بخشی از او درون من بہ شدت زنده است ،
بخشی از من برای همیشه با او مرده است =) .
• V A L A N •
دل تنگۍ ؛ دهخدا : دلتنگۍ . ( دِ تَ) حالت و کیفیت دلتنگ ، ملامت ، پریشاني ، وحشت
مُفارقت ؛
دهخدا : مفارقت ، ( مُ رِ قَ ) [ ع . مفارقه] .
جدایی ، جدا شدن ، مهجوری ، دوری ..
• V A L A N •
وجدت رایحه الوُد إن شممت رفاتي ..
اگر استخوآنهاۍ جسدم رآ ببویۍ ، بوۍ عشـق حس میکنۍ ..
به کسایي که براتون مھمن هرچه زودتر بگید که مھمن ؛ یھو دیدید فردایي وجود نداشت .
چی میگین که شب دلتنگی و غم داره ؟!
من همین که صبح چشمامو باز میکنم نوتیفش رو
گوشیم نیست غم عالم میریزه تو دلم !( :