🔸 قابل توجه کنشگران در عرصه میدانی انتخابات
🔴 ️برای #مشارکت_حداکثری ، ۵ کار را « نکنیم »
🔹 شما هم معتقدید که #مشارکت مهم ، بلکه #اهم است . اگر همراهید که همراهید ، بیائید برای رشد #مشارکت_حداکثری ، ۵ کار نکنیم ؛ این خودش کار مهمی است .
✅ پیشنهادات برای اینکه ️" چه نکنیم ؟ "
1⃣. گردن #مردم نیندازیم
🔸 مشکلات امروز کشور را بگوئیم و نقد کنیم ولی زنجیر نکنیم و گردن #رای_دهنده_ها بیاندازیم .
طبیعی است که #ملت بگویند اگر ما مقصریم ، خب چه کاری است ؟ رای نمی دهیم که چنین شود .
برخی جدی جدی فکر می کنند #مردم اگر از این دولت ، #ناراضی باشند به نامزد مورد علاقه آنها رای می دهند ؛ خیر ، الزاما این طور نیست .
بله ، امروز باید از تجربه #رای_دیروز درس گرفت و تجربه جدید ساخت ؛ نه مچ گرفت و مقصر ساخت .
بین مقصر کردن و تجربه ساختن یک مرز باریک است .
2⃣. کار را #حیثیتی نکنیم
🔹 دوست خوبم مردم رای می دهند که اوضاع #تغییر کند و #مشکلات زندگی شان حل شود . رقابت را جایی نبرید که کسی متوجهش نشود و دردش نباشد .
ملت می پرسند #چه_کسی بهتر می تواند کشور را با همین قوانین موجود بهتر اداره کند که صف مرغ نباشد و روغن قحطی نشود .
دعوا را جائی نبریم که مساله مردم نباشد و مساله سازی بی ثمر شود. اینجاست که خیلی ها می گویند "خب چه کاریه ؟ این دعواها ما را چه سود ؟ جنگ زرگری است و کار به سفره ما ندارد "
هر کس ، هر گفتمانی دارد باید #کارآمدی اش را بر حل مشکل روی زمین مردم نشان دهد وگرنه هر چیز دیگری که هست ، خیلی مهم نیست.
3⃣. از #وضع_موجود ، هیولا نسازیم
🔸 وضع موجود را نقد کنیم ؛ اما نه اینکه گوئی یک هیولایی اهریمنی وجود دارد که #کشور را خاکستر ساخته و کلا هر چه هست و رفته است ، هیچ و پوچ است .
4⃣. #شورای_نگهبان نشویم
🔹 شورای نگهبان کار خودش را می کند ؛ اما ما جای شورای نگهبان ننشینیم . پیروزی نامزد مورد علاقه ما ، در حذف رقیب نیست.
طوری رفتار و تبلیغ سلبی نکنیم که رقیب بی حیثیت شود و از بیخ حذف شود .
افراد برای پای #صندوق_رای آمدن ، نیاز دارند رد پای علاقه و گرایش خودشان را در رقابت ها ببینند.
حذف رقیب به معنی اقبال به نامزد مورد علاقه ما نیست .
ملت می گویند " اگر فکر ما و علاقه ما و نامزد ما آنقدر فاسد است که خب پس هیچی به هیچی . چه کاریه ؟ "
فکرها و روش ها را #نقد کنیم و شخصیت آدم ها را #تباه نکنیم.
5⃣. #دو_قطبی نسازیم
🔸 این آخری برخلاف قبلی ها ، ظاهرا مشارکت می سازد اما در باطن دقیقا ضد مشارکت است.
#مشارکت خودش که مهم نیست ، ثمره اش مهم است. مشارکت ، #قدرت_اجتماعی می سازد . صندوق را عامل شکل گیری #وحدت می کند.
دوقطبی ها تعداد رای دهنده ها را زیاد می کند اما #مردم را پاره پاره می کند . بدتر اینکه ، این #انشقاق با نتیجه آرا هم تمام نمی شود و به بعد از صندوق هم منتقل می شود و تا سرسفره خانه ها هم کشیده می شود.
✅ ️و اما چه باید کرد ؟
ساخت « #امید » ؛ امید به « گشایش #اقتصادی و #معیشتی » از طریق « #صندوق_رای » . همین .
🔹 چطور ؟
🔸 باید در نقد وضع موجود و یا تبلیغ نامزدمان این گزاره را جا انداخت که : « راه هست »
چطوری راه هست ؟ با « بوک »
ب : #برنامه
و : #وعده
ک : #کارنامه
◾ حرف های کلی و آسمانی و خیال انگیز ، نه ؛ دقیقا برنامه روشن برای حل مشکلات روی زمین و سرصحنه زندگی مردم.
مثل اینکه اگر تحریم ها ادامه یابد و #نفت نفروشیم ، دقیقا برای اداره کشور پول از کجا می آورید ؟
چطوری #دکان_زدن را تسهیل می کنید ؟ / چه راهی دارید برای اینکه ملت #پیاز گران نخرند و کشاورز پیازش را دفن نکند؟ / چه می کنید صف #مرغ نشود ؟ / برای قطحی #روغن چطور ؟ / قیمت #ارز را چطور پائین می آورید ؟
بجز برنامه باید « #وعده » دهند تا بشود ارزیابی کرد. اجمالا هم باید « #کارنامه » داشته باشند که بشود تخمین زد و تطبیق داد .
👈 پس خلاصه :
1. وضع موجود و مشکلات را به اندازه #واقعی خودش نشان دهیم
2. بگوئیم به چه دلیل و مطابق کدام #ایده و #مسیر ، به اینجا رسیدیم
3. بگوئیم برای حل این مشکل چه چه#قوانینی روی زمین مانده است و چه کاری نکردند ؟
4. برای رسیدن به وضع مناسب ، چه کاری باید صورت بگیرد ؟
✅ ان شاء الله موثر است
#ولیعصریا
http://eitaa.com/valiasrya
#واقعی
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد.
همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد :
خواهرم حجابت !! 😳
خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.
نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید.
تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن..
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :
خدایا این کم رو از من قبول کن !!
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت.
توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت؟
لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.
دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد
اما کسی جلو نمیومد ، اینبار با صدای بلند التماس کرد
اما همه تماشاچی بودن ، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :
آهای ولش کن بی غیرت !!
مگه خودت ناموس نداری ؟؟
وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !!
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن
افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد :
وقتی خواستن به زور سوارش کنند ، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !!
همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید..
اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود💪 دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود
🌹این جوون کسی نبود جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر #علی_خلیلی🌹