eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5هزار ویدیو
148 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110 @mahaimohmmade.
مشاهده در ایتا
دانلود
واجب فراموش شده 🇵🇸
#ارسالی_مخاطبین #آتش_به_اختیار #خاطره *┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱 سلام، یه مطلبی رو خدمت شما عرض کنم؛ من الان
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* در مسجدی سخنرانی داشتم، بعدش سوار موتورم شدم و داخل بلوار میرفتم. بلــواری بزرگ و چهار بانده. یهو صحنه ای دیدم که گرچه بسیار تأسف خوردم اما چون محله بالاشهر بود خودمو راضی کردم که بالاخره پیش میاد دیگه. دو تا خانم جوان با یه دختر کوچیک نشسته بودن صندلیهای عقبِ یه ماشینِ سواری که بهش می خورد آژانس باشه، راننده هم پسـری جوان. هر دو روسری رو کامل انداخته بودن دور گردنشون و پنجره های عقب هم کاملا کشیده بودن پایین! مثل اینکه کسی عمدا بخواد کنـه!😔 با خودم گفتم: خدایا! من با لباس روحانیت، الان چه کاری ازم برمیـاد آخه؟! یاد روش یا ترساندن از عاقبت کارشون افتادم 💥 اگه در خیابونی یکطرفه، جلوی ماشینی رو بگیری و بگی چرا خلاف میای؟! بعضیاشون ناراحت که چه عرض کنم، طلبکارم میشن ازت. اما اگه جلوشون وایستی و بهشون بگی: تَه خیابون پلیس ایستاده و داره یکی یکی اونایی که خلاف میان رو جریمه میکنه... کُلی هم تشکر میکنه و شایدم بابت خلافش عذرخواهی کنه😏 👈 بنابراین خیلی وقتا ترسوندن خوبه، البته باید مراقب باشیم که حرف بی خود نزنیــم و اسراف نشــه خلاصه یهو به ذهنم خورد که چهن کنم. سرعت موتور رو زیاد کردم تا برسم کنار پنجره ماشینی که اون خانوما توش بودن. تا رسیدم کنار پنجره، با اما محکم گفتم: «اگه کسی اینطوری ازتون فیلم بگیره جریمه نقدی میشید، ، نگید به ما نگفتن» گفتم و سرعت رو کم کردم و فاصله ام زیاد شد. با گوشه چشــم، دیدم برگشتن با یه لبخندی از پشت شیشه منو دید زدن، منم مثلا حواسم رو به طرف دیگه ای پرت کرده بودم و تو لاین کنار جاده داشتم می رفتم. وقتی دید زدنشون تموم شد برگشتن و هر دوشون روسری هاشون رو کامل کشیدند روی سرشون. از این اتفاق خوشحال شدم، هر چند اگر هم کوتاه بوده باشه.😌 گفتم حالا وقتشه با یک کلمه کنم. گاز رو گرفتم و خودمو رسوندم کنار پنجره ای که هنوز باز بود، سرم رو بردم سمت پنجره و محکم و سنگین گفتم: . همین طور که فاصله می گرفتم، صدای یکی شون اومد گفت: چاکریم حاجی دیگه برنگشتم و ازشون دور شدم تا به ویژه مسلمین حفظ بشه😊 *┅═✧❁﷽❁✧═┅* به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
زمان: حجم: 237.5K
🎤 🌺از بعضی اگر بپرسن نهی از منکر چند شرط داره، تا ۹ تا هم میگــــن! پیام مطالبه‌ی آموزش امر به معــــروف در حوزه ها رو حتما نشــــر بدید. به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
سلام علیکم تبلیغ دوره‌های امر به معروف و نهی از منکر، در جوار حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام، نائب الزیارة دوستان هستم✨ زیارتت قبول مومن، زائر حقیقی 👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼💐💐💐 به ما بپیوندید 👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دهه نــ90ـــودی ها 💚 خدا حفظتون کنه به ما بپیوندید👇 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
💐چقدر واژه‌ۍ"استــاد و معلــم" برازنده‌ۍ شماست، ما از شما فقط یاد نگرفتیم ... اخلاق، ادب، صبر، استقامت، دغدغہ مندی، تواضع، اخلاص و خاکی بودن را یاد گرفتیم. خدا به شما قوت روزافزون عطا کند🤲🏻 استـاد گرانقـدر روزتـون مبارڪ💐 به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
تجربه ای جالب👇🏻 چند متر اون طرف تر از محل استقرارمون تو تفریگاه پنج تا خانوم نشسته بودن که چهارتاشون کشف حجاب کرده بودن. قلبم به تپش افتاد، خیلی با خودم کلنجار رفتم که برم بهشون یه تذکری بدم، همه ی حرفها، احادیث و آیات قرآن از جلو چشمم رد می‌شدند منتها متأسّفانه اصلا شجاعت و جرأت رفتن و تذکر دادن رو نداشتم، بالاخره اونا چهارنفر بودن و من ..... در همین حین مردهای خانواده آماده ی درست کردن آتیش و ذغال برای تهیه ی نهار شدن... ما از قبل ذغال آماده نخریده بودیم و چوب از منزل آورده بودیم محل درست کردن آتیش هم نزدیک به اون چند تا خانم بود و چوب‌ها هم همینطور که میسوخت حسابی دود راه انداخته بود و باد هم اومد به کمک ما و همه ی دود هارو می‌برد سمت خانومها... تا اینکه بالأخره صدای اعتراض خانومها بلند شد: خانومها: آقایون یه خرده ذغال می‌خریدین و مارو اینقدر دود نمی‌دادین... ما و آقایون: سکوت......‌‌ خانومها: لااقل به روی خودتون بیارین منم که بهترین فرصت واسم فراهم شده بود و ابر و باد و دود همه به یاری من اومده بودن فرصت رو غنیمت شمرده و رفتم داخل جمعشون من: ببخشید خانومها سلام، همینقدر که این دود فضای اینجا رو آلوده کرده و باعث اذیت و سخت نفس کشیدن شما شده، روسری سر نکردن شما هم داره مارو اذیت میکنه و باعث آلوده گی این فضا شده! خانومها: شما چشماتون رو ببندین و نگاه نکنین! ولی ما ازین دود داریم اذیت میشیم!🙄 من: شما هم جلو دهانتون رو بگیرین و نفس نکشین!🤭 و یه سری صحبت‌های دیگه بلافاصله اومدم و با کمک بقیه مشغول درست کردن غذا شدم ولی زیرچشمی هواسم به خانوم ها بود، یه چند دقیقه ای که گذشت دیدم چهارتاشون روسریهاشون رو سرشون کردن😊 وقتی می‌خواستیم بریم، دوباره رفتم نزدیکشون و گفتم خانومها یه عذر خواهی بابت دودی که راه انداختیم و یه تشکر بابت اینکه روسری هاتون رو سر کردین...‌‌ به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام و خداقوت موضوع : حمـایـت اطرافیـان موقـع امــر بہ معــروف 📿نماز عید فطــر ڪه تمــام شد، چشمم افتاد به وسط جمعیّت، تعجّب ڪردم، طـرف نمـاز عیـد رو خوانده بود ولی از پشت و جلو موهاشو افشـون و پریشـون ریخته بود یه بلوزی هم پوشیده بود ڪه مثلا مانتوش بود😳 تو دلم گفتم خدایا این دیگہ چرا؟؟😔خطبـه شروع شـده بود، طرفـم خیلی از من دور بود، هر چی نگاه کـردم دیدم نخیر، انگار نه انگار هیچڪس هیچ چی نمیگه، همہ فقط دارن مثل ماست یا همــون سیب زمینی نگاه میڪنن😏 تو دلم گفتم خدایا کاش بیاد از این سمتـی ڪه ما نشستیم بره، تا من بخوام خودمو بهش برسونم از دستم در رفتـه😬 قربونـش برم خدا هم سریع اجابت ڪرد😅چند صف جلوتر از من خواستن ڪه برن، بدو بدو خودمو رسوندم بهشون، مادربزرگه خودشو کامل با چادر پوشانده بود، مادره هم مانتویی بود و کمی موهاش بیرون بود . . . به سمت دختر خانم برگشتم و گفتم : سلام، طاعات قبول، شما ڪه نماز میخوانید، حیفه، حجابتونم رعایت کنید! برگشت وگفت: چه ربطی داره؟😒 ❗️گفتم ربطش به اینه که هم نماز و هم حجاب و هم بقیه واجبات توی قرآن اومده، اگه اون رو عمل میکنید، این حجابم جزء احکامی هست که تو قرآن آمده و باید رعایت بشه! ان شاءالله از این به بعد اینم رعایت کنید، دیگه کفشاش رو پوشیده بود داشت میرفت که برگشت گفت: فکر نکنم بتونم! که دیگه منم برگشتم سر جام نشستم، بعد دیدم از اون سمت دوباره برگشت به طرف ما و بلند گفت : منو توی قبر خودم میگذارند و با عجله میخواست بره که منم بهش گفتم : عزیزم من وظیفمه بهت بگم. و پشت بندش میخواستم بگم اتفاقا منم برای قبر خودمه که امــر به معــروف و...میکنم که دیگه گذاشت رفت🤦‍♂ ✅ اما صدای بقیهٔ نماز گزاران رو شنید که خطاب به من میگفتند، حق باتوعه، راست میگی و... البته شاید اینجا مکان هم تاثیر گذار بود، چون اکثراً افراد مذهبی حضور دارند، اونم عید فطر که طبیعتاً انتظار میرفت از گناهکار حمایت نکنند وحامی آمــر به معــروف باشند☺ *┅═✧❁✧═┅* به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
*┅═✧❁❁✧═┅* امروز تو‌ مترو علی رغم میل باطنیم مجبور شدم داد بزنم 😮😮. یه دختر خانم کشف حجاب کامل کرده بود و بهش که تذکر دادم داد و بیداد راه انداخت و مثل همیشه همفکرای خودش وارد معرکه شدن و شروع کردن به رجز خوندن همیشگی که به شماها مربوط نیست و ما هر طور دلمون بخواد لباس می پوشیم، محجبه ها هم که مثل همیشه _ مـــــــاسسست _ القصه؛ منم با خودم گفتم اینجا اگه کوتاه بیام واقعا حق پایمال میشه؛ منم صدام رو بردم بالا و به یکی از اون خانمها که خیلی گستاخی می گرد گفتم صداتو بیار پایین؛ خلاف قانون عمل می کنین طلبکار هم هستین؛ در حین سرو صدای من و اون خانم، یکی از بی حجابا به‌ من گفت خانم ساکت باش اعصاب ما رو خرد کردی، منم گفتم مگه شما نمیگین آقایون چشماشون رو ببندن و نگاه نکنن؛ الانم اگه می خوای نشنوی گوشاتو بگیر تا صدای منو نشنوی یکی دیگه گفت: خانم داد نزن گفتم مگه شما نمیگین حجاب من به شما مربوط نیست؛ منم دلم می خواد صدامو ببرم بالا و به شما هیچ ربطی نداره؛ گفتم این قانون شهر هرتی که شماها میگین فقط مال شماست که هر کاری دوست داشته باشین بکنین ولی بقیه مطیع قانون باشن یه‌ خانم دیگه گفت: خاک بر سر مردی که نتونه خودش رو نگه داره و با نگاه به یه زن مشکل براش پیش بیاد گفتم شما چرا ماسک زدی؟ خاک بر سر آدمی که نتونه خودش رو از یه ویروس کوچیک حفظ کنه! باورتون نمیشه همشون درجا سکوت کردن و دیگه لام تا کام حرف نزدن!!! وقتی اومدم خونه احساس می کردم از میدون جنگ بر گشتم، اتفاقا امروز تو ‌مدرسه یه شهید گمنام هم آوردن و انگار تیر خلاص رو به روح من زدن! به این شهید گمنام گفتم؛ خدا شاهده کار ما هم خیلی سخته؛ برامون دعا کنید بتونیم از خون و حیثیت شما شهدا دفاع کنیم... *┅═✧❁❁✧═┅* به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
*┅═✧❁❁✧═┅* امروز تو‌ مترو علی رغم میل باطنیم مجبور شدم داد بزنم 😮😮 یه دختر خانم کشف حجاب کامل کرده بود، بهش که تذکر دادم داد و بیداد راه انداخت و مثل همیشه همفکرای خودش وارد معرکه شدن و شروع کردن به رجز خوندن همیشگی که به شماها مربوط نیست و ما هر طور دلمون بخواد لباس می پوشیم، محجبه ها هم که مثل همیشه _ مـــــــاسسست _ القصه؛ منم با خودم گفتم اینجا اگه کوتاه بیام واقعا حق پایمال میشه منم صدام رو بردم بالا و به یکی از اون خانمها که خیلی گستاخی می گرد گفتم صداتو بیار پایین؛ خلاف قانون عمل می کنین طلبکار هم هستین؛ در حین سرو صدای من و اون خانم، یکی از بی حجابا به‌ من گفت خانم ساکت باش اعصاب ما رو خرد کردی، منم گفتم مگه شما نمیگین آقایون چشماشون رو ببندن و نگاه نکنن؛ الانم اگه می خوای نشنوی گوشاتو بگیر تا صدای منو نشنوی، یکی دیگه گفت: خانم داد نزن، گفتم مگه شما نمیگین حجاب من به شما مربوط نیست؛ منم دلم می خواد صدامو ببرم بالا و به شما هیچ ربطی نداره؛ گفتم این قانون شهر هرتی که شماها میگین فقط مال شماست که هر کاری دوست داشته باشین بکنین ولی بقیه مطیع قانون باشن یه‌ خانم دیگه گفت: خاک بر سر مردی که نتونه خودش رو نگه داره و با نگاه به یه زن مشکل براش پیش بیاد. گفتم شما چرا ماسک زدی؟ خاک بر سر آدمی که نتونه خودش رو از یه ویروس کوچیک حفظ کنه! باورتون نمیشه همشون درجا سکوت کردن و دیگه لام تا کام حرف نزدن!!! وقتی اومدم خونه احساس می کردم از میدون جنگ بر گشتم. اتفاقا امروز تو ‌مدرسه یه شهید گمنام هم آورده بودن که انگار تیر خلاص رو به روح من زده بود! به این شهید گمنام گفتم؛ خدا شاهده کار ما هم خیلی سخته؛ برامون دعا کنید بتونیم از خون و حیثیت شما شهدا دفاع کنیم... *┅═✧❁❁✧═┅* به ما بپیوندید👇 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
🟣 احتمال تاثیر همیشه هست.😊 به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
*┅═✧❁❁✧═┅* 🔸مدتی پیش سوار بر ماشین حدود ساعت‌ ۲ بعد از ظهر بود که خانمی رو دیدم با ظاهر نامناسب و با دوتا بچه کوچیک؛ یکی به بغل یکی به دست... ترمز زدم... - پرسیدم: کجا میری؟ آدرسو داد... 💥خودمم خسته و کوفته و گرسنه از کلاس برمی‌گشتم و خانواده هم منتظر که برم براشون ناهار آماده کنم!😫😫 📌شیطونه می‌گفت ولش کن بابا! تا سر خیابون بردیش بذار خودش میره... ولی دیدم خیلی وضع ظاهریش خرابه😔 با خودم گفتم سوار ماشین کی بشه اونم با دوتا بچه... گفتم تو راهم امر به معروفش کنم که موهاشو بپوشونه... - تو فکر بودم که خودش بعد از چند ثانیه پرسید: خانم شما هستید؟! - گفتم: بله قبلا خیلی فعالیت داشتم تو بسیج ولی الان مشغلم زیاد شده دیگه نمی‌تونم برم! بعد؛ از کلاس‌های بسیج براش گفتم که چقدر خوبه و می‌تونه شرکت کنه و... - بعد از کمی صحبت که زمینه رو مناسب دیدم گفتم: عزیزم شما خودتون هستید دیگه احتیاج به این همه ندارید! - گفت: همسرم بهم خیانت کرده؛ مجبورم قشنگ بگردم! اونم دوست داره و ازم می‌خواد اینطوری باشم... - گفتم: عزیزم در حکم فقط باید حرف خدا رو گوش بدی و حرف همسرت در این زمینه نباید برات اهمیت داشته باشه. - گفت: شیک می‌پوشم که همسرم به خانوم دیگه‌ای نگاه نکنه!!! - گفتم: مگه نمی‌تونی تو خونه شیک بپوشی؟! اونجا بهترین باش برای همسرت نه تو خیابون!!! هر نگاهی که یه به تو بندازه مطمئن باش همسرت هم یک نگاه به زن نامحرم دیگه می‌کنه... برای این که همسرت رو به دست بیاری باید و باشی نه این که دل مردهای غریبه رو ببری و اونا رو به زندگیشون سرد کنی... تو مادر دوتا دختر هستی. تو الگوی بچه هات میشی. دوست داری چند سال دیگه دخترات تو سنین همین تیپ رو بزنن و بایه دوست بشن؟؟!! - گفت: واااای نه!!😱 - گفتم: ولی تو با این تیپ و آرایش داری اینو بهشون مستقیم یا غیر مستقیم یاد میدی! - گفت: آره یه موقع‌هایی خودمم می‌گیرم ولی چاره ای ندارم!!! - گفتم: چاره‌ات فقط گوش کردن به حرف‌های خداست... تو حرف خدا رو گوش بده؛ ببین به چه آرامشی می‌رسی. تو خدا رو از خودت نگه‌دار؛ خدا هم یه کار می‌کنه محبتت تو دل شوهرت چندین برابر بشه و بهت بمونه... عزیزدلم تو داری مردا رو می‌دزدی، اونوقت توقع داری خانم‌های بیرون نگاه شوهرتو ندزدن⁉️ همه رو تأیید می‌کرد و با حالت حزن به حرف‌هام گوش می‌کرد...😔😔 رسیدیم به مقصد! - گفت: شک ندارم که خدا شما رو سر راهم قرار داده که این حرف‌ها رو بهم بزنی!! شمارتو بهم میدی تا بیشتر باهات حرف بزنم؟! - گفتم: بله عزیزم صد البته! - شمارمو بهش دادم و بهش گفتم: از همین الانم شروع کن! موهاتو کامل بپوشون! موهاشو پوشوند و با و با هم خداحافظی کردیم... الان چند روزه هی بهم پیامک محبت آمیز میده و با هم گپ می‌زنیم... امروزم بهش زنگ زدم و کلی با هم صحبت کردیم... - بهم گفت: تو آبجی منی... ♻️برنامه‌ریزی کردم که بیشتر باهاش صحبت کنم و حسابی بتونم باهاش صمیمی بشم و به لطف خدا کمکش کنم تا راه درست رو در پیش بگیره... ✅ سه نکته از این خاطره: 1⃣ همه این افرادی که سر راهمون قرار می‌گیرن، شک نکنید که یک و لطفی از جانب خداوند هستن و خداوند این رو در ما دیده که بتونیم با و براش بندگی‌ کنیم ... 2⃣ از ظاهر افراد نکنیم! بعضی‌ها واقعا با یه منتظر برگشت به سمت خدا هستن و چه خوبه که این تلنگر از جانب ما باشه؛ که ما هم ثوابی از این موهبت برده باشیم... 3⃣ سعی کنیم حرف شیطونو اصلا گوش ندیم!! چون هی به من می‌گفت بذارش سر خیابون! بذار خودش بره... که اگه این‌طوری می‌شد دیگه با هم دوست نمی‌شدیم. *┅═✧❁❁✧═┅* به ما بپیوندید👇🏻 •❥🌺━┅┄┄ @Vajebefaramushshode
« صلح تحمیلی » مثل « بی غیرتی تحمیلی » هست ! 🔥چند سال برخی مسئولین را فریب دادند که بی غیرت بشوید در برابر اینکه ما بخشی از نوامیس کشورتان را بی حجاب و بی حیا می کنیم ، عوض‌ش امنیت‌تان بهم نمی‌خورد !!!!!!!!!!!! عجب فریب چند لایه ای !