eitaa logo
تفکر و تمدن شبکه‌ای| استاد واسطی
3.2هزار دنبال‌کننده
239 عکس
76 ویدیو
134 فایل
تفکر و تمدن توحیدی ادمین: @Haghighat6
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ⚪️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب| بخش دوم. 4⃣ تمایز عرفان شیعی فقاهتی با دیگر عناوین عرفانی: ▫️ برای شفاف‌سازی وجه تمایز این عرفان با دیدگاه‌های دیگری که به نام عرفان مطرح است، به شاخص اصلی رقباء این عرفان اشاره می‌شود. (کتاب «شاخص‌های عرفان ناب شیعی» تالیف آقای محمد فنایی اشکوری، این رقباء را برشمرده است که با تغییرات و توضیحات بنده به صورت زیر است): ▫️بر اساس تعریف عرفان شیعی فقاهتی و هسته اصلیِ آن، ۱۰ دیدگاه یا مکتب یا نحله یا طریق یا … که به نام عرفان مشتهر هستند رقباء عرفان شیعی فقاهتی هستند: ۱. عرفان بدون خدا: ▪️ یعنی تلاش‌های علمی و عملی که در آن‌ها به جای تلاش برای اتصال قلبی به «وجود بی‌نهایتِ جامع کمالاتِ خالقِ حاضرِ رازقِ مدبّر» به منبع دیگری برای آرامش روحی و قلبی توجه میشود مانند طبیعت، یا انرژی، یا وجود مبهم یا … ۲. عرفان بدون توحید: ▪️ یعنی تلاش‌های علمی و عملی که در آن‌ها به جای تلاش برای اتصال قلبی به «وجود بی‌نهایت خداوند» که سرمنشاء تمام علوم و امور است، به سرمنشاءهای متعدد برای خیر و شر، برای طبیعت و ملکوت، برای حیات و ممات و …، یا به تثلیت قائل هستند و متمرکز بر پرستش آن‌ها هستند. ۳. عرفان همه‌خدایی: ▪️ مکتبی به اسم عرفان است که به دلیل دریافت غلط از «وحدت وجود»، همه موجودات را خدا می‌پندارد؛ در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، همه موجودات مخلوق هستند و محدود، و خداوند خالق است و نامحدود، و کیفیت ربط محدود با نامحدود، به صورت «تجلی» است که به «آیه و آیات‌الله» تعبیر می‌شود یعنی همه موجودات تجلیات خداوند هستند و همه هستی را باید ظهور خداوند دید نه خودِ خداوند. ۴. عرفان بدون شریعت: ▪️ مکتبی که قائل است برای رسیدن به کمال عرفانی، می‌توان از «طریقت» که دستورات استاد است به هدف رسید و نیازی به «شریعت» و التزام به احکام نیست و حتی اگر از شریعت استفاده شود وقتی سالک به رتبه‌ای از کمال رسید دیگر نیازمند شریعت نخواهد بود، در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، التزام به احکام شرعی شرط اول و پیش‌نیاز حرکت سلوک است و از آنجایی که همین احکام ظاهری دارای بواطن متعدد است سالک با طی منازل و عبور از مراحل، باید ملتزم به همین احکام شرعی با توجه به باطن آن‌ها بشود تا بتواند به رتبه بعدی صعود کند و چون این باطن‌ها متصل به خداوند است لذا نهایت ندارد و بنابراین سالک الی الله به هر مرحله‌ای هم که برسد باید در التزام به همین احکام شرعی قرار بگیرد. ۵. عرفان بدون ولایت: ▪️ عرفان‌های منسوب به اهل سنت است که قائلند مسیر سلوک الی الله، نیاز به ولیّ الله معصومی که توسط پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، تعیین شده باشد ندارد و می‌توان این راه را فقط با توجه به قرآن و پیامبر خدا و فهم استاد سلوکی از این دو طی کرد، در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، صراط مستقیمی که هیچ انحراف و نوسانی در آن نیست فقط و فقط با اتصال به قلب ائمه معصومین اوصیاء پیامبر خداست و هم فهم معصومین و هم دریافت‌های قلبی آنها و هم جذبه قلبی آن‌ها برای حرکت سالک، شرط لازم است. ۶. عرفان بدون عقل: ▪️ مکتبی به اسم عرفان است که با دریافت غلط از آموزۀ «ضرورت تسلیم در برابر استاد»، و تفسیر غلط از «عقل»، عقل را تخطئه می‌کند و مسیر سلوک را منوط به کنار گذاشتن عقل می داند؛ در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، «عقل» به معنی تشخیص‌های بر اساس تجربه‌های شخصی نیست بلکه تشخیص‌های بر اساس برهانِ دارای ضوابط منطقی است و چنین عقلی هم راه‌گشاست و هم معیار سنجش صحت طریق. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب| بخش سوم. ۷. عرفان عقل‌مدار: ▪️ عرفانی است که با فهم نادرست از «عقل و عقلانیت»، تشخیص‌های تجربه‌محور اشخاص را هم «عقل» می‌داند و اتکای سالک به تشخیص‌های خودش را محور قرار می‌دهد و از تبعیت از استاد در مواردی که شرایط شرعی لازم را دارد ولی به تشخیص خودِ سالک صلاح نیست سر باز می‌زند، در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، عقلِ برهانی لازم است ولی کافی نیست و از ادلّۀ اصلی برای اثبات ضرورت دین و نبوت و امامت این است که عقل برای رسیدن به کمال لازم است ولی کافی نیست و تشخیص همۀ صلاح و فسادهایی که در حیطه محکمات دین است توسط فهم‌های فردی تجربی اشخاص قابل دست‌یابی نیست و نیاز به عقل متصل به ملکوت دارد. ۸. عرفان بدون استاد: ▪️ مکتبی است که سلوک الی الله را نیازمند استاد نمی‌داند و عمل به ظاهر احکام شرعی و رعایت واجب و حرام را کافی می‌داند، در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، قلمرو التزام به احکام شرعی، منحصر به واجب و حرام نیست و مستحبات و مکروهات و مباحات را هم در بر می‌گیرد و هم‌چنین همه آنها بر اساس روایات، دارای روح و باطن هستند مانند حضور قلب نماز که اگر رعایت نشود اثر لازم برای رشد و کمال را ایجاد نخواهد کرد، و برای دست‌یابی به برنامۀ متناسب با ظرفیت و توان هر سالکی در مقاطع مختلف سلوک، نیاز به استادی است که اشراف بر باطن سالک داشته باشد و اشراف بر ظاهر و باطن احکام شرعی داشته باشد و چگونگی پیاده کردن این ظاهر و باطن را بشناسد. ۹. عرفان عزلتی: ▪️ عرفانی است که با تفسیر ناصواب از «عزلت»، گوشه‌نشینی مطلق و رُهبانیت را بستر ضروری سلوک الی الله می‌داند؛ در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، مقصود اولیه از «عزلت»، کناره‌گیری از افراد و محیط‌های آلوده به حرام و فساد است و مقصود دوم از عزلت، عزلت قلبی و خلوت درونی است در عین اینکه برای زندگی فردی و اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، براساس وظائف شرعی تلاش می کند. ۱۰. عرفان بدون کرامت: ▪️ نحله‌ای از مکاتب عرفانی است که با فهم نادرست از اینکه تا سالک از «خود و خودیت» عبور نکند به خدا متصل نخواهد شد، برای اینکه نفْس‌شان را بشکنند کارهایی انجام می‌دهند که سبب ملامت دیگران شود و این افراد با قرار گرفتن در زیر ملامت دیگران و صبر بر آن، از اعتباریات و خودیت‌ها عبور کنند، در حالی که در عرفان شیعی فقاهتی، مومن دارای عزت و کرامت است و از مواضع تهمت نیز باید پرهیز کند و برای عبور از خود و خودیت، از ابزار «ایثار» و «اخلاص»، استفاده می‌کند. ▫️ عرفانِ شیعی، بر اساس راهبری معصومین علیهم‌السلام، طالبین را به‌سوی «لقاء‌الله» دعوت می‌کند و این لقاء را «شهود قلبی وجود بی‌نهایت خداوند» می‌داند و روش لازم برای این حرکت را تلاش برای دست‌یابی به «خلوص ذاتی» می‌شمارد و خلوص ذاتی را عبور از خود و ادراک خود، می‌داند تا اراده و ادراک حضرت دوست در وجود او تجلی کند و فرد به مقام «ولایت» برسد؛ مقامی که هیچ حجاب ادراکی میان او و خداوند وجود ندارد. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب| بخش چهارم ▫️ روایت قدسیِ زیر که از امیرالمومنین علیه‌السلام و او از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در معراج وارد شده است، عصاره عرفان شیعی است که کیمیای «عشق و محبت الهی» را سبب ایجاد خلوص ذاتی و خلوص ذاتی را سبب ایجاد شهود قلبی او برشمرده است: ▫️ «…َ أَمَّا الْعَیْشُ الْهَنِی‏ءُ فَهُوَ الَّذِی لَا یَفْتُرُ صَاحِبُهُ عَنْ ذِکْرِی وَ لَا یَنْسَى نِعْمَتِی وَ لَا یَجْهَلُ حَقِّی یَطْلُبُ رِضَایَ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ أَمَّا الْحَیَاهُ الْبَاقِیَهُ فَهِیَ الَّتِی یَعْمَلُ لِنَفْسِهِ حَتَّى تَهُونَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ تَصْغُرَ فِی عَیْنَیْهِ وَ تَعْظُمَ الْآخِرَهُ عِنْدَهُ وَ یُؤْثِرَ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ وَ یَبْتَغِیَ مَرْضَاتِی وَ یُعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتِی وَ یَذْکُرَ عِلْمِی بِهِ وَ یُرَاقِبَنِی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عِنْدَ کُلِّ سَیِّئَهٍ وَ مَعْصِیَهٍ وَ یَنْفِیَ قَلْبَهُ عَنْ کُلِّ مَا أَکْرَهُ وَ یُبْغِضَ الشَّیْطَانَ وَ وَسَاوِسَهُ لَا یَجْعَلُ لِإِبْلِیسَ عَلَى قَلْبِهِ سُلْطَاناً وَ سَبِیلًا فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ أَسْکَنْتُ فِی قَلْبِهِ حُبّاً حَتَّى أَجْعَلَ قَلْبَهُ لِی وَ فَرَاغَهُ وَ اشْتِغَالَهُ وَ هَمَّهُ وَ حَدِیثَهُ مِنَ النِّعْمَهِ الَّتِی أَنْعَمْتُ بِهَا عَلَى أَهْلِ مَحَبَّتِی مِنْ خَلْقِی وَ أَفْتَحَ عَیْنَ قَلْبِهِ وَ سَمْعَهُ حَتَّى یَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ یَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَى جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ أُضَیِّقَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ أُبَغِّضَ إِلَیْهِ مَا فِیهَا مِنَ اللَّذَّاتِ وَ أُحَذِّرَهُ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا…». (ارشاد دیلمی، ج۱ ص۲۰۴) ▫️ ترجمه: زندگی دلچسب، زندگانی‌ِ کسی است که دائماً به یاد من است، همیشه خود را غرق در نعمت‌های من می‌بیند، موقعیت و جایگاه من را نادیده نمی‌گیرد و آنچه باید برای من انجام دهد همیشه در برابر دیدگان اوست؛ شبانه‌روز به‌دنبال جلب رضای من است. زندگی پایدارِ ابدی، زندگانی کسی است که چنان به دنبال اصلاح نفس خود است که دنیا در نظرش بی‌ارزش و آخرت در نظرش بزرگترین ارزش شده است؛ کسی که نظر مرا بر نظر خودش ترجیح می‌دهد و به‌دنبال جلب رضای من است و عظمت مرا همیشه در نظر دارد و مرا حاضر و ناظر بر خود می‌بیند؛ هر چه مورد رضای من نیست را از دلش پاک می‌کند و با تمام وجود در برابر شیطان و وسوسه‌هایش می‌ایستد و اجازه نمی‌دهد شیطان به قلبش نفوذ کند. ▫️ من در بنده‌ای که این حسّ و حال برای او پیدا شود ‌محبتم را قرار می‌دهم به‌طوری که تمام توجه‌اش به من باشد، سکون و حرکتش، همّت و اراده‌اش، سکوت و گفتارش، همه و همه از نعمتِ «شهود» که فقط بر اهل محبت‌ام ارزانی کرده‌ام سرچشمه بگیرد. ▫️ چشم و گوش قلبش را باز می‌کنم تا با قلبش صدای مرا بشنود و با قلبش به عظمت و جلال من نظاره کند؛ دنیا و لذّاتش را در چشم او کوچک و منفور می‌کنم و همان‌گونه که راهبر و نگهبان یک مجموعه، افرادش را از موقعیت‌های خطرناک دور می‌کند او را از دنیا دور می‌کنم. ▫️ وقتی چنین حسّ و حالی به او دست داد، از اهل دنیا به‌شدت پرهیز می‌کند و از زندگی سطحیِ موقت به زندگی عمیق و ابدی می‌رسد، از فضای نفوذ شیطان به فضای سلطه رحمان می‌رود.... این مقام اهل رضایت از من است…. هیچ حجاب و هیچ واسطه‌ای میان من و چنین کسی نخواهد بود….» ▫️ در نهایت باید عرض کنیم کاربرد و توصیه عملی بحث این است که صراط مستقیم در جمع میان ظاهر و باطن خواهد بود و تا وقت باقی است باید دست به راه عرفان و سلوک الی الله زد. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب| بخش پنجم ▫️ پرسش‌های ناقدان محترم: ▫️ https://iict.ac.ir/2020/03/feqahativaseti/ ☑️ پاسخ‌های استاد واسطی: ▫️ ابتدا پاسخ به چند نکته که به هسته مرکزی بحث اشاره داشت عرض می‌شود و در ادامه سایر نکات، به قدر وقت بررسی خواهد شد. در مجموعه سوالاتی که صورت گرفت نکته مشترکی وجود داشت بحث اصل رابطه فقه و عرفان بود. ▫️ مراد بنده در این بحث اعم از عرفان نظری و عملی است. مراد از «برهانی شدن»، خردپذیری در مقابل خردستیزی است. یعنی عرفان نظری و چه عرفان عملی نباید خردستیز باشند بلکه باید خردپذیر باشند (البته حقیر تعبیری را یکی از روشنفکران به صورت سه قسمِ «خردپذیر، خردستیز و خردگریز» بیان کرده است دارای اختلال می‌دانم) ▫️ توضیح خردپذیری با استعاره از زبان اصول فقهی، «عدم مخالفت قطعیه با عقل» است؛ آن چیزی که در عرفان است (چه نظری و عملی) بایستی عدم مخالفت قطعی با برهان و عدم مخالفت قطعی با نصوص وحیانی داشته باشد این ربط اصلی و نکته مرکزی است. ▫️ ناقدان محترم فرمودند هویت فقه استنباط حکم و اعتباریات شرعیه است لذا ربطی به فضای عرفان ندارد؛ پاسخ این است که: فقه، حکمِ فعلِ مکلف است و فعل مکلف اختصاص به موارد فردیِ جوارحی ندارد و افعال جوانحی و قلبی را نیز در بر می‌گیرد. ▫️ مثل حرمت حسد، حرمت تکبر و … که اگر در وسائل الشیعه جلد ۱۱ در باب جهاد با نفس ملاحظه بفرمایید شیخ حر عاملی بر اساس روایاتِ این باب، فتوای رسمی فقهی با عنوان وجوب، حرمت، استحباب و کراهت صادر کرده است. ▫️ حکمِ افعال قلبی، جهت‌دار کردنِ توجه‌های قلبی است؛ جهت‌دادن به فعل مکلف که کار «حکم» است بایستی منطبق با منابع وحیانی و ما یتصل بالوحی باشد که «سنّت» است. در بحث شهود، ظهور و بروز ادراک فرد بر اساس علم حضوری است، لذا یک فعل، تحقق پیدا می‌کند، کلمه «فعل» را چون منصرف در رفتار جوارحی می‌دانیم لذا حکم فعل مکلف بر کارهای ظاهری بار می‌شود. ▫️ اما آیا سوء ظن به دیگران بدون ظهور و بروز بیرونی، حکم دارد یا ندارد؟ یا بر حسن ظن بالله آن حکم استحباب بار می‌شود یا نمی‌شود؟ کسی که تجرّی می‌کند عذاب دنیوی ندارد اما بر اساس مبانی فقهی دارای عذاب متناسب اخروی است. ▫️ فضای فقهی در فعل مکلف جوارحی متمرکز شده است در حالی که ملاک خود فقه این است که آن چیزی که از انسان صادر می‌شود اعم از ذهنی، احساسی، عملی، فردی، جمعی و تمدنی، همه این‌ها نیازمند جهت‌سازی برای حصول قرب الی الله است. کار فقه جهت‌دهی به این‌هاست. ▫️ علم اخلاق نیز تعیین فعل مکلف می‌کند اما نه در حیطه الزام، بلکه در حیطه ترجیحات؛ جوهرۀ اخلاقیات بیان مستحبات و مکروهات به معنی عام است، به همراه اجمالی از چگونگی تخلیه از محرمات و مکروهات، و تحلیه به واجبات و مستحبات. عناوین کتاب جامع السعادات مرحوم نراقی را که از منابع اخلاقی مشهور ما هستند شاهد خوبی بر این مدعاست. فقه اصطلاحیِ فعلی، مشابه با نظام حقوقی است (اعم از حق الله و حق الناس). ▫️ بنابراین در ربط عرفان با فضای فقه، منظور هم ربط روش‌شناسانه و هم ربط محتوایی است؛ احکام فقهی در فقه جواهری، تابع مصالح و مفاسد واقعیه هستند، کلمه «واقعیه» حیاتی است یعنی تمام احکام دارای منشاء اعتبار حقیقی هستند؛ در کلام شیعی که پشت صحنه فقه جواهری است مصلحت و مفسده واقعیه معنا دارد، تطبیق با اهداف شریعه معنا دارد، تطبیق تکوین و تشریع معنا دارد. ▫️ قسمت اصلی که مقصود بنده در اینجا است بحث روش‌شناسانه است، یعنی محصول عرفان عملی که در فضای جوانح و جوارح است و در جلوه‌های قلبی فعال می‌شود بایستی منطبق با محصولات فقهی بر اساس روش اجتهاد باشد؛ یعنی عرفان شیعی فقاهتی، فقه‌گریز نیست، فقه‌ستیز نیست، بلکه فقه‌پذیر است و فقه‌پذیری در حداقل مرتبۀ آن، «عدم مخالفت قطعیه» با قطعیات فقهی است، ▫️ که البته آنچه در صحنه میدانی عرفان شیعی فقاهتی می‌بینیم تلاش عرفاء برای «موافقت قطعیه با فقه» و آن‌هم با تمام مراتب فقه است، یعنی اهل عرفان شیعی فقاهتی، بیشتر از آنچه بسیاری از مومنین مقید به احکام انجام می‌دهند، به مستحبات و مکروهات و آن‌هم با آداب باطنیِ آن‌ها که در روایات آمده است ملتزم هستند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب| بخش ششم و پایانی ▫️ در عرفان شیعی فقاهتی گزاره‌های عرفانی و مدعیات عرفانی از آیات و روایات استخراج می‌شود، و بر اساس روش اجتهادی استظهاری در فقه جواهری، اعتبارسنجی می‌شود، روشی که بر اساس تراکم قرائن و جمع‌الادله بنا شده است (قرائن درون‌متنی، برون‌متنی، سیاق، اسباب نزول و صدور، ادله مخصص و مقید و مبین، قرائن عقلی قطعی، قرائن تجربی و عرفی قطعی، ادلۀ حاکم و وارد و قواعد تعارض‌ها و ترجیحات و...) ▫️ ناقد عزیز دیگری فرمودند: عرفان که ادراک تجلیات خداست امر فردی است و نوعی نیست در حالی که اگر لوازم آن نوعی نباشد قابل نشر نیست، پاسخ این‌که: تصریح شد که ادراکات عرفان شیعی فقاهتی وقتی معنادار می‌شود که در این پارادایم قابل تبیین باشد، و اگر قابل تبیین نبود حجیت پیدا نمی‌کند، حتی برای خودِ شهودکننده، یعنی شهودکننده ابتدا باید شهود خود را بر عقل و شرع قطعی عرضه کند و اگر منطبق بود، تازه به اول شرایط احراز اعتبار در دستگاه اعتبارسنجیِ شهودها می‌رسد و اگر از آن هم عبور کرد، آنگاه قابل اعتماد خواهد بود. ▫️ کتاب «معیار سنجش گزاره‌های شهودی وجودی» تالیف حجت‌الاسلام علی فضلی، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را ملاحظه بفرمایید. ▫️ در مکتب عرفان شیعی فقاهتی، شهود باید قابل سنجش برهانی باشد، قابل سنجش نقلی هم باشد. این که فرمودند عرفان برتر از برهان است، در قسمت قبل عرض شد که این برتری عرفان بر برهان به خاطر برتری علم حضوری بر علم حصولیِ صحیح است و عرفان، سبب می‌شود ما به واسطه شهود، حد وسط هایی در استدلال‌ها را که قبلاً با عقل نتوانسته بودیم ملتفت بشویم التفات پیدا کنیم و بعد عارفِ حکیم بر اساس آن، برهان جدیدی یا ساختار جدیدِ برهانی‌ای را ارائه می‌کند؛ ▫️ تعابیر زیادی در کتاب‌های عرفانیِ استدلالی داریم با عباراتی مانند: هذا الهام الهی، اشراق منه، کشف الهی و …، به خصوص کتاب‌های ملاصدرا یا تعابیری که از شیخ اشراق نقل شده است، این‌ها التفات به حقایقی است که عقل به آنها التفات نداشت و با شهودی که ایجاد شده است در می‌یابد و آن را تبدیل به برهان می‌کند. ▫️ جوهرۀ نگرش توحیدی به تمام موجودات، همان است که در تعبیر که امام باقر علیه السلام فرمود آمده است: «انه شیءٌ بحقیقه الشیئیه»، یعنی اصل الوجود و صِرف الوجود در هستی یک وجود بی‌نهایت است که ذات مقدس الهی است و بقیه موجودات تجلیات او هستند. ▫️ در بحث «اتصال به بی‌نهایت» که فرمودید، عرض شد وجود الاتصال مراد نیست بلکه «شهود الاتصال» مراد است، اتصال وجود ظهور به مظهر، یک امر تکوینی است که در عرفان نظری مدلل می‌شود و در عرفان عملی شهود می‌شود، و اصلا کل بحث این است که شهود عارف نسبت به این اتصال باید منطبق بر برهانی و مستند نقلی باشد. ▫️ در پاسخ به این نکته که «قیصری» شیعه نیست، باید گفت به همان دلیلی که فرمودید در توضیح مفصلی که در ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام آورده است نشانه‌های صریح بر این است که در او فضای اهل سنت قرار ندارد. در ابن‌عربی هم در بحث قطب اعظم وقتی بحث می‌کند مدار عالم بر قطب اعظم است به طور صریح مصداق اسم حضرت حجت را با تاکید بر اینکه از نسل فاطمه و حسین بن علی است برای قطب اعظم می‌آورد. کسی که بر اساس این مصداق حرکت می‌کند در فضای اهل سنت نیست. مواردی که سبب شده این‌ها را سنی بدانند به خاطر عباراتی است که در مورد خلفا دارند، عباراتی که در مقابل قرائن اظهر در توصیفات معتقدات شیعیِ آنها، حمل بر تقیه در زمان تاریخی آنها است. ▫️ نکته آخر که فرمودند وجود نامتناهی متعلق شهود است یعنی چه؟ پاسخ این‌که: همان‌طور که عرض شد در عرفان به میزان عبور از «تعیُّین» ادراک ایجاد می‌کند و این عبور از تعیین در یکی از قرائت‌های دیدگاه «فناء فی الله»، فنای ادراکی است یعنی فرد از ادراک خودش عبور می‌کند، چون از ادراک خود عبور کرد و به اصل الوجود ملتفت می‌شود، به وجود صرف ملتفت می‌شود آن را حضورا می‌یابد. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ احساس حضور و عظمت خدا| بخش اول موضوع بحث «احساس حضور و عظمت خداوند» چیست؟ ممکن است؟ چگونه؟ چه موقعیتی در علوم و معارف اسلام دارد؟ مسأله بحث برای اندازه‌گیری «عبودیت»، «معنویت»، «ایمان» و در نتیجه هسته مرکزی «توسعه و پیشرفت در اسلام» چه شاخص اصلی‌ای باید مورد سنجش قرار گیرد؟ پیش‌فرض‌ها فرضیه بحث ۱.  احساس حضور خدا، یک ادراک قلبی و نه ذهنی است که شاخص آن، احساس درونیِ تجلی یک آگاهی، یک اراده و یک وجود بی‌نهایت در کل هستی است که تمام زیبایی‌ها و کمالات را در خود دارد. ۲.  رسیدن به این ادراک ممکن است. ۳.  راه‌ رسیدن به آن عرفان عملی است. ۴.  این بحث در شبکه علوم و معارف اسلام، هسته مرکزی و اولویت اول و شاخص سنجش رشد و توسعه است. ۵. عبودیت = محو اراده خود و جایگزین‌سازی اراده و خواست خداوند (وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ) شواهد نقلی تایید کننده فرضیه: در نگرش اسلام، به استناد آیه ۵۵ سوره نور «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً» هدف و مقصود از تمام تغییر و تحولات در طول تاریخ این است که بشریت به «عبودیت خالص فراگیر» برسد. علامه طباطبایی رحمة ‌الله ‌علیه در تفسیر این آیه چنین آورده‌اند: مراد از عبودیت، خداپرستى خالص است، به طورى كه هيچ شائبه‏‌اى از شرك- چه شرك جلى و چه شرك خفى- در آن راه نداشته باشد، و خلاصه معنا اين مى‏شود كه خدا جامعه آنان را جامعه‌ای ايمن مى‏سازد، تا در آن جز خدا هيچ چيز ديگرى پرستش نشود. [1] روایت قُدسی زیر از امام صادق علیه‌السلام نیز شاهدی است بر این که هویت «توحید» و «عرفان» در نگرش شیعی،‌ «لمس قلبی وجود بی‌نهایت خداوند» است: «أَفْتَحَ‏ عَيْنَ‏ قَلْبِهِ‏ وَ سَمْعَهُ حَتَّى يَسْمَعَ بِقَلْبِهِ وَ يَنْظُرَ بِقَلْبِهِ إِلَى جَلَالِي وَ عَظَمَتِي» [2]‏ ترجمه: هر کسی که رضای مرا بر رضای خود مقدم بدارد محبت من را به خودش جلب می‌کند و من چشم و گوش قلب او را باز می‌کنم تا تجلیات و عظمت مرا ادراک کند. ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ احساس حضور و عظمت خدا| بخش دوم و پایانی تبیین بحث بر اساس روش تحلیل مفهومی و اصل موضوعی:[3] «عبودیت»، بر اساس تحلیل مفهوم عبارت است از: احساس «عبد بودن» در برابر خداوند. مفهوم «عبد بودن» مفهومی است که تا ارتباط با پدیده‌ای با خصلت «آقایی، مولا بودن، سرور بودن» برقرار نشود، درک نمی‌شود. (در اصطلاح علمی گفته می‌شود که این مفهوم با «اضافه» به مفهوم دیگر پدید می‌آید.) از آن جایی که مقصود از عبد بودن در این جا عبد خدا بودن است لذا این حسّ در درون انسان فعال نمی‌شود مگر این که ادراک آقایی، سروری و برتری خداوند در وجود انسان لمس شود و دریافت کند که تمام ابعاد وجودی و آثار او همه و همه از تجلیات وجود خداوند است و او از خود چیزی ندارد. به هر مقداری که این ادراک قوی‌تر شود، ادراک عبودیت نیز قوی‌تر می‌شود. به‌عنوان پیش‌فرضِ اثبات ‌شده در علم معرفت‌شناسی اسلامی می‌دانیم که [4] ادراکات ذهنی (علوم حصولی) فقط صورت‌بندی حقایق هستند و جوهره اصلیِ آنها را ندارند (تصور آتش سبب سوختن ذهن نمی‌شود)، و ادراکات قلبی (علوم حضوری) جوهره اصلی پدیده در درون انسان هستند. (ادراک هستیِ خود، ادراک حالات مختلف روحی روانی، ادراکات وجدانی و فطری). به‌عنوان پیش‌فرضِ اثبات‌شده در علم فلسفه اسلامی می‌دانیم که [5] «خدا» وجود بی‌نهایت است پس محدوده و شکل و صورت ندارد. از ترکیب پیش‌فرض قبلی و این پیش‌فرض به ‌دست می‌آید که: دریافت مفهومی و ذهنی از خداوند به طور مستقیم ممکن نیست. (به اصطلاح علمی، دریافت ذهنی انسان از خداوند به ‌صورت «ایجابی» ممکن نیست بلکه به‌ صورت «سلبی و عدمی» انجام می‌شود.) ذهن فقط اصل بودنِ خدا و مفهومِ «محدود نیست پس برترین است» را ادراک می‌کند و البته به همین اندازه نیز معرفت و آثار آن را ایجاد می‌کند. پس برای برقراری ارتباط ادراکی بیشتر با خداوند و عبور از معرفت اجمالی، نیاز به ادراک از جنس علوم حضوری است (تجربه‌های معنوی درونی). به‌عنوان پیش‌فرضِ اثبات‌شده در علم اخلاق و عرفان اسلامی می‌دانیم که:[6]  تجربه‌های معنوی درونی و احساس‌های روحی و روانی یا از راه ارتباط با یک منبع معنوی فعال می‌شوند یا از راه تمرکز و مراقبه دائم فکری و روحی بر پدیده مورد نظر.  پس: تمرکز فکری و روحی بر خداوند در تمام حرکات و سکنات، سبب فعال شدن تجربه معنویِ حسّ وجود خداوند و در نتیجه حضور و عظمت او در قلب و دل انسان است. از سوی دیگر به تجربه می‌دانیم که: از مقایسه میان نقص و کمال و احساس فاصله میان آن‌ دو، حسّ کوچک بودن در طرف ناقص، و حس بزرگ بودن در طرف کامل ایجاد می‌شود. هر چه این فاصله بیشتر باشد این احساس فعال‌تر می‌شود و اگر فاصله به قدری باشد که امید رسیدن ناقص به کامل به وجود نیاید، حسّ «عظمت مطلق» ایجاد می‌شود. پس: رسیدن به عبودیت محض و مقام «اخلاص» (که هیچ اراده‌ای جز اراده رضای الهی در وجود فرد فعال نیست)، نیازمند حرکت به ‌سمت احساس «عظمت مطلق» خداوند است. «عرفان عملی» عهده‌دار چگونگی حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب که عبور از محدودیت ادراکی درونی و اتصال به فضای ‌بی‌نهایت آگاهی و اراده الهی است می‌باشد.[7] نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث اگر در نگرش اسلام به استناد آیه ۶۵ سوره الذاریات «ماخَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»، هدف خلقت انسان «عبودیت» است، و مقصود از عبودیت، «فعال شدن احساس حضور و عظمت الهی در قلب و دل» است، آن‌گاه فلسفه تاریخ بر اساس نگرش اسلام و مقصد تمام فرآیندها در تمدن اسلام «لقاء و مشاهده خدا با قلب» در همین دنیاست.  مفاهیم کلیدی عرفان شيعی، سیروسلوک، توحید ذاتی، فناء فی‌الله و بقاء بالله، لقاءالله، تجربه‌های دینی، انسان کامل، مقام ولایت، مقام مخلَصین، فلسفه خلقت پی‌نوشت‌ها: [1]. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۲۱۲ [2]. الارشاد، شیخ مفید، ج۱ ص۲۰۴ [3]. مقصود از تبیین به روش تحلیل مفهومی این است که: با استخراج لوازم ذاتی هر مفهوم (با استفاده از روش تشخیص جنس و فصل‌های مفهومی و روش استدلال مباشر در علم منطق) مفاهیم تشکیل‌دهنده مفهوم اصلی و لوازم آن کشف شوند. و مقصود از تبیین به روش اصل موضوعی این است که: با استفاده از لوازم گزاره‌های تصدیقی و تصوری که در علم دیگری اثبات شده است و یا ترکیب این‌گونه گزاره‌ها، نتیجه جدیدی به‌دست بیاید. [4]. به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید: علم حضوری، سنگ‌بنای معرفت- حجت‌الاسلام دکتر محمدتقی فعالی معرفت‌شناسی- حجت‌الاسلام دکتر محمد حسین‌زاده [5]. به کتاب زیر مراجعه فرمایید: نهایه‌الحکمه، علامه طباطبایی، بحث وحدت و کثرت [6]. به کتاب زیر مراجعه فرمایید جامع‌السعادات، مرحوم نراقی [7]. به کتاب‌های زیر مراجعه فرمایید: مصباح‌الشریعه، منسوب به امام صادق علیه‌السلام منازل‌السائرین، ملاعبدالرزاق کاشانی ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ آیات و روایات توحیدی| بخش اول. پيش‌نياز: امام موسی كاظم عليه‌السلام فرمود: مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَة. ترجمه: خداوند پيامبرانش را نفرستاد مگر براي اين‌كه مردم «خداوند» را درك كنند، فردی كه بهترين درك و معرفت را از خدا داشته باشد كسی است كه بهترين همراهی را با فرستادگان الهی كرده است. مجموعه حاضر، منتخبی از روايات معرفتي اهل‌بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام است كه در آنها به تبيين «چيستی خداوند» پرداخته شده است. كنار هم ديدن اين مجموعه روايات، در ايجاد دركی صحيح و به دور از افراط و تفريط (تعطيل و تشبيه) بسيار اثرگذار است. از مجموعه اين معارف،‌ به‌دست می‌آيد كه خدای واقعی غير توهمی چنين است: خدا = وجود بی‌نهايت فوق زمان و مكان، نامحدود، يك‌پارچه و بدون اجزاء و اقسام، بدون هر گونه شكل و صورتِ آشكار يا مبهم. هيچ زمان و مكان و موجودی از او جدا نيست و او در هيچ زمان و مكان و موجودی محدود نشده است. تمام هستی را پُر كرده است و بر تمام مخلوقات احاطه دارد. مخلوقات، موجوداتی در كنار خدا نيستند، موجوداتی داخل خدا هم نيستند، خدا نيز داخل آن‌ها نيست، بلكه مخلوقات، تجليات وجود خدا هستند. خدا همه جا هست چشم دل بگشا و ببين. محصول و نتیجه عرفان شیعی فقاهتی: عارف، کل هستی و نحوه خلق کردن و ربط خداوند با مخلوقات را در قلب خود مشاهده می‌کند و واسطه‌ای برای جریان فیض خداوند به مخلوقات می‌شود. قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ: قَالَ اللَهُ:  مَا تَحَبَّبَ إلَيَّ عَبْدِي‌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ. وَ إنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّي‌ أُحِبَّهُ. فَإذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي‌ يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي‌ يَبْصُرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي‌ يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي‌ يَبْطِشُ بِهَا، وَ رِجْلَهُ الَّتِي‌ يَمْشِي‌ بِهَا، إذَا دَعَانِي‌ أَجَبْتُهُ، وَ إذَا سَأَلَنِي‌ أَعْطَيْتُهُ. بنده من با اطاعت از من و جلب رضايتم، محبوب من می‌شود و در اثر اين محبت، من چشم و گوش و زبان و دست و پای او می‌شوم. محاسن برقی، ج1 ص291 ◀️ دو نظريه برای تبيين كيفيت ربط خالق و مخلوق ▫️ به نظر شما كدام نظريه به عظمت و وحدانيت و ربوبيت الهی نزديك‌تر است؟ 1⃣ هستی دو بخشی؛ يك بخش مختص خداوند و يك بخش مختص مخلوقات و رابطه اين دو بخش نيز رابطه احاطه وجودی نيست بلكه احاطه علمی است يعنی خدايی در كنار مخلوقات كه آنها را با علم خود كنترل می‌كند.  2⃣ هستی يك‌پارچه كه فقط و فقط اصالت و استقلال و عظمت و حياه و قدرت و اراده از آنِ خداوند است و مخلوقات تجلّيات خداوند هستند، فقر محض هستند و رابطه خدا با موجودات، رابطه احاطه وجودی است. (قرائت «تجلّی» از نظريه وحدت وجود) ▫️ كدام نظريه با تعابير زير بيشتر می‌سازد؟ ▫️ https://eitaa.com/vaseti/199 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ وحدت وجود در قرآن کریم. ▫️ «امروزه مسألۀ توحید در وجود از مسائل متقنه شرعیه و محكمۀ فلسفیه و مسلّمه مشاهده قلبيه درآمده است. قرآن كريم سراسر بحثش در این است. ▫️ حقیر روزی خدمت حضرت استاد علامه [طباطبایی] قدس الله سره عرض کردم: گویا غالب آیات قرآن بحث خود را در وحدت وجود حضرت حق تعالی و مسألۀ توحید وی پایه گذاری کرده است. ▫️ فرمودند: «غالب نیست؛ بلکه جمیع قرآن و سراسر آیات بر این اساس می‌باشند؛ قرآن بنیادش أصالة الحق و الوجود و توحید صرف است و همه شؤون را بر آن اصل راهنما می‌باشد.» ▪️ ولى البته تصور این حقیقت بسیار مشکل است؛ و تا کسی در علم تفسیر و علم حکمت، و علم عرفان دل، همچون استاد فقیدمان حضرت علامه أرواحنا فداه، قدم راستین برنداشته باشد به سر آن نخواهد رسید، ▪️ و با تخیلات و پندارهای نفس خویش مشغول شده و با آن‌ها نرد عشق باخته و در سراسر عمر خود بدون ربط و ارتباطی با خداوند واحد قهار که وحدتش قهاریت دارد و أحديتش تمام ذوات را در خود فانی کرده، و أحدى الذات گشته است؛ روزگارش را سپری نموده و لطیفهٔ قلب و روان و نفس ناطقه خود را درون قبر جهالت مقبور و به خاک نابودی می‌سپارد.» ▫️ علامه طهرانی، الله‌شناسی، ج ۲، ص ۲۵۰ ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
تفسیر عرفانی آیات قرآن.pdf
حجم: 255K
﷽ ⚪️ تفسیر عرفانی قرآن. ▫️ علامه طهرانی: «روزی خدمت حضرت استاد علامه [طباطبایی] قدس الله سره عرض کردم: گویا غالب آیات قرآن بحث خود را در وحدت وجود حضرت حق تعالی و مسألۀ توحید وی پایه‌گذاری کرده است، فرمودند: «غالب نیست؛ بلکه جمیع قرآن و سراسر آیات بر این اساس می‌باشند؛ قرآن بنیادش أصالة الحق و الوجود و توحید صرف است و همه شؤون را بر آن اصل راهنما می‌باشد.»» ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti
﷽ ⚪️ فهرست مطالب عرفان و فلسفه. ◽️ کتاب‌های علامه طهرانی: ▫️ برنامه مجموعه آثار علامه طهرانی ▫️ eitaa.com/vaseti/289 ▫️ فایل کتاب روح مجرد ▫️ eitaa.com/vaseti/293 ▫️ فایل رساله لب‌اللباب ▫️ eitaa.com/vaseti/167 ◽️ حکمت و عرفان: ▫️ eitaa.com/vaseti/135 ▫️ eitaa.com/vaseti/138 ▫️ eitaa.com/vaseti/139 ▫️ eitaa.com/vaseti/140 ▫️ eitaa.com/vaseti/141 ▫️ eitaa.com/vaseti/142 ▫️ eitaa.com/vaseti/143 ▫️ eitaa.com/vaseti/144 ▫️ eitaa.com/vaseti/145 ◽️ مقاله و ایده کتاب عرفان شیعی فقاهتی: ▫️ eitaa.com/vaseti/146 ▫️ eitaa.com/vaseti/148 ◽️ عرفان شیعی فقاهتی و ده عرفان رقیب: ▫️ eitaa.com/vaseti/149 ▫️ eitaa.com/vaseti/150 ▫️ eitaa.com/vaseti/151 ▫️ eitaa.com/vaseti/152 ▫️ eitaa.com/vaseti/153 ▫️ eitaa.com/vaseti/154 ◽️ بیانیه عرفان شیعی فقاهتی: ▫️ eitaa.com/vaseti/158 ▫️ eitaa.com/vaseti/159 ▫️ eitaa.com/vaseti/160 ▫️ eitaa.com/vaseti/161 ▫️ eitaa.com/vaseti/162 ▫️ eitaa.com/vaseti/163 ▫️ eitaa.com/vaseti/164 ▫️ eitaa.com/vaseti/165 ▫️ eitaa.com/vaseti/166 ▫️ eitaa.com/vaseti/168 ◽️ مناظره درباره عرفان و فلسفه: ▫️ eitaa.com/vaseti/169 ▫️ eitaa.com/vaseti/170 ▫️ eitaa.com/vaseti/171 ▫️ eitaa.com/vaseti/172 ▫️ eitaa.com/vaseti/173 ▫️ eitaa.com/vaseti/174 ▫️ eitaa.com/vaseti/175 ▫️ eitaa.com/vaseti/176 ▫️ eitaa.com/vaseti/177 ◽️ ظرفیت عرفان در تمدن‌سازی: ▫️ eitaa.com/vaseti/178 ▫️ eitaa.com/vaseti/179 ◽️ مهم‌ترین شاخص تمدن اسلامی: ▫️ eitaa.com/vaseti/180 ▫️ eitaa.com/vaseti/181 ◽️ توحید و وحدت وجود: ▫️ eitaa.com/vaseti/186 ▫️ eitaa.com/vaseti/187 ▫️ eitaa.com/vaseti/188 ▫️ eitaa.com/vaseti/189 ▫️ eitaa.com/vaseti/190 ▫️ eitaa.com/vaseti/191 ▫️ eitaa.com/vaseti/192 ▫️ eitaa.com/vaseti/194 ▫️ eitaa.com/vaseti/195 ▫️ eitaa.com/vaseti/196 ▫️ eitaa.com/vaseti/197 ▫️ eitaa.com/vaseti/198 ▫️ eitaa.com/vaseti/199 ▫️ eitaa.com/vaseti/200 ▫️ eitaa.com/vaseti/201 ▫️ eitaa.com/vaseti/402 ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti