردانه را فریاد بزند نباید استفاده کند. بلکه نحوه پوشش خود را به نحوز انتخاب کند که از این شخص انسان برداشت شود نه خط و خال و ابرو و ناز و کرشمه و نه صفات مردانه و زنانه.
اگر چنین شود، عقل بر جامعه حکمفرما میشود که از نتایج آن برقراری آرامش و تمرکز ذهنی برای تک تک افراد جامعه است.
مدتهاست که دلم یک شروع دوباره میخواهد،
شروعی از جنس نو شدن،
تازه تر شدن،
همراه با کنار گذاشتن تیرگی های گذشته،
می خواهم دیگر آدم قبلی نباشم،
میخواهم یک گام به جلو بردارم.
اما نمی دانم چرا جور نمی شود...
کدام زمان؟ کدام مکان؟ برای این شروع مناسب است...
اما....
با خودم میگویم؛
شاید همین جا، همین الان،
فرصت خوبی باشد برای این شروع...
پس لحظه ای مکث کن،
چشمانت را ببند،
و با خدای خود عهد ببند که از همین لحظه شروع خواهی کرد.
شروعی برای خوش اخلاق تر شدن، خوش رفتارتر شدن، مودب تر شدن، پوشیده تر شدن....
و در یک کلمه خوب تر شدن و خوب تر ماندن.
بسم الله...
#شروعی_دوباره
#یک_گام_به_جلو
سلام!
یه لحظه صبر کن!
آخرین باری که با امام زمانت عهد بستی کی بود؟
چه قراری باهاش گذاشتی؟
میخوای دوباره باهاش قرار بذاری؟
همین جا،
همین حالا...
پس بسم الله....
امام داره نگاهت میکنه،
قرار عاشقیتو بذار:
یا صاحب الزمان!
من از امروز سعی میکنم بهتر شوم؛
افکارم، اخلاقم، رفتارم، نگاهم، پوششم،
تو هم بیشتر به من نگاه کن...
#فقط_به_عشق_نگاه_آقا
بانو!
هیچ می دانستی
در تمام این عالم، اصل بر پوشیدگی ست...
خداوند که برترین موجود این عالم ست
پوشاننده است،
ستار العیوب است.
پس پوشیده بودن دلیل نمیخواهد؛
بدیهی ست،
عاقلانه ترین کار است،
با همه وجود نیازش را درک می کنی،
کافیست کمی فکر کنی.
به ندای عقل و قلبت گوش کن،
و پوشیدگی را انتخاب کن
که بهترین و عاقلانه ترین کار است.
#پوشیدگی_انتخابی_عاقلانه
حسین جان!
آن روز تو اسلام را یاری کردی،
و امروز نوبت من است.
تو با خون خود
و من با "چشم گفتنم" به تو و خدای خود
ماه محرم و ماه صفرت
چه بهانه قشنگیست
برای یک شروع دوباره،
برای خوب بودن و خوب ماندن،
به عشق محرمت
و به هوای لبخندت
پاک می کنم دلبستگی های ناخوبم را در این ماه
گفتارم را، کردارم را، نگاهم را، پوششم را....
به امید آنکه خوب بمانم
نذر می کنم...
قول می دهم....
فقط به عشق محرمت
حسین جان
نمونه متن
حتما همراه با گیره روسری باشد 👆👆👆
عمده فروشی های میدان امام علی با قیمت مناسب دارند