eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
124 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
یک استکان طراوت گل‌های تازه دم یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو هر چهار فصلِ دامن چل تکه‌ات بهار هر هفت روز هفته دلم مبتلای تو به ما پیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ؛ تو برو کارهای اشتباه خودت رو درست کن! 👇 ✅ خب می خوام اشتباه خودم رو درست کنم که تا حالا تذکر نمی دادم؛ امر به معروف نمی کردم! 🔴 ؛ قانون کجا رعایت میشه که من یکی بخوام رعایت کنم! 👇 ✅ اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود؛ من رعایت می کنم شما هم رعایت کنید همه رعایت می کنیم دنیامون پر از خوبی و زیبایی میشه. ✅ بیاین قانون رو از خودمون شروع کنیم. ✅ اگر قانون اصلاً رعایت نمیشد تو اینقدر امنیت نداشتی که جرأت کنی پات رو از خونه ات بیرون بذاری. 🔴 ؛ من خودم عقل دارم می تونم تشخیص بدم چی خوبه چی بد! 👇 ✅ من کاری ندارم که شما عقل داری یا نداری، قانون رو باید رعایت کنی. 🔴 ؛ این همه گناه های بزرگ تو جامعه هست، اونا رو ول کردی به من تذکر میدی؟ برو مسئولین رو درست کن!👇 ✅ فقط سرطان مریضیه؟! دندونت درد بگیره نمیری دندونپزشکی ؟! ✅ اونها هم از گناه های کوچک شروع کردند، کسی بهشون تذکر نداده... تخم مرغ دزد، شده شتر دزد شده! ✅ فعلا دستم به شما میرسه ✅ بله درسته، به اونها هم میگیم ولی الان شما داری گناه میکنی! ✅ گناه شما علنی و با جسارته! به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجب فراموش شده 🇵🇸
#ارسالی_مخاطبین #خاطره_ارسالی *┅═✧❁﷽❁✧═┅* نزدیک خونه بودم که یه مادر و دختر از رو به رو به سمتم
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌸 عا...شق چادر و روسری است، از کوچکی همینطور بود، یادم هست تولد سه سالگی همه‌ی کادوها یک‌طرف رفتند و روسری گل‌گلی که دایی‌جانش آورده بود، یک‌طرف دیگر!! اما چند وقتی است دوست دارد هم‌پای من چادر و روسری سر کند، مانعش که نمی‌شوم، خدا می‌داند در دلم قند آب می‌شود از دیدن آن چهره‌ی معصوم سبزه و نمکی قاب شده در چادر، ولی تشویق زیاد و آن‌چنانی هم نمی‌کنم. دوست دارم با همین حس خودش و در روندی طبیعی عاشق چادر بماند، بلطف حضرت مادر، مشهد که بودیم خودش روسری‌اش را لبنانی گیره می‌زد و چادرش را سر می‌کرد و بال در بال فرشته‌ها وارد حرم می‌شد... نگاه مهربان و خنده‌های پر از لذت خادمان و زائران، مهر تأیید حجاب را بر دلش حک می‌کرد و شکلات‌های راه و بیراه، شیرینی‌اش را، اما این‌جا، در محله خودمان، بانوی چادری کم به چشم می‌خورد چه رسد به کودک چادر به سر، آن‌هم زیر سن تکلیف! شال و کلاه کردیم برویم آموزشگاهی در محله‌مان! گفت: مامان چادرم کو؟ من با چادر میام، گفتم: بیا عزیزم. از شدت سرما کلاه بافتنی را سرش کردم و خودش رویش چادر سر کرد😊 بازهم چهره‌ی نمکی‌اش قاب زیبایی شد، رویش را گرفت و مثل یک خانم کوچک، درکنار من و کالسکه، راه افتاد، توی مسیر، حرف می‌زد و دلبری می‌کرد... آدرس را دقیق نمی‌دانستم. _ ببخشید، آموزشگاه دریا جلوتره؟ این را از خانم میانسالی پرسیدمو که کاپشن تنگی پوشیده بود، مقنعه مشکی وسط سرش بود و شال گردن سرخابی دور گردنش، عجله داشت، همانطور که رو به جلو قدم می‌گذاشت صورتش را رو به من کرد، نگاهی به سرتاپای خودم و نگاهی به سر تا پای خانم یک وجبی کنارم کرد و گفت: بله، همین‌جا رو تا ته برید، یه خیابون رو رد می‌کنید، تابلوش معلومه. چشم از ما بر نمی‌داشت، کمی جلوی پایش را نگاه می‌کرد و کمی بیشتر از کمی، ما را، باز هم برگشت و گفت : منم دارم همون سمت می‌رم، برسم، اشاره می‌کنم. جلویش را نگاه کرد، به چهارراه رسیده بودیم، باید از خیابان رد می‌شدیم، دوباره برگشت و به فرشته‌ی کوچکم اشاره کرد و گفت: چرا چادر سرش کردی؟ گفتم: من نکردم، خودش دوست داشت سر کرد. گفت: خب آره دیگه... خودتو می‌بینه... البته عقاید هرکس برا خودش محترمه... قیافه‌ای بین تعجب و تاسف به خودش گرفت... گفتم: خودش دوست داره، منم بهش افتخار می‌کنم!😌 نمی‌دانم شنید یا نشنید، باز هم یک قدم جلوتر رفت و دوبار رویش را به من کرد و گفت: نمی‌بینی برا حجاب چی دارن سر مردم میارن؟ این را گفت و از خیابان رد شد... ❌ نشد بگویم : نه، فقط می‌بینم برای بی حجابی چه بر سر مردم می‌آورند. نشد بگویم : حجاب، حکم مسلمانی است، شما چرا حجاب نکردی؟ نشد بگویم: حجاب، قانون کشور است، شما چرا حجاب نکردی؟ تعلل کردم و به آن خانمی که بی هیچ روسری از کنارمان رد می‌شد نگفتم: عزیزم شالت را سر کن!! ✖️دل‌دل کردم و به آن بانویی که آن‌طرف خیابان، هیچ روسری حتی دور گردنش نبود نگفتم: چرا؟ نگفتم، رودربایستی کردم، دل‌دل کردم، لال شدم، هزار دلیل و توجیه برای نگفتن‌هایم تراشیدم، نهی از منکر نکردم.😔😔 اینجا حقم هست که نهی از معروف بشنوم...‼️ *┅═✧❁﷽❁✧═┅* به ما پیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳ حجاب‌؛ سلاح‌ زن‌ در جلوگیری‌ از طغیان‌ جنبه‌ی زنانگی‌ او 🔻 موضوع‌ در اسلام‌ به ‌منظور تحقیرِ‌ زن‌ یا حبس‌ یا بزرگداشت‌ و تمجید بیش‌ازحد او صورت‌ نگرفته‌ است؛ آن‌چنان‌که‌ نزد برخی‌ از ملل‌ چنین‌ دیدگاهی‌ متعارف‌ است، بلکه‌ حجاب‌، سلاح‌ زن‌ در جلوگیری‌ از طغیان‌ جنبه‌ی اوست، تا مبادا این‌ جنبه‌ی زن‌ بر دیگر توانایی‌های‌ او غلبه‌ کند. این‌ مقصود در آیات‌ قرآنی، که‌ زنان‌ را از نرمش‌ در سخن‌ گفتن‌ یا پای‌ کوفتن‌ به هنگام‌ راه‌ رفتن‌ یا باز می‌دارد، به‌خوبی‌ و روشنی‌ آشکار است: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» [احزاب، ۳۲] و «وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ» [نور، ۳۱] و «لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ» [احزاب، ۳۳] و «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا.» [نور، ۳۱] 🔸 حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ آشکار کردن‌ زیبایی‌های‌ زن‌ به‌ طغیان‌ و سرکشیِ‌ جنبه‌ی زنانگی‌ بر وجود زن‌ منجر می‌شود و زن‌ را تنها به‌ یک‌ بدل‌ می‌سازد که این‌ مسئله‌ تحقیر زن‌ و انکار و اوست‌ و باعث‌ ازبین ‌رفتن‌ عمر و وقت‌ و فرصت‌های‌ گران‌بهای‌ او می‌شود. خصوصاً‌ این‌ مسئله‌ به‌ محرومیت‌ زن‌ و جامعه‌ از ایفای درست او می‌انجامد. 👤 📚 از کتاب «زن و چالش‌های جامعه» 📖 صفحات ۲۲ و ۲۳ به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
یه ضرب المثل جدیدی هست که میگه: برای دخترانی که می‌گویند ظاهر مهم نیست و مهم دله و حجاب ظاهری را بی تاثیر می‌دانند شوهری زشت رو از خداوند تقاضا کنید😂 چیه؟ مگه نگفتی مهم دله🤨🤪 درسته من شوخی کردم ولی عزیز من❗️ خوب بود خدا هم بگه بفرمایید جهنم بعد بگه از ته دلم، دوست داشتم بهشت باشی...😉⁉️ پس چرا خدا رو میپچونی🤨 هنوز وقت هست البته، دور بزن 🚗... برو تو مسیر اصلی🙃❤️ به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨فرازی از نامه شهید سلیمانی به دخترش: دخترم خیلی خسته‌ام... سی سال است نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سر بریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟😔 نظاره‌گر باشم؟ بی‌خیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم اینگونه زندگی بکنم.💔 به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
🕊 دل من تنگ همین یڪ لبخنـــد و تـــو در خنده مستانہ خود مےگـذرے 🌹 نوش جانتـــ امّـا ... گاه گاهـے بہ دل خستہ ما هم‌ نظــرے .. 🕊 به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode