eitaa logo
وارثون
6.7هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
106 فایل
کانال وارثون؛ کانال عکس، اخبار، مطالب و نکات اخلاقی علما و بزرگان تشیع است. ارتباط با ادمین کانال: @MohsenRanginkaman
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم آیت الله استاد حاج شیخ هاشم قزوینی خط بسیار خوبی داشتند. می‌فرمودند: یک روز با خودم فکر کردم ساعتی بروم دمِ بست بشینم و نامه‌نگاری کنم. کاغذ و قلم و آنچه لازم بود برداشتم. طرف در منزل که آمدم تا به جلو صحن بروم، در زدند. دیدم آقای سید علی سیستانی- پدربزرگ آیت‌الله العظمی سید علی سیستانی فعلی- هستند. در را باز کردم. ایشان فرمودند: آخوند! نامه‌نگاری بر تو حرام است. تو باید همان تدریست را داشته باشی! یک کیسه پول همراهشان بود، دادند و گفتند نامه‌نگاری بر تو حرام است! شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳، نقل خاطره از: آیت الله سید جعفر سیدان. @varesoon
خودشان به حجره طلبه بیمار می‌رفتند و درس را می‌گفتند! اگر طلبه‌ای بر اثر کسالت در درسی حاضر نمی‌شد، مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی به عیادت وی می‌رفتند. طلبه می‌گفت: متأسفم، مریضم، نمی‌توانم در درس کفایه شرکت کنم. ایشان به طلبه می‌فرمودند: طوری نیست. در ایام تعطیلی می‌آیم [و درس شما را می‌گویم]. می‌آمدند حجره فلان طلبه و درس را به او با یک دنیا صفا و مهر می‌گفتند. شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳.نقل خاطره از: مرحوم آیت الله ابوالقاسم خزعلی @varesoon
مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- این مربی گران‌قدر- صبح‌های زود، آن‌هم در زمستان‌های سرد مشهد پیاده به راه می‌افتادند و برای تدریس حاضر می‌شدند، در مدرس مدرسه نواب، بر روی فرش‌های حصیری مندرس، بدون وسیله گرم‌کن و در عین حال با چه علاقه و نشاطی درس می‌گفتند و ادای تکلیف می‌کردند و به پرورش طلاب همت می‌گماشتند. شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳، نقل خاطره از: استاد محمد رضا حکیمی. @varesoon
یک روز آقای محمدرضا حکیمی گفت: بیا برویم دیدن استاد- مرحوم آیت الله میرزا هاشم قزوینی- به خانه‌اش رفتیم و گفتیم: آقا حالتان چطور است؟فرمودند: هر چه هست، همین یکی بس است! دو سه روز دیگر ایشان را به بیمارستان امام رضا(ع) بردند. محمدرضا حکیمی گفت: برویم دیدن استاد. رفتیم، مثل دو تا رفیق احوال‌پرسی کردند. خیلی نگاه کردند و دعا کردند. خوش‌حال بودند و فرمودند: خوب درس بخوانید! آقای حکیمی گفت: آقا ما دعا می‌کنیم خدا شما را شفا بدهد. فرمودند: دعا نکنید! گفت: برای چه؟ فرمودند: من دیگر به درد نمی‌خورم، دعا کنید خدا مرا بیامرزد و ببرد! هردو گریه کردیم. در راه آقای حکیمی گفت: آقا شیخ با همین مرض می‌میرد، حالتی که ایشان دارد، برگشتنی نیست! شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳. مرحوم استاد رحیم حسن پور ازغدی @varesoon
آخوند نباید فقط فقه و اصول بخواند! ........... مرحوم استاد آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی جاذبه بسیار داشتند. انسان نکته‌سنجی هم بودند. وسط حرف، داستانی نقل می‌کردند. از هنر استادیِ بی‌نظیری برخوردار بودند. روزی ایشان وسط درس این خاطره را فرمودند: ما یک روزی سوار ماشین اتوبوس بودیم. ماشین خراب شد. چند ساعت تعمیر آن‌، وقت لازم داشت. به ما گفتند پیاده شوید. ما همه پیاده شدیم. من رفتم آن طرف ایستادم، ولی کشیشی که در ماشین بود، لباس‌هایش را درآورد، رفت زیر ماشین، و آن را درست کرد. هندل زدند، ماشین روشن شد. کشیش دست‌هایش را شست و لباسش را پوشید و سوار شد. ایشان می‌فرمودند: آخوند این نیست که فقط فقه و اصول بخواند. بروید فیزیک بخوانید، شیمی بخوانید، علوم دیگر بخوانید! این یکی از درس‌های ایشان بود. ایشان مربی آزاداندیش، نواندیش و متجددی بود. در آن حد دارای معلومات هم بود. شبکه اجتهاد، فقیه آزادِ نواندیش- یادنامه مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی- ۱۴۰۱/۸/۱۳. سید محمد خامنه‌ای. @varesoon
تا حالا نشده پایم را به طرف عمامه‌ام دراز کنم! مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در نصیحت به طلاب می‌فرمودند: وقتی عمامه به سر گذاشتید، تا روی تابوت باید با شما باشد و گر نه ملبّس نشوید! یک روز به من فرمودند: مطلبی را برای شما می‌گویم شاید برایت تعجب آور باشد و گفتند تا زنده‌ام راضی نیستم به کسی بگویی بعد فرمودند: من در خانه وقتی لباس روحانیتم را در می‌آورم تا الان نشده که پایم را به سمت عمامه‌ام دراز کنم، تا زمانی که به شکل عمامه است؛ اما اگر به صورت پارچه باشد نه. وقتی به شکل عمامه است می‌خواهم بخوابم باید بالای سرم باشد و آن را پایین پایم نمی‌گذارم! خبرگزاری تسنیم، گفتگو با میثم مطیعی @varesoon
مرحوم آیت الله سید علی آقای قاضی‌ـ رحمة اللَه علیه‌ـ هر وقت می‌خواستند عمامه را از سرشان بردارند و کنار بگذارند، می‌بوسیدند. و وقتی هم می‌خواستند عمامه را سرشان بگذارد، می‌بوسیدند و می‌فرمودند: این تاج، تاجِ پیغمبر است، این‌ها مال ما نیست! سالک آگاه، ص۴۰، سید محمد حسین حسینی طهرانی، نشر مکتب وحی. @varesoon