eitaa logo
وارثین (کانال مدرسه علمیه ولیعصر کرمانی‌ها «عج» ارائه مطالب علمی ، اخلاقی، آموزشی و پژوهشی)
556 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
750 ویدیو
1.3هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ از روش‌شناسی تا روش‌شناسی 🔹آثار علمی موجود پیرامون روش‌شناسی اجتهاد را می‌توان از یک منظر به دو گونه تقسیم کرد: روش‌شناسی تعلیمی (آموزشی) و روش‌شناسی تحقیقی (پژوهشی). 🔹روش‌شناسی (آموزشی)، با هدف آموزش روش استنباط فقهی به عموم طلاب انجام می‌شود. این روش‌شناسی گاه به روش‌های مشترک بین مجتهدان توجه دارد (توصیفی عام) و نیز در برخی موارد تکنیک‌های خرده فرایندها مانند روش دقیق گردآوری اقوال (مثل اینکه برای به دست آوردن اقوال، کدام کتب اهل سنت و شیعه را باید جستجو کرد؟) را نیز در بر می‌گیرد. 🔹روش‌شناسی (پژوهشی) با هدف درک روش خاص اجتهاد بزرگان مکتب قم و نجف و مقایسه آنها با یکدیگر انجام می‌گیرد؛ مانند بررسی روش اجتهاد امام خمینی و آیت الله خویی (توصیفی خاص). همچنین آثاری نیز که رویکرد تجویزی دارند و ایده‌های جدیدی را برای چگونگی اجتهاد ارائه می‌دهند،‌ در این دسته جای می‌گیرند، مانند تاکید برخی اساتید برای استفاده از مقاصد یقینی شریعت در موضوعات نوپیدا (تجویزی). 🔹از نمونه آثار روش‌شناسی تعلیمی می‌توان به این موارد اشاره کرد: کتاب درس خارج و گام‌های اجتهاد استاد مبلغی، الگوریتم اجتهاد استاد واسطی، روش حل مسئله فقهی استاد درایتی، الگوریتم اجتهاد استاد جلالی و روش‌شناسی کاربردی استاد سیدمحمدرضا واعظی. 🔹از نمونه آثار روش‌شناسی تحقیقی نیز می‌توان به کتاب‌ مکتب فقهی امام خمینی (سعید ضیایی‌فر) و کتاب درآمدی بر مکتب فقهی قم و نجف (حسین ایزدی) اشاره کرد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                              🆔️
🔘 از دیدگاه استاد علیدوست (بخش دوم) ✔️دوره دوم اخباری‏گری دوره دوم اخباری‏گری، دویست سال بعد از دوره اول به وقوع می‏پیوندد، یعنی اوایل قرن چهارم. در این زمان موج دیگری از حدیث‏گرایی به وجود می آید. بزرگانی همچون ابن‏قولویه، شیخ صدوق و شیخ کلینی و... (رضوان الله تعالی علیهم) به این دوره تعلق دارند. این دوره تا اوایل قرن پنجم (یعنی حدود صد سال) به طول می‏انجامد. مدرسه قم و مدرسه ری و حاصل به منصه ظهور رسیده این دوره کتب مرحوم صدوق، کتاب کافی، کتاب‏های ابن قولویه و دیگران است. در این زمان در مقابل جریان حدیث‏گرا، جریانی مشهور به قیاس و اجتهاد به رای بود، مانند ابن‏ جنید. در این دوره بزرگانی از علما مانند سید مرتضی، شیخ مفید و شیخ طوسی که بعد از ائمه(ع) آمده و بهره مند از مکتب و مسلک ائمه(ع) بودند این جریان را مدیریت می‏کنند. مثلاً جناب شیخ مفید از یک طرف رساله در رد ابن‏جنید دارد: «رسالة النقض علی ابن الجنید فی الاجتهاد فی الرای». رساله‏ای نقض‏گونه در رد بر ابن‏جنید به خاطر اجتهاد به رأی. شیخ مفید دو کتاب در نقد ابن‏جنید دارد. (بعید می‏دانم که یک کتاب با دو نام مشابه باشد، بلکه دو کتاب است). اما از طرف دیگر در رد استاد حدیث‏گرای خویش، شیخ صدوق هم کتاب دارد. البته در مورد شاگردی شیخ مفید در محضر شیخ صدوق، شک و تردید وجود دارد. ولی مسلم است که اگر شیخ مفید استفاده حضوری و فیزیکی از شیخ صدوق هم نکرده باشد، استفاده نرم‏ افزاری و غیر حضوری (از طریق آثار ایشان) کرده است. همانطور که جملگی ماها شاگرد شیخ انصاری تلقی می‏شویم، در عین حال که در محضر او تلمذ نکرده‏ایم و فقط آثارش را درس گرفته‏ایم. شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد (که منسوب به ایشان است) چقدر در مورد رفتار شیخ صدوق در ارتباط با تعامل با ادله، ابراز ناراحتی می‏کند! کل گلایه هم این است که جناب شیخ صدوق! دربرخورد با روایات، شما باید روایات صحیح از سقیم و درست از باطل را با کمک عقل سلیم و عقل ابزاری، از هم تفکیک کنید. اگر در زمان حضور، ائمه(ع) این فضا را مدیریت می‏کردند تا این جریانات به تعادل برسد، درقرن چهارم و پنجم علمای بزرگی مانند سید مرتضی و شیخ طوسی و شیخ مفید این فضا را مدیریت می‏کنند؛ و لذا به جایی ضربه نمی‏خورد. یعنی در این فضای تز و آنتی تز، یک سنتزی بیرون می‏آید و یک تعادلی ایجاد می‏شود. ✔️دوره سوم اخباری‏گری دوره سوم اخباری‏گری مربوط به قرن دهم است. اخباری‏گری این دوره به گونه‏ای است که اصلاً دیده و حس نمی‏شود و التفاتی به آن وجود ندارد. بزرگانی مانند شهید ثانی، صاحی معالم، صاحب مدارک، محقق اردبیلی و... مربوط به این دوره‏ از اخباری‏گری هستند. روشن است که این بزرگان را هیچ کس به عنوان عالم اخباری نمی‏شناسد! این مهم از جهتی نیز درست است. اگر اخباری‏گری، به عنوان آنچه در قرن 11 و 12 مطرح شد، را ملاک و معیار قرار دهیم، این دسته از بزرگان اساساً اخباری تلقی نمی‏شوند. اما چنانکه گفته شد، اگر اخباری‏گری را امری مقول به تشکیک بدانیم، رگه‏هایی از حدیث‏گرایی را در افکارو آراء این بزرگان مشاهده می‏کنیم. وجود رگه‏هایی از اخباری‏گری در آثار و آراء شهید ثانی، صاحب معالم، صاحب مدارک و از همه بارزتر، محقق اردبیلی قابل انکار نیست. لذا شاید بتوان گفت ریشه اخباری‏گری مشهور، به صد سال قبل (یعنی اوائل قرن دهم) بازمی‏گردد. بزرگانی که بر اخباری‏گری مشهور سخت می‏گیرند، در مورد محقق اردبیلی که تعبدش به آراء فقها کم است و در صورت مشاهده یک خبر، به راحتی از شهرتِ بر خلاف روایت دست برمی‏دارد، چه می‏گویند؟ محقق اردبیلی در سبک اجتهادی خود، اخبار را مقدم بر مشهور می‏داند؛ از سوی دیگر یکی از شاخص‏های اخباری‏گری، اصالت دادن به اخبار و روایات است و شهرت و اجماع را به عنوان دلیل مقدم بر روایات و اخبار نمی‏پذیرند و در صورت وصول به خبر، به راحتی از قول فقها عبور می‏کنند. البته سبک اجتهاد شهید ثانی به این غلظت نیست. صاحب معالم نیز از سویی شاگر محقق اردبیلی است و از سوی دیگر، استاد رأس اخباری‏گری، یعنی محمد امین استرآبادی است. بعضی نوشته‏اند مرحوم استرآبادی در مکتب صاحب معالم بزرگ شد و بعد اعراض کرد و اخباری شد، اما من نمی‏توانم خیلی این را تصدیق کنم. رگه‏هایی از اخباری‏گری –ولو در حد مویرگ- در آراء و افکار صاحب معالم وجود دارد. این رگه ضعیف اخباری‏گریِ صاحب معالم –که از استاد خود یعنی محقق اردبیلی دریافت کرده- به مرحوم استرابادی منتقل می‏شود و استرآبادی آن را تبدیل به شاهرگ و جسیم می‏کند. به هر صورت دوره سوم از اخباری‏گری و به تعبیر دیگر : زمینه سازی برای آن، مربوط به قرن دهم می‏شود و تا اوایل قرن یازدهم طول می‏کشد. ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•                                             
🔘 از دیدگاه استاد علیدوست (بخش سوم) ✔️دوره چهارم اخباری‏گری اما اوج اخباری‏گری، چنانکه معروف و مشهوراست، دور چهارم است. از استرآبادی م1036 شروع می‏شود و جلو می‏آید و به شیخ یوسف بحرانی م1186 می‏رسد. شاید آخرین‏شان شیخ حسین بحرانی م1240 است. (آخرین در این مقطع). در این دوره اخباری‏گری تبدیل به یک پک و بسته می‏شود که لوازمی‏دارد. مثلاً: - مبارزه شدید با تقلید: در دوره‏های گذشته مبارزه با تقلید وجود ندارد، اما در این دوره وجود دارد. - وجوب عینی اجتهاد: اینکه همه باید مجتهد باشند (کلماتشان درفقه و مصلحت آمده است، ملاحظه بفرمائید). - حمله‏ های شدید به فقها (که ای کاش نبود). به راحتی به فقها حمله می‏کردند. مثلاً کار علامه حلی و یا قبلش ابن‏طاووس که اخبار را به چهار قسم تقسیم کرده اند، را تعبیر به «سقیفه بنی ساعده دوم» کرده، می‏گفتند: ما با دو سقیفه بنی‏ ساعده مواجه شدیم: یکی همان سقیفه بنی‏ساعده کذایی در صدر اسلام و یکی هم تقسیم اخبار به چهار قسم! شخص دیگری از اینها (استرآبادی) در مورد ورود اصول به شیعه و فقه شیعه چنین تعبیراتی را به کار می‏برد! در این دوره یک بسته با یک لوازمی بنام اخباری‏گری مطرح شد که صاحبان این اندیشه با مخالفان خود بی‏رحمانه مواجهه می‏کردند و گاهاً خون خود را روی حرف خودشان می‏دادند! سؤال این است که انسان اگر یک نظریه و یا نوآوری دارد، یا یک مخالف دارد، چه ضرورتی دارد که بی‏ادبی کند؟ چرا حمله کند؟ چرا کار گذشتگان را نادیده بگیرد؟ بنده در چند قضیه اخیر، حرفم با بعضی از آقایان این است که اگر حرفی و نکته‏ای دارید، آن را درست جا بیندازید و بگویید گذشتگان بحث را تا اینجا آوردند، ولی این موارد مانده و من روی اینها نظر دارم. چرا ما باید به تراث و آثار گذشتگان حمله کنیم؟ سوگمندانه باید عرض کنم –از روی اطلاع عرض می‏کنم- که ما هیچ زمانی مثل امروز، حملات و هجمه‏های این‏چنینی به تراث شیعی و اسلامی نداشته‏ایم! بله! ما دوران زیادی پشت سر گذاشته‏ایم و هجمه‏های مختلفی نیز وجود داشته است، اما آنها سخت‏افزاری بوده و مثلاً کتاب‏های شیعه را می‏سوزاندند (مثلا مشهور است که در زمان صلاح‏الدین ایوبی یک هفته حمام‏های لبنان با کتاب‏های شیعه گرم می‏شد!). اما این حمله‏ها، سخت افزاری بود. حملات امروزی اما، نرم‏افزای است و با عناوین حوزوی انجام می‏شود! رفتار کتاب سوزی است در قالب نرم آن! ✔️ دوره پنجم اخباری‏گری دوره پنجم، مربوط به عصر حاضر است. در عصر حاضر، خیلی‏ها اصولی حرف می‏زنند و کتاب اصولی دارند، اما اخباری فتوا می‏دهند! الان نمی‏خواهم بگویم چقدر عیب دارد ویا ندارد، جریان را عرض می‏کنم. ما امروز وقتی می‏خواهیم از نقش عقل در استنباط صحبت کنیم، بسیاری از رگ‏ها ورم می‏کند و ناراحتی ایجاد می‏شود! وقتی می‏خواهیم از «نصوص مبین مقاصد و نقش آنها در استنباط» گفتگو کنیم می‏بینیم ناراحتی پیش می‏آید! بالاخره آیا نصوص مبین مقاصد جزو آیات قرآن است یا خیر؟ آیا برخی از آیات قرآن نصوص مبین مقاصد است یا نیست؟ آیا اینها نقش دارد یا خیر؟ بحث کنید. بگویید ندارد یا دارد. یا بگویید : کارایی ابزاری دارد اما کارایی سندی ندارد یا دارد؟ اینها را بحث کنید! متأسفانه طرح این مباحث موجب ناراحتی برخی می‏شود! امروز برای اینکه بخواهیم «قاعده عدل و انصاف» را ثابت کنیم، باید قسم بخوریم و آخرش هم طرف انکار می کند. امروز در مورد بحث «عدالت در شریعت» انکار داریم. مرحوم آیت الله خوئی قدس سره که مدرسه‏اش، مدرسه حاکمی است، در اویل عمر علمی خود، قاعده عدل و انصاف را می‏پذیرد ولی در اواخر عمر علمی خود، آن را انکار می‏کند! ایشان هر چه آمده به اواخر عمر خود نزدیک شده، به جریان حدیثگرایی نزدیک شده است، لذا ایشان در دوره اولش، مکتب فقهی‏اش، «مکتب تجمیع ظنون» است و از این مسائل استفاده می‏کند. تقریراتی که مرحوم آقای گرجی از ایشان چاپ کرده، را ملاحظه بفرمائید، آنجا تمام لوازم «فقه تجمیع ظنون» است را معتقد است، ولی در دوران اخیر، فقه ایشان «فقه مدرسه‏ای و فقه صغری- کبرائی» است! ایشان در اواخر عمر خود با صراحت قاعده عدل و انصاف را رد می‏کند. یا وقتی از «قاعده ضمان» بحث می‏کند، می‏گوید: قاعده ضمان به تسبیب، بر خلاف اجماع فقها است، ما دلیلی بر آن نداریم. این تفکر یک تفکر حدیث‏گرایی است. می‏فرماید مواردی هم که در روایات آمده، فقط بر همان موارد اکتفا می‏شود. در مبانی تکمله المنهاج بحث را ببینید. لذا فتاوائی می‏دهد که خود ایشان معتقد است خلاف مشهور است بلکه مخالف اجماع است. ایشان هیچ اجماعی را قبول نمی‏کند و هیچ‏گونه کارآئی نیز برای آن قائل نیست و اگر هم اجماعی باشد، می‏گوید محتمل المدرک است و آن را کنار می‏گذارد. ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•