eitaa logo
وصف زلال
74 دنبال‌کننده
141 عکس
248 ویدیو
0 فایل
که بد بخاطر امیدوار ما نرسد... . اینجا روایت های زنان رو می‌نویسم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصف زلال
پنج سال پیش جدا شدیم، طلاق توافقی بود و من تمام حق و حقوقم رو بخشیده بودم، فقط گفته بودم بچه ها با هر کس بود خونه دست اون باشه (نه مال اون) و پدر بچه‌ها خودش گفت بچه‌ها پیش شما باشن و منم از خدا خواسته قبول کردم که پیش بچه‌ها باشم. متاسفانه بعد از جدایی، زیر توافق زدن و با یه بنگاه‌دار اومدن خونه تا خونه رو بفروشن، و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم چون موقع جدایی نیومده بودن بریم محضر تا توافق رو ثبت کنیم و بهم گفته بودن "ما که به هم داریم چرا بریم و خرج الکی بکنیم!!" خلاصه من مجبور شدم با هر جون کندنی بود پول خونه رو جور کنم و ازش بخرم، هیچ حمایتی هم نمی‌شدم چون خانواده‌ام موافق نبودن که بچه‌ها رو نگهدارم و در نتیجه این خونه به این بزرگی هم لازم ندارم. . تا چند سال بعد من استخوون خورد کردم تا قسط‌های وام‌های متعددی که گرفته بودم رو بدم در حالی از لحاظ روحی هم خیلی خراب بودم، یه جاهایی کم می‌آوردم ولی خب خدا نمیذاشت درمونده بشم. تا شد اولین عیدغدیر بعد از جدایی، خیلی از اطعام دادن و ثوابش شنیده بودم. منم دلم خواست بتونم یه کاری بکنم، گفتم خانواده خودم رو دعوت کنم و ناهار بدم، وقتی رفتم سر فریزر دیدم فقط به اندازه اون مهمونی گوشت دارم، و همه رو برای قیمه غدیر استفاده کردم، و بعدش فریزر من خالی بود. مهمونی خوبی شد به لطف خدا و امیرالمؤمنین و غذا واقعا طعم متفاوتی داشت. یادمه بعدش خیلی دستم خالی بود و نگران شده بودم، یه تفال به زدم، این غزل اومد: حافظ قلم مقسم رزق است از بهر معیشت مکن اندیشه باطل یه دفعه یاد اطعام غدیر افتادم و خیالم راحت شد که و حواس شون به من هست. آره حواس‌شون بود، و چه خوب بود. از اون به بعد من می‌دیدم راه‌ها برای من داره باز میشه، یه اتفاقایی می‌افتاد که من اصلا حساب نکرده بودم و فکرشم نمیکردم. . پ‌.ن۱: اگه دوست داشتید بهم بگید یه داستان غدیر دیگه‌ام رو هم براتون تعریف کنم. پ.ن۲: به هیچ کس اعتماد نکنید، به هیچ کس، هر توافقی میکنید، هر قول و قراری می‌ذارید شاهد بگیرید و یا محضری کنید به روشنفکر بودن، طلبه بودن، کرواتی بودن و ... آدما نگاه نکنید. پ.ن۳: خدا و امیرالمؤمنین کمک کنن امسال هم بتونم یه قدمی بردارم، تازه احتمالا امسال هم یه چیز خوب میگیرم 😇 @vasfezolal
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 دعا زیر قبه امام حسین علیه السلام مستجاب هست 💐 ویدئوی که گرفتم زیر قبه حضرت هست، از امام حسین علیه السلام خواستم هر کس فیلم رو دید حاجتش رو بخواد و خود امام لطف کنن و برآورده کنن. 💫حاجت روا باشید برای منم دعا کنید @vasfezolal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربعین ۹۶ وقتی داشتم تو برزخ نگه داشتن زندگیم دست و پا میزدم، قسمت شد با چند تا از خانم های مستندساز و ارزیاب قم رفتیم پیاده‌روی اربعین، هیچ وقت اهل واگویه مشکلات نبودم ولی این سفر رو لازم داشتم که برم عقده دلمو باز کنم. تمام مسیر پیاده‌روی خوب بودم فقط یه بار رسیدیم به یه مسجد که نیمه کاره و بزرگ بود، آجرهای دیوارها که با سیمان ملات شده بود رو هنوز یادمه، کفش سیمان بود و تکه تکه موکت‌های خاکی کفش بود، رفتم یه کنجی پیدا کردم، چادرم رو کشیدم رو سرم و زار زدم، التماس کردم، کمکم کنید، من دارم کم میارم دوستایی که همراهم بودن شوکه شده بودن، می‌دونستن نباید بیان نزدیکم... گذشت... الان از اون روزها حدود شش سال میگذره و من بعد از جدایی با یه عالمه سوگ و بغض، هی تلاش کردم برم پیاده‌روی اربعین، تا یه بار دیگه بغضی که داشت خفه‌ام می‌کرد رو زار بزنم و برگردم، نشد، هر سال نشد... پارسال ساکم رو بستم، دینار هم خریدم، ماشینم آماده شد ولی دقیقه آخر نشد... بخاطر بچه‌ها نتونستم برم، انگار دیگه قهر کردم، می‌خواهی ولی پَسِت بزنن... تو اون اربعین هر کس رفت به هیچکس نگفتم برام دعا کن، بجای من قدم بردار... دیگه آخرین بار به امام حسین علیه السلام گفتم: خواهان کسی باش که خواهان تو باشد اگه تو منه گناهکار رو نمی‌خواهی منم دیگه اصرار نمیکنم، از این همه آماده شدن و ناامید برگشتن خسته‌تر شدم من از دور هنوز عاشقتم و دوستت دارم ادامه دارد....
.. با اذن مادرش به محرم رسیده ایم او گفته است تک تک ما را صدا کنند 💔😭 .. @vasfezolal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 فیلم کوتاه ماهایی که یه ذره ارادت به اهل بیت علیهم السلام داریم دوست داریم همه کارهامون رنگ و بوی خودشون رو بده زمان دانشجویی سال ۹۱، برای واحد باید یه تولید میکردیم، منم تو حال و هوای حضرت تو یه ایده به ذهنم اومد که اش رو نوشتم و بعد تولید کردیم. با این که اولین تولیدم بود همون سال تو نامزد دریافت لوح افتخار جشنواره شد.