🌈🌺
اے دو چِشمتــ
#سبب و علت پیدایش صُبـ🌤ـح
دیده
بــگـشا
که جهــ🌎ــان
#منتظرِ آغـاز استـ😍
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج🌸🍃
@Vajebefaramushshode
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌱
🎥 #کلیپ_فراق
🌺دلداه توام....
رویای هرشبی..
عاشق نمیشدم عاشق شدم ببین
#حاجی_جان❤️🦋🕊
🌺مُهم نیست که شانه هایت تجسم است
و آغوشت خیال !
🌺همه ی یادت اینجاست
نگاهت، صدایت، خنده هایت...
دیگر چه میخواهم ...
#سرداردلها
#باباجان💔
#شهید_قاسم_سلیمانی
@Vajebefaramushshode
#نکته
🔹وقتی در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسی که در رأس جامعه قرار دارد و میخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛
🔸یعنی نخواهد توانست یا به آسانی نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان،
این کار را انجام دهد.
🔹یکی از موجبات ناکامی تلاش های
امیر مومنان علیه السلام با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بلاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود.
📚 کتاب واجب فراموش شده؛
بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۰۹/۲۵
@Vajebefaramushshode
#نکته
❇️ آمران به معروف و ناهیان از منکر این دعای قرآنی را با توجه بخوانند
و بر آن مداومت داشته باشند :
✨رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا
قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا✨
✍ استاد علی تقوی
@Vajebefaramushshode
♡به نام دلارام عالم♡
.
🍃از روز ازل در سرشت انسان #انتظار برای منجی را نهادند، در گوشش از کوره روزگار خواندند که گِلِ وجودش را میپزد و گاه آنقدر داغ میشود که کاسه صبرش از هم میپاشد، از زیبایی عشق برایش نوشتند و قداست را بالای دفتر حک کردند اما امان از چشم نابینا و #عقل ناقص که ندید و نخواست درست تفسیر کند😓
.
🍃اینها را از ازل برایمان خواندند که تا ابد در گوشمان بماند ولی گوش نیز ناشنوا شد و حافظه هم یاری نکرد، بعید میدانم حالا کسی آن حرف ها را یادش مانده باشد که اگر اینطور بود دل را #کاروانسرا نمیکردند، انتظار را گوشه ای نمیگذاشتند بهر تماشا و مضحکه خاص و عامش نمیکردند، عشق را با #هوس جا به جا نمیکردند و به لفظ عشق رحم میکردند و قداست را به نجاست نمیکشاندند😔
.
🍃حیران مانده ام، کجای این زمانه هستیم؟ چنان در خویش غرق شدهایم که خدا میداند چه بلایی سر آن انتظار و عشق #منجی که در وجود ما نهادند آمد؟
.
🍃به راستی کوره روزگار بسیار داغ بود که داغ هجران #معشوق را از یاد بردیم! مخمل نگاهش را که لطیف به چشم دلمان دوخته شده بود حس نکردیم، هر #جمعه دل منتظرش را نادیده گرفتیم و او باز هم لطف خود دریغ نکرد از فراموشکارانی که خود را به دست بهانههای زمانه سپرده بودند😣
.
🍃مدتیست به بد دردی مبتلا شدهایم. درد #هجران را با بند بند وجود حس میکنیم، غم نبودنش را...🥺
.
🍃شاید دعای #فرج تسلای روح خسته اش باشد که بارها از ما رنجیده، و به حتم فرج درد ما را درمان است. شاید اینبار هم دلش به حال قنوت های پر سوز و گدازمان بسوزد و گرمی نگاهش را از سرمای احوالمان دریغ نکند که سخت #محتاجیم.
🍃درِ کاروانسرا ببندیم و جز عشق دلارام و سفیرش عشقی دگر نخواهیم وَ پرده برداریم از تمام سیاهی و رو سفید بیرون بیاییم از آزمون زندگی شاید #رحیم رحمی کند، منجی نگاهی بکند و صدایمان را گوش کند...شاید😞
#جمعه_های_انتظار
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 8⃣4⃣ #قسمت_چهل_وهشتم روے مبل لم دادہ بودم، ڪتاب رو ورق زدم و ڪمے
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
9⃣4⃣ #قسمت_چهل_ونهم
زن روے مبل نشستہ بود،
با دیدن من لبخند زد و از روے مبل بلند شد!😊
رفتم بہ سمتش و سلام ڪردم، جوابم رو داد و گرم دستم رو فشرد.
مادرم رو بہ روش نشست و بہ من اشارہ ڪرد پذیرایے ڪنم.😊
وارد آشپزخونہ شدم
و با سلیقہ مشغول چیدن میوہ ها 🍎🍌🍇توے ظرف شدم،ظرف میوه رو برداشتم و بہ سمت مادرم و مادر حمیدے رفتم.😊
بشقاب ها 🍽رو چیدم و میوہ تعارف ڪردم، مادر حمیدے با مهربونے گفت:
_زحمت نڪش عزیزم.
لبخندے زدم و گفتم:
_زحمت چیہ؟
نشستم ڪنار مادرم، مادر حمیدے با لبخند نگاهم ڪرد،چادر مشڪے و روسرے مدل لبانے سبز رنگش صورتش رو قاب ڪردہ بود،صورت دلنشین و مهربونے داشت رو بہ من گفت:
+من مادر یڪے از هم دانشگاهتیم....
سریع گفتم:
_بلہ میدونم.
+پس میدونے براے چے اینجام؟😊
سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم و تڪرار ڪردم:
_بلہ!☺️🙈
نگاهے بہ مادرم انداخت و گفت:
_با مادرت صحبت ڪردم و توضیح دادم، این پسر من یڪم خجالتیہ روش نشدہ با خودت صحبت ڪنہ
با تعجب گفتم:
_ولے دیروز بہ من گفتن!😟
لبخندش پررنگتر شد:
_پس گفتہ با من هماهنگ نڪردہ! آخہ انقدر خجالت میڪشید روش نشدہ آدرس بگیرہ تعقیبت ڪردہ.
پیشونیم رو دادم😟😳 بالا و گفتم:
_تعقیبم ڪردن؟
سرش رو تڪون داد و گفت:
_آرہ یڪم عجول برخورد ڪردہ بهش گفتم باید من میومدم دانشگاہ باهات صحبت مے ڪردم، جووناے امروزے اید دیگہ!☺️
دست هام رو بهم گرہ زدم،ادامہ داد:
_در واقع امروز اومدم براے ڪسب اجازہ ڪہ یہ وقت مناسب با همسرم و پسرم بیایم براے آشنایے بیشتر!☺️
#ادامه_دارد ....
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
0⃣5⃣ #قسمت_پنجاهم
موهاے بافتہ شدم افتادہ بود روے شونہ م با دست انداختمشون روے ڪمرم و گفتم:
_پدر و مادر اجازہ بدن منم راضے ام تشریف بیارید!☺️🙈
مادر حمیدے از روے مبل بلند شد و گفت:☺️
_ان شاء اللہ ڪہ خیرہ!
مادرم سریع بلند شد و گفت:😊
_ڪجا؟چیزے میل نڪردید ڪہ!
بلند شدم و ڪنارشون ایستادم،
مادر حمیدے ڪش چادرش رو محڪم ڪرد و گفت:
_براے خوردن شیرینے میایم!☺️
دفترچہ📝 و خودڪارے از توے ڪیفش👜 درآورد و مشغول نوشتن چیزے شد.
برگہ رو ڪند و گرفت بہ سمت مادرم:
_این شمارہ ے خودمہ هروقت خواستید تماس بگیرید.😊
با مادرم دست داد، دستش رو بہ سمت من گرفت و گفت:
_چشم امیدم بہ شماستا.☺️
و گونہ م😘 رو بوسید.
دستش رو فشردم، توقع انقدر گرمے و مهربونے رو از مادر یڪ طلبہ نداشتم.
حتے منتظر بودم بخاطرہ پوششم بد نگاهم ڪنہ!😌
واقعا مادر یڪ طلبہ بود!😇
#ادامه_دارد ....
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
#نجواباشهدا💕
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟!🌱
مثل آرامش بعد از یک غم...
مثل پیدا شدن یک لبخند...
مثل بوی نم بعد از باران...
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟!
اما من به آن محتاجم..🍃
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
@Vajebefaramushshode