واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 8⃣1⃣#قسمت_هجدهم 💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم
💠 به محض فرود هلیکوپترها، عباس از پلههای ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر #آب را به یوسف برساند.
به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالیکه تنها یک بطری آب و بستهای آذوقه سهمشان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت.
💢 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زنعمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند.
من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجرهاش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!»
💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه #افطار امشب هم نمیشه!»
💢 عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«انشاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر #داعش را به چشم دیده بود که جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزادهها انقدر تجهیزات از پادگانهای #موصل و #تکریت جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلیکوپترها سالم نشستن!»
💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، #ایرانیها چطور جرأت کردن با هلیکوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمیشد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش میگفتن #حاج_قاسم و همه دورش بودن، یکی از فرماندههای #سپاه ایرانه. من که نمیشناختمش ولی بچهها میگفتن #سردار_سلیمانیِ!»
💢لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :«#رهبر ایران فرماندههاشو برای کمک به ما فرستاده #آمرلی!» تا آن لحظه نام #قاسم_سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد ایرانیها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رساندهاند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟»
💠 حال عباس هنوز از #خمپارهای که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمیدونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو #محاصره داعش حتماً یه نقشهای دارن!»
💢 حیدر هم امروز وعده آغاز #عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم میخواهد با #مدافعان آمرلی صحبت کند.
💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم کلام این فرمانده ایرانی #معجزه میکند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لولهها را سر هم کردند.
💢 غریبهها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لولهها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشیها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با #خمپاره میکوبیمشون!»
💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با #رشادتی عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط #دعا کن!»
💢 احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میکشید، ولی دل من هنوز از #وحشت داعش و کابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم.
💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با دهها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرّش گلولههای تانک را میشنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز #رزمندگان را میکوبید، اما دلمان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه #مقاومت بر بام همه خانهها پرچمهای سبز و سرخ #یاحسین نصب کرده بودیم.
💢 حتی بر فراز گنبد سفید مقام #امام_حسن (علیهالسلام) پرچم سرخ #یا_قمر_بنی_هاشم افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم.
💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل #دلتنگی حیدر را نمیدانستم که دلم از دوریاش زیر و رو شده بود.
💢تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس #احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوریاش هر لحظه میسوختم.
💠 چشمان #محجوب و خندههای خجالتیاش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بیصدا میبارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را #حسن بگذاریم.
💢 ساعتی به #افطار مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید...
#ادامه_دارد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
4_5900051902283908354.mp3
8.42M
#پــــــدر 😢
🎶تقدیم به همه اونهایی که پدرشون پیش خداست خصوصا #فرزندان_عزیز_شهدا 🌷
#پدرم_روحت_شاد😔💔
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
#بابای_خوبم
★دلتنگ #شانه هایت
❣ #دلتنگ چهره ات
★دلتنگ حضــورت🌷
❣دلتنگ خنده هایت
★دلتنگ #سجده کردنات
❣هواتــو کردم #بابایی😔
دخترکوچک
#شهید_حسین_محرابی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
✨💥✨💥✨
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💐هوایٺ..
ڪہ بہ #سرم ميزند 🤍°•
🌾ديگـردر هيچ هوايي
نميٺوانم نفس بڪشم
عجب نفسگير اسٺ ،
هـواۍ_بـي_تــ🌷و ⛈..‼️
💐✧ خداوندا برساڹ حجّٺ حـق را ✧
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
🔴 تا چشم کار میکند جای تو خالیست...
🌹شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادى وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون اند؛ و از نفوس مطمئنه اى هستند که مورد خطاب «فَادخُلِی فِی عِبادِی و ادخُلی جَنَّتِی» پروردگارند.
اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش بر خود مىشکافد.
امام خمینی(ره)
شادی روح شهدا صلوات
#سلام_عزیزان_جان
#صبح_جمعه_تون_بخیر
@Vajebefaramushshode
🔹همسرش میگفت:
صورت #جذابے داشت
عاشق ♥️صورتش بودمـْ تو #سوریه کہِ بود زنگ میزدم میگفتم
🔸علیرضا #صورتت مال منہ مراقب #امانتے من باش
پیکرشو کہ دیدم گفتم #اینطورے مُراقب امانتیم بودے❓
#شهیدبے_سر
#شهیدعلیرضانوری🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
🔹همسرش میگفت: صورت #جذابے داشت عاشق ♥️صورتش بودمـْ تو #سوریه کہِ بود زنگ میزدم میگفتم 🔸علیرضا #صور
1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا💞
💠 #حضرت_زهـرا(س)فرمودند:👇
✓بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد🙂 و ✓ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با #همسرانشان مهــــربان و بخشنده اند♥️
🔰و #علیرضای_من از با ارزشمندترین مردان زمان خود بود👌 چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد🚫 و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به #همسرش دست و دلباز بود.
🔰تا جایی که وقتی برای خرید به بازار و یا به گردش و مسافرت🚘 می رفتیم اجازه نمی داد✘ هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم. سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم #خودش می آورد. می گفت:
برای من خیلی زشت است که در کنار #خانمم باشم و همسـرم حتی یک پاکت🛍 را همراه بیاورد
🔰برای #جایگاه_زن اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشـق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار❌ یا اصرار من انجام می داد. می گفت: خانمم شما فقط مواظب چادر و #حجابت باش.
حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد.
🔰جزئیات محبتهای علیرضا به حدی به من و #فرزندش زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود. اما همین رفتارهای زیبای #علیرضا باعث می شد #عشــــق در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــ♥️ــق و علاقه ذره ای کم نشود. #محبتی که هنوز با یادش روزگار را سپری می کنم.
#شهید_علیـرضا_نوری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
#چادرانه🌼🌿
🌱قـول دادهـ ایـم👌🏻
مَــݩ و #چـٰـادُرَمْ❤️
🍁ڪـهـ #پـیر شویـم در راهـ...👣
اطاعـٺ از خـداونـد😍
#شهدا_شرمنده_ایم🥀✨
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
#فرهنگ_سازی
👌#امر_به_معروف به این شیوه زیبا 👏
✅ فضای جامعه را، فضای معروف کنیم
#ما_اثر_گذاریم
#همه_آمر_باشیم
@Vajebefaramushshode