﷽
✅ نقد علوم انسانی مدرن.
🔶 مصاحبه با استاد واسطی؛ بخش اول
🔸 تعریف شما از علوم انسانی اجتماعی و دامنه و گستره آن چیست؟
🔹 علوم انسانی علومی هستند كه به فهم، توصيف و تبيين رفتارهای انسان در حيطههای فردی، جمعی، تاريخی، تمدنی و ماورائی میپردازند و اين پردازش در لايههای رفتارهاي تفكری، احساسی، گفتاری، و كاركردی گسترده شده و دامنه آن از حداقلهای لازم تا حداكثرهای مطلوب نوسان يافته است. (اعم از اينكه روش فهم، توصيف و تبيين در اين علوم، مشاهده و تجربه باشد يا استنتاج و برهان)
🔸 انتقادات اساسی شما به علوم انسانی موجود چیست؟ (آنچه مد نظر است بیشتر ناظر به محتوای علوم انسانی است نه روش آموزش و به کار گیری)
🔹 علوم انسانی موجود حداقل از سه بُعد مبتلا به توهّم و مغالطه است:
از حيث موضوع، محدود به انسانِ مبتني بر نيازهای فيزيكی، شيميايی و مستقل در هستی است و چنين انساني را جايگزين انسانِ مبتنی بر نيازهای فيزيكی، شيميايی، روحی، معنايی و متصل به شبكه هستی كرده است.
بهعبارت ديگر موضوع علوم انسانی، انسانِ مستقل از هر گونه عامل غيرمحسوس، و آزاد در تصرف و اِعمال تمايلات است كه به توهّم، جايگزينِ انسانِ اثرپذير از عوامل ماورائی و جهتداده شده در تصرف و اِعمال تمايلات گرديده است.
از حيث روش، كشف حقيقت را محدود به روش مشاهده و آزمونپذيری حسّی كرده و چنين روشی را جايگزين روش برهانی و روش شهودی نموده است.
از حيث غايت و هدف، بيشينهسازی لذتهای حسّی غيرپايدار را جايگزين مطلقگرايی و ابديتطلبی كرده است.
🔸 آیا انتقادات را زیربنایی میدانید یا روبنایی؟ نقطه ضعف اصلی علوم انسانی مدرن چیست؟
🔹 اگر ملاك زيربنايی بودن در يك تفكر، پرداختن به موضوع، روش و هدف آن تفكر است، فضای توضيحات ذكر شده در سوال دوم روشن خواهد بود.
و اگر ملاك «نقطه اصلی بودن» در مجموعهها، بيشترين تاثيرِ آن مولفه در پديد آمدن وضعيت موجودِ مجموعه مورد نظر باشد، آنگاه نقطه ضعف اصلی علوم انسانی مدرن، در محدود كردن روش كشف حقيقت به روش مشاهده و آزمونپذيری حسّی است؛ چرا كه تغيير در موضوع علوم انسانی پس از پذيرش غيرموجه بودن روشهای غيرتجربی صورت گرفت و تغيير در هدف علوم انسانی نيز پس از پذيرش استقلال انسان از كليه عوامل سرنوشتساز غيرحسّی، ايجاد شد؛ و با تغيير در موضوع و هدف، فضای حاكم بر علوم انسانی تغيير بنيادين يافت.
🔸 برخی معتقدند که اشکالات روبنایی به مبانی (فلسفی و روشی) بر میگردد؛ دیدگاه شما چیست؟
🔹 اگر مقصود از «روبناها»، آثار، نتايج و لوازم يك موضوع باشد، آنگاه روبناها هميشه به مبانی فلسفی يعنی چيستی، چرايی و چگونگی موضوع يا به عبارت ديگر هويّت موضوع و جايگاه آن در شبكه هستی، و مبانی روشی يعنی چگونگی دستيابی به هويت موضوع و جايگاه آن در هستی و چگونگی دستيابی به آثار، نتايج و لوازم موضوع، بازمیگردد.
«توصيفها» در علوم، محصولِ بررسی چيستی، چرايی و چگونگی موضوعات هستند، پس محصولی از مبانی فلسفی و روشی محسوب میشوند؛ «هنجارها» در علوم نيز محصولی از «بايدها و ارزشهای نخستين» به علاوه «توصيفها» هستند، بنابراين در علوم انسانی، روبناها كه «نظريات توصیفی» و «نظريات هنجاری» ارائه شده در اين علوم هستند، هر دو تابعی از مبانی فلسفی و روشی اين علوم میباشند.
#روششناسی #مصاحبه #علوم_انسانی_مدرن #علوم_انسانی_اسلامی #علم_دینی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
﷽
✅ نقد علوم انسانی مدرن.
🔶 مصاحبه با استاد واسطی؛ بخش دوم
🔸 نقش دین را در ترمیم، بازتولید و تحوّل علوم انسانی ـ اجتماعی چگونه میدانید؟
🔹 دين میتواند از سه محور زيربنايی موضوع، روش و هدف، و دو محور روبنايی فرضيهپردازی و نقادی فرضيههای موجود، به علوم انسانی نفوذ كند و سبب تحول گردد:
🔹 بازتعريف در روش كشف حقايق با تعميم در روش آزمونپذيری حسّی و موجّهسازی روش برهان و شهودِ ضابطهمند.
🔹 بازتعريف در موضوع علوم انسانی با تغييرِ موضوع از انسانِ فيزيكی شيميایی مستقل در هستی، به «انسانِ شبكهای». مقصود از اين عبارت كه اميد است بهصورت يك اصطلاح در محافل علمی مقبول افتد، انسانِ در برآيندگيری با كليه موجودات در شبكه هستی است. نمايی از اين انسان را میتوان چنين تصوير كرد:
📌
🔹 بازتعريف در هدف علوم انسانی با تغيير هدف از بيشينهسازی لذت فردي به «عدل شبكهای». مقصود از «عدل شبكهای» مطلوبيتی است كه برآيند پنج مولفه زير باشد:
مطلوبيت جسمی
مطلوبيت فكر و روانی
مطلوبيت جمعی (با مقياسهای خانواده، شهر، كشور و بينالملل)
مطلوبيت محيطی
مطلوبيت پايدار (با ميل به سمت بینهايت و ابديت)
تعريف فرضيههای تكميلی و فرضيههای رقابتی، بهوسيله صورتبندی گزارههای دينی بهصورت گزارههای علّی معلولی آزمونپذير و تلاش برای اثبات كردن آنها براساس روش مقبول در فضای موجود.
نقادی تئوریهای موجود با استفاده از دو شيوه «تحليلی استنتاجی» و «آزمونپذيری تجربی».
توضيح اينكه: با دسترسی به گزارههای دين، بسياری از متغيرهای موثر در رفتارهای انسان كه در شيوه تجربی حسّی مورد توجه قرار نمیگيرند، قابل رؤيت میشوند و با تلاش برای گردآوری شواهد و قرائن بههدف رؤيتپذير كردن آنها میتوان ديدگاه تئوريسينهای علوم انسانی را از حيث جامعيت و مانعيت مورد تشكيك قرار داد.
🔸 در نظرگاه شما چه نسبتی بین نقل، عقل و تجربه در تکون علوم انسانی وجود دارد؟ چگونه جریان یافتن نقل در علوم انسانی ضمانت میگردد؟
🔹 از آنجايی كه علوم انسانی مدعی واقعنمايی است (حتی در ديدگاه كاركردی آن كه صرفنظر از وجود يا عدم وجود واقعيتهای مبنايی، بهدنبال ايجاد تغيير است)، ابزارهای كشف واقعيت، عامل اصلی تكوّن و تحول خواهند بود.
«عقل» كه نماد «برهانِ با مقدمات تجريدی» است و «تجربه» كه نماد «برهانِ با مقدمات صِرفاً مشاهدهای» و «نقل» كه نماد «برهانِ با مقدمات وحيانی» است، هر سه، ابزاری برای كشف «حقيقت واحدِ دارای مراتب و ابعاد مختلف» هستند.
آنچه سبب توجه به «نقل» در معادلات علوم انسانی در گام اول، و سبب حركت بهسمت تحقيق در محتوای نقل برای دستيابی به فرضيههای تكميلی يا رقابتی در گام دوم، و سبب تلاش برای نظريهسازی از گزارههای دين در گام سوم میگردد باور به چهار امر زير و تلاش برای عملياتی كردن امرِ چهارم است:
گزارههای دين كاشف واقعند (همانگونه كه عقل و تجربه میتوانند كاشف باشند)
گزارههای دين ناظر به روابط علّی معلولی در رفتارهای انسانِ معاصر و آينده میباشند.
اين گزارهها در سطح معنايی «راهبردی» قرار دارند و صرفاً تبيينها يا توصيههايی فردی و اخلاقی نيستند بلكه ظرفيت برنامهسازی و تبديل شدن به مدلها در سطح كلان را دارند.
گزارههای دين بهزبان روابط علّی معلولی قابل فهم و انتقال میباشند. (ترجمه گزارهها به زبان قابل فهم برای فضای موجودِ علوم انسانی قابل انجام است، گزارههايی كه حاوی محتوايی برای تغيير يا ارتقاء فضای موجودِ علوم انسانی هستند.)
بنابراين حداقل دو عامل ميتواند سبب ضمانت جريان يافتن «نقل» در علوم انسانی شود:
الف- چهار امر فوق برای متخصصين فعلی علوم انسانی، از انكار يا شك و ظن، به حداقل، گمانی اعتمادپذير در عمل تبديل شود. (فعالسازی درونی)
ب- متخصصين علوم دينی، مهارت لازم را برای قابل فهم كردن گزارههای دين، برای فضای موجودِ علوم انسانی، كسب كرده، گسترده سازند. (فعالسازی بيرونی)
ضمانت روايی و صحّت در مورد فوق، منوط به اِعمال ضوابط روشِ موجّه در فهم دين است.
#روششناسی #مصاحبه #علوم_انسانی_مدرن #علوم_انسانی_اسلامی #علم_دینی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti
﷽
✅ نقد علوم انسانی مدرن.
🔶 مصاحبه با استاد واسطی؛ بخش سوم و پایانی.
🔸 انعکاس مبنای معرفتشناسی شما در روششناسی چگونه است؟
🔹 در بحث معرفتشناسانهای كه مبنا بر وجود حقيقت واحد ذو مراتب و قابل كشف برای بشر در مرتبه حسّی (با ابزار تجربه) و مرتبه ذهنی و عقلانی (با ابزار برهان) و مرتبه قلبی و روحی (با ابزار شهود) قرار گرفته است و گزارههای صادق را گزارههای منطبق با واقعيت و معيار ارزيابی «انطباق با واقعيت» را «برهانی بودن» در مرحله توليد، و «دارای انسجام درونی» در مرحله بقاء، دانسته و گزارههای معنیدار را گزارههای قابل ارزيابی با ضوابط هر سه ابزار میداند، در چنين معرفتشناسیای روش كشف معادلات رفتاری انسان بهگونهای كه قابليت پيشبينی و كنترل را بهدست بدهد منحصر به روش آزمونپذيری حسّی نيست و «برهان» و «شهود» را نيز موجّهساز میشمارد.
🔸 رابطه علوم انسانی و غیرانسانی را چگونه میدانید؟
🔹 اگر مقصود از علوم غيرانسانی علوم طبيعی و مهندسی است، علوم انسانی با مدد فلسفه، موضوع، روش و هدف برای علوم غيرانسانی تعريف میكنند و علوم غيرانسانی، ابزار لازم برای تحقق هدفِ تعريف شده را با كشف قوانين و معادلات حاكم بر ساختارهای طبيعی، میسازند. در حقيقت علوم انسانی علوم راهبردی و پايه هستند و علوم غيرانسانی علوم ابزاری و عملياتی میباشند.
🔸 طبقهبندی شما از جریانات تحولخواه در عرصه علم دینی (یا علوم انسانی اسلامی) چیست؟
🔹 از حداقل تغييرات تا حداكثر تحول:
برخی بدون تغيير در علوم انسانی موجود صرفاً خواستار آشنا شدن متخصصين علوم انسانی با خلاصهای از معارف اسلام هستند به اميد اينكه اين آشنايی سبب ايجاد ديد به برخی متغيرهای رؤيت نشده در علوم انسانی منجر شود و تغييراتی را در مباني يا نتايج حاصل كند.
برخی خواستار ضميمه شدن گزارههای دين به محتوای سرفصلهای علوم انسانی هستند.
برخی توجه به گزارههای دين در مقام گردآوری و فرضيهپردازی را نقطه عزیمت میدانند.
برخی بهدنبال بازنگری در موضوع، روش و هدف علوم انسانی هستند. اين طيف از انديشمندان يا بر اساس عقلانيت مشترك پيشنهاد بازنگری دارند يا بر اساس توليد عقلانيت جديد بهدنبال بنيادسازی از صفر هستند.
اين قلم علاوه بر پيشنهاد حركت موازی در چهار محورِ فوق، با استناد به تئوری «راهبردی بودن گزارههاي دين» و قابليت استخراج مدل از شبكه گزارهها، پيشنهاد میكند:
در مرحله اول، مجموعه گزارههای مرتبط با موضوعات علوم انسانی، براساس نقشه مسائلِ مطرح در علوم انسانی موجود (دقت شود: نقشه مسائل، نَه مسائلِ جداجدا و نَه براساس نقشه فرضيات و نظريات)، بهصورت پاسخ دين به اين مسائل تدوين گردد. (استنباط و استنتاج نگرش اسلام به شبكه مسائل)
در مرحله دوم، براساس گزارههای دين، نقشه جديد برای مسائل و موضوعات تعريف شود و ديدگاههای دين بهصورت مدلهای راهبردی كه برای متخصص اجرايی قابل عملياتی شدن باشد عرضه گردد.
#روششناسی #مصاحبه #علوم_انسانی_مدرن #علوم_انسانی_اسلامی #علم_دینی
تفکر و تمدن شبکهای
@vaseti