یجایی توی متنی خوندم :
‹اگر کسی قدرتو نمیدونه بذار نبودنت رو احساس کنه!›
دلم میخواست به نویسنده متن بگم:
‹دنیا و آدمهاش انقدر بی معرفت شدن که کافیه ثانیه ای نباشی ، جای خالیت سادهتر از اون که فکر میکنی پر میشه..🖤'🗞'! ›
الان همونجاییم که
علی صفا میگه:
"صبر میکنیم دیگه،
صبر نکنیم چیکار کنیم؟" :)
تو انتخابِ من نبودۍ ، سرنوشتم بودۍ .
تنها انگیزھیِ ماندنم در این زندگـے بیاعتبار (:
از لحاظ روحی نیاز دارم پاییز باشه، پالتو و هودی و بوت بپوشم، هنذفری و آهنگای قفلی و بارونم نم نم بزنه وبرم پیاده روی..!
بعدشم غروب تو کافه لاته سفارش بدم و کتاب مورد علاقمو بخونم ته اشم بیام خونه و خواب بدون هیچ دغدغه ی فکری : )!🚶♀'