❤️.........
#من_چادری_ام 😍
آنان #چفیه داشتند... من #چادر دارم....
من چادر می پوشم،
چادر مثل چفیه محافظ من است...
اما چادر از چفیه بهتر است....
آنان چفیه می بستند تا #بسیجی وار بجنگند...
من چادر می پوشم تا #زهرایی زندگی کنم...
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند...
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم...
آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند ...
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم... .
@Vajebefaramushshode
هرجا میرفت بر علیه حجاب صحبت میکرد.✊🏻
حالا تو این دورهمی دوستانه هم ول نمیکرد؛
میگفت: حجاب تمایل مردا نسبت به زنها رو بیشتر میکنه... ما همینجورش از دستشون آرامش نداریم!
همون لحظه مریم لبخند به لب و سینی چای به دست وارد شد و گفت: "این میرزاده بازم شروع کرد؟! بابا ول کنید تو رو خدا؛ از خودتون پذیرایی کنید"🍩☕️
یکی گفت: میرزاده امشب قصد داره هممونو یهتنه بیحجاب کنه...
خودش و بغل دستیش آروم خندیدن!😁
میرزاده که انگار یه مؤید خوب پیدا کرده باشه به مریم اشاره کرد و گفت: بین همه ما فقط این چادریه...مریم خودت بیا بگو! غیر از اینه که میگم؟؟😤
مریم که داشت چای رو پخش میکرد با جدیت گفت: نمیتونم جواب بدم.
میرزاده تعجب کرد؛ گفت: چرا؟؟ 😐
مریم با لحن بامزهای جواب داد: آخه الان دستم بنده...☺️
همه ریز خندیدیم و اون التهابی که از حرفای میرزاده درست شده بود کمی خوابید. 😀😀
مریم سینی رو کنار گذاشت و حق به جانب گفت: هه!! چه سوالایی میپرسه !! 😏
میرزاده گفت: ینی هیچوقت به تو تیکه نپروندن؟!
- معلومه که نـه... 😒
- ولی من که شنیدم حجاب عطش مرد نسبت به زن رو بیشتر میکنه! 😐
مریم با نیشخندی گفت: من که میدونم از کی شنیدی! از بشقابای روی پشت بومتون! تا کی میخوای عقلتو بدی دست اینا؟؟ 😤
- عوضش مفت حرف نمیزنن.😌
- بله... بابتش پول میگیرن!😉
همه خندیدیم😅
میرزاده با حال گرفته فنجون چایش رو برداشت و یه هورت کوتاه کشید...☕️
مریم گفت: اصلا برفرض که حجاب، تمایل مردا به زنها رو زیاد کنه که اتفاقا به نظر من باید بکنه...
از بین جمع یکی دو نفر گفتن: واا...😟
میرزاده چایشو قورت داد و گفت: نچنچنچ،خجالتم نمیکشه!! 😕
مریم یه طور خاصی به جمع نگاه کرد و گفت: چرا بیخود حاشا میکنین؟! خود خدا زن و مرد رو جوری آفریده که به توجه هم نیاز داشته باشن!
میرزاده فوری گفت: عه...باریکلا!! به نفع ما شد؛ پس چرا اسلام میگه زن نباید جلب توجه کنه؟؟
مریم گفت: خدایی که اون حس رو تو انسان گذاشته حواسش بوده که آدم دوست داره مورد احترام هم باشه.😌 حجاب برای همینه که هم مورد توجه باشی و هم مورد احترام و بهت صرفا به چشم یه شیرینی خوشمزه نگاه نکنن... یه چیزی باشی شبیه الههها... هم محبوب و خواستنی و هم مورد احترام.☝️🏻
میرزاده با تمسخر گفت: الان مثلا تو الههی چی هستی؟🤔
بعضیا پقی زدن زیر خنده! 😂
یکیشون چای پرید تو گلوش و سرفه افتاد...😝
مریم چندبار آروم زد پشتش تا خوب شد! 😩
بعد ادامه داد: مردا وقتی یه زنو میبینن، به طور غریزی نسبت بهش کشش دارن ولی وقتی زنه حجاب میذاره اون کشش غریزی (که حیوونا هم دارنش) با یه حس خاصی همراه میشه و مرد ناخودآگاه درک میکنه که هم اون زن رو دوستش داره و هم براش شأن و شخصیت قائله و به خودش اجازه نمیده هرجور دلش میخواد باهاش رفتار کنه...😒 الان شما که میگی از دست مردا آرامش نداری برای همینه که حجاب درست حسابی نداری! 💢 داشتن توجه و احترام یکجا، به آدم حس امنیت و آرامش میده.🌺
دیدم مریم راست میگه. مدتی که خودم محجبه بودم همین حس رو تو چشم مردایی که باهام روبرو میشدن میخوندم. البته یواشکی...😉
دیگه نمیتونستم فقط شنونده باشم. پریدم تو حرفشون و یه خاطره تعریف کردم که حرفای مریمو تایید میکرد.🍃
● اون روز گذشت و یکی از بچهها بعد از خاطره من بحثو عوض کرد، اما من از ته دل آرزو کردم کاش میشد اونایی که تا حالا این حس عمیق و عجیب رو تجربه نکردن، فقط یه روز امتحانی حجاب بذارن...😍
و ای کاش خودم هم بتونم دوباره محجبه بشم.😇
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم ماشین 🚖سرخیابون ایستاد،رو بہ بنیامین گفتم: _مم
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم
وارد ڪافے شاپ🍹 شدم،
بنیامین از دور برام دست تڪون داد،👋
هم ڪلاسے دانشگاهم، حدود چهارماہ بود باهم در ارتباط بودیم،
رفتم سمتش، بلند شد ایستاد.
_سلام خانم خانما!
دستش رو بہ سمتم دراز ڪرد، باهاش دست دادم و نشستم.
_چے میخورے؟
نگاہ سرسرے بہ منو انداختم و گفتم:
_فعلا هیچے! 😕
+چہ عجب حرف زدے!😊
بے حوصلہ گفتم:
_ڪش ندہ باید زود برم! 😐
بدون توجہ بہ من رو بہ گارسون گفت:
_دوتا قهوہ ترڪ لطفا! ☕️☕️
دوبارہ برگشت سمتم،دستم رو گرفت هے دستم رو فشار میداد!
دستم رو از تو دستش ڪشیدم بیرون.
_صد دفعہ نگفتم خوشم نمیاد اینطورے نڪن؟!😠
_نخوردمت ڪہ! 😄
با عصبانیت گفتم:
_نہ بیا بخور!😠
لبخند دندون نمایے زد و گفت:😁
_اتفاقا مامان و بابام چند روز خونہ نیستن!
پوزخند زدم و بلند شدم.
_دیگہ بہ من زنگ نزن!
سریع بلند شد!
_هانیہ!خب توام!! شوخے ڪردم.😕
ڪیفم👜 رو انداختم روے دوشم.
_برو این شوخے ها رو با عمہ ت ڪن!
با اخم نگاهم ڪرد.
_گفتم شوخے ڪردم دیگہ ڪش ندہ!😐
همونطور ڪہ میرفتم سمت خروجے گفتم:
_برو بابا دیگہ دور و بر من نباش!
+حرف آخرتہ دیگہ؟! 😕
_حرف اول و آخر! 😠
با لبخند بدے نگاهم ڪرد
_باشہ ببینم بابا و داداشت چے میگن! 😏
آب دهنم رو قورت دادم😧 ولے حرڪتے از خودم نشون ندادم ڪہ بفهمہ ترسیدم!
دوبارہ حرڪت ڪردم سمت خروجے،
دو تا از دخترهاے مذهبے ڪلاس داشتن نگاهم میڪردن و حرف میزدن!
با خودم گفتم ڪارت بہ حراست نڪشہ! از ڪافے شاپ خارج شدم، حضور ڪسے رو پشت سرم احساسم ڪردم،برگشتم، بنیامین بود.😬
_شنیدے چے گفتم؟!😏
بیخیال گفتم:
+آرہ،ڪر ڪہ نیستم! 😏
دخترهاے ڪلاس از ڪافے شاپ اومدن بیرون یڪے شون گفت:
_خانم هدایتے مشڪلے پیش اومدہ؟😟
بہ نشونہ منفے سرم رو تڪون دادم،با شڪ راہ افتادن سمت دانشگاہ، 🏫
خواستم برم ڪہ بنیامین بازوم رو ڪشید با عصبانیت گفتم:
_چتہ وحشے؟!برو تا ملتو سرت نریختم!😡
انگشت اشارہ ش رو بہ نشونہ تهدید سمتم گرفت:👈🙎
_ببین من دست بردار نیستم.😏
نگاہ چندش آورے بهم انداخت و گفت:
_چیزے ڪہ ازت بهم نرسید!
دیگہ نتونستم طاقت بیارم محڪم بهش سیلے زدم😡👋 خواست ڪارے ڪنہ ڪہ پشیمون شد!
چندتا از طلبہ هاے👳👳 دانشگاہ ڪہ بہ معرفے استادها براے واحدهاے دینے مے اومدن، بہ سمتمون اومدن، حتما ڪار دخترها بود!
یڪے شون با لحن ملایمے گفت:
_سلام اتفاقے افتادہ؟ 😐
بنیامین با عصبانیت گفت:
_بہ تو چہ ریشو؟! 😠
با لبخند زل زد بہ بنیامین:😊
+چہ دل پرے از ریش من دارے!
سریع گفتم:
_این آقا مزاحمم شدہ!😏
پسر بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ گفت:
_شما بفرمایید ما حلش میڪنیم! 😏
توقع داشتم اخم ڪنہ😕 و با عصبانیت بتوپہ بہ بنیامین بہ من هم بگہ خواهرم چادرت ڪو؟! 🙁
با تعجب راہ افتادم سمت دانشگاہ،
پشت سرم رو نگاہ ڪردم، داشت با لبخند با بنیامین حرف میزد!
#ادامه_دارد ....
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
#دوست_شهید🌷 که داشته باشی
نیازی به عشقهای بیخودی نداری❌
میدونی یکی #حواسش بهت هست
یکی که اومده وصلت کنه به #خدا💞
#شهید_شهیدت_میکنه
بذاریه شهید🌷 توزندگیت نقش داشته باشه😍
@Vajebefaramushshode
#شب سردے ست
و هوا منتظر باران🌧 است
وقت #خواب است و
دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است
#شب_بخیر اے نفست
شرح پریشانی من
مـاه پیشانے🌝 مـن
#دلبـر بارانے مـن 😍
#شهید_احمد_مشلب
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹امروز، روز #شادی و سرورت باشد
✨نام #پدرت نغمهی شورت باشد
🌹ای کاش، که سال بعد، جشن پدرت
✨در #روزظهور و با حضورت باشد😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
میلاد #امام_حسن_عسکری(ع) مبارک باد❣
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
🌸خوشا #پروازتان با هــم
⚜بلند آوازتان #باهــم
🌸بہ ياد آريد ما را هــم
⚜در آن #پرواز ڪردن هـا🕊🌷
#شهید_ابومهدی_المهندس
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
مداحی آنلاین - عادت به گناه - استاد رفیعی.mp3
3.99M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
♨️عادت به گناه
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
#فرصت_عالی👇 برای مومنین
محتوای#رایگان و #غیرحضوری
صدور #مدرک_معتبر_پایان_دوره
با حمایت #پشتیبانان_زبده
بدون محدودیت سنی و جغرافیایی
ثبت نام خواهران با ارسال کلمه "معروف" به:
بله
ble.ir/vajeb123
سروش
sapp.ir/vajeb123
ایتا
eitaa.com/vajeb123
روبیکا
https://rubika.ir/vajeb123
گپ
Gap.im/vajeb123
ثبت نام برادران با ارسال کلمه "معروف" به:
Eitaa.com/aseman_2020
📆 طول دوره مقدماتی: ۲۵ روز
✅ آشنایی با مرکز: b2n.ir/Moarefi
💎دانلود اپلیکیشن رایگان آموزش مجازی:
👉 b2n.ir/vajeb1
قرارگاه امربهمعروف و نهیازمنکر
#سپاه_محمدرسولالله(ص)
#خاطرات_اعضاء_خوب_کانال
🔻 این روزا تذکر برای ماسک و فاصله اجتماعی هم خیلی واجبه!
👈 توی صف نونوایی، آقایی بدون ماسک اومد!
گفتم آقا چرا ماسک نزدی؟
گفت ماسک دارم، توی ماشینه!
بعدشم آدم بلاخره می میره، حالا دو روز زودتر!
**گفتم حالا شما برات مهم نیست، بقیه شاید آرزو داشته باشن، بخوان زندگی کنن، اونا چه گناهی دارن مريض بشن؟!
دیگه مجبور شد رفت ماسکشو آورد...
👌یه نفر دیگه هم به آقایی که ماسکشو تو ماشین جا گذاشته بود تذکر داد و مردم هم حمایت کردن
🤔چه خوب میشه که از #مُسری بودن گناه هم مثل این بیماری بترسیم و اینجوری قاطع و محکم، نهی از منکر کنیم!
#بی_تفاوت_نباشیم
#خاطرات_امر_به_معروف
#همه_آمر_به_معروفیم
@Vajebefaramushshode